پس از حوادث مرگبار و خونین اعتراضات خیابانی، شعارنویسی در اماکن عمومی به گونهای بیسابقه گسترش یافت. اینک دیوارهای سطح شهر بیش از هر وقتی با شعارهای "مرگ بر خامنهای" و "مرگ بر دیکتاتور" نگاه کنجکاو رهگذران را به خود جلب میکند. تیرهای چراغ برق، فانهای زباله و صندلیهای اتوبوس همه شعارهایی از این دست را به نمایش میگذارند. پاک کردن این قبیل شعارها را به عهدهی شهرداریهای ناحیه گذاشتهاند. سطل رنگ را به دست کارگری میسپارند تا او از بام تا شام به پاک کردن شعارهای مردم اشتغال داشته باشند. با این همه دیوارنوشتهها هر روز فزونی میگیرند. جدای از این افرادی که سمت و سویی از حزب و سازمانی مخالف را در سر میپرورانند، طول موج رادیو، نشانی تلگرام و تلویزیون گروههای اپوزیسیون را بر صندلی پارکها یا اتوبوسها برای مخاطبان بر جای میگذارند. گویا همه یاد میگیرند که از این پس برای رهیدن از دام جمهوری اسلامی به چه کارهایی باید دست بزنند. | |
سرکوب مردم در خیابانهای شهر خیلی بیرحمانه بود. مگر دیکتاتورهای دیگر برای سرکوب هر نفر شهروند چند نفر پلیس گماشتهاند؟ آنوقت کارگزاران پرمزد و مواجب جمهوری اسلامی در کمال وقاحت مدعی هستند که "اعتراض حق مردم است". ولی مردم تا کنون جز باتوم، زندان، مرگ و بیحرمتی چیزی از این "حق" نصیب نبردهاند. چنانکه روز روشن آدمها را در انظار عمومی میربایند تا به قول خودشان از وقوع جرم جلوگیری به عمل آورند. جرمی ناکرده و احتمالی، که فقط دستگاه عریض و طویل قضایی حکومت آن را باور دارد. لابد این رفتار را هم باید نوعی از حقوق شهروندی به شمار آورد که حضرات و آقایان حکومت از ته دل به آن رسیدهاند. با این همه رسانههای داخلی بلااستثنا از انعکاس آنچه که تا کنون بر مردم گذشته است، دوری میجویند. چون همگی زیر سایهی سانسور دولتی جا خوش کردهاند و از هر گروه و قماشی که باشند چه اصلاحطلب و چه اصولگرا لالمانی گرفتهاند. تمامی رسانههای فرامرزی نیز تنها از بازداشتها و دستگیریهای معترضان خیابانی سخن میگویند. اما از دستگیری و تنبیه افسران کادر یا وظیفهی پادگانهایی که در سرکوبهای خیابانی مشارکت داشتهاند هرگز سخنی به میان نمیآید.
گزارشهای به دست آمده حکایت از آن دارد که بسیاری از سربازان وظیفه را به دلیل سرپیچی از دستور فرماندهان خود به زندان سپردهاند. حتا کم نیستند سربازانی که به دلیل رویارویی با خواست نامردمی این گروه از فرماندهان، به طور موقت بازداشت شدهاند و نمیتوانند به مرخصی بیایند. تعدادی از سربازان هم به خانوادههایشان اطلاع دادهاند که برایشان اضافه خدمت در نظر گرفتهاند. حتا پایگاههای بسیج نیز از این رویکرد برکنار نماندهاند. لااقل در پایگاههای بسیج ادارات یا بسیج محلههای تهران کم نیستند عضوهای فعالی که برای همیشه راه بسیج و بسیجیگری را به فراموشی سپردهاند. چون در روزهای اعتراض خیابانی از آنان خواسته میشد که جهت سرکوب مردم نقش خود را به خوبی به اجرا بگذارند. اما این جوانان در همسویی با تودههای مردم هرگز نتوانستند به خواست فرماندهان خود تمکین نمایند. قرار است در خصوص این گروه از بسیجیان هم تصمیمی عمومی گرفته شود. کمترین تصمیم آن است که از مزایای کاری خود برای همیشه محروم بمانند و از بسیج اخراج گردند. با این اوصاف شکی باقی نمیماند که دیوار پادگانها هم هرگز نتوانسته از پسلرزههای اعتراضات خیابانی در امان بماند.
ارتش، سپاه و نیروی انتظامی به سربازان وظیفهی خود 2012040 ریال حقوق ماهانه میدهند. این رقم در خصوص سربازان لیسانس و فوق لیسانس به ترتیب از مبلغ 2649186 و 2749788 ریال فراتر نمیرود. تا آنجا که برای پزشکان وظیفه هم مبلغی حدود 3018060 ریال در نظر گرفتهاند. حالا کارگزاران جمهوری اسلامی انتظار دارند که سربازان وظیفه با همین دریافتیهای دویست یا سیصد هزار تومانی برای حکومت آدم هم بکشند. توهین و بیحرمتی به تحصیلکردگان و دانشآموختگان کشور را با همین حقوقهایی که در حد پول توجیبی جوانان هم نیست، میتوان سنجید. چون سیاستمداران جمهوری اسلامی فارغالتحصیلان دانشگاهها را مجبور میکنند تا در طول خدمت سربازی از خانوادههایشان پول توجیبی بگیرند، اما برای برآوردن نیاز غیرمردمی حکومت، آدم هم بکشند.
اعتراضات خیابانی موجب شد تا مدیران مدرسه بیش از همیشه سمت و سویی از حکومت را دنبال نمایند. همچنان که برای تملق بالاییهای نظام برنامهی صبحگاهی مدرسه را بیش از پیش جدی میگیرند. علیرغم سرمای زمستان تمامی دانشآموزان به صف میشوند تا برای رهبر دعا بکنند و برای "ظهور عاجل حضرت آقا" دعای فرج بخوانند. هرچند طی چهل سال از این دعا خواندنهای اجباری و زورکی چیزی دستگیر حکومت نشده، ولی مدیران جمهوری اسلامی امیدوار هستنند که شاید همچنان در آینده بتوانند برای سیاهی لشکر خود، لااقل تأیید تعدادی از دانشآموزان خردسال را به همراه داشته باشند.
این روزها شعار "نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم" به شعاری عمومی برای دانشآموزان بدل شده است. آنان با همین شعار در مدرسه تیم خودشان را تشویق میکنند، یا در کلاس درس، مبصر را به چالش میگیرند. دانشآموزان ضمن شوخی حتا مبصر یا داورِ بازی خود را با شعار "مرگ بر دیکتاتور" به چالش فرامیخوانند. محصلهای دبستانی هم گویا دیگر معنای دیکتاتور را خوب فهمیدهاند. چون همگی به این نتیجه دست یافتهاند که دیکتاتور را هرگز نمیتوان آدم مثبتی به حساب آورد. ولی مدیر و ناظم مدرسه برای خوشرقصی اداره این گروه از دانشآموزان را شناسایی میکنند تا خانوادهها را نیز به همراه دانشآموز پای میز محاکمه بنشانند. گویا ضمن الگویی از جمهوری اسلامی همگی باید از مدیر و ناظم بترسند. اما مدتها است که دیگر کسی گوشش به این تهدیدهای حکومتی بدهکار نیست.
دانشآموزان ضمن شوخی و تفریح نقاشیهایی از تظاهرات خیابانی میکشند و به دست هرکدام از تظاهرکنندگان کاغذنوشته و مقوایی با عنوان "مرگ بر دیکتاتور" یا "رهبر خدایی میکند" میسپارند. گروهی نیز از سر شیطنت به سراغ کتاب مبصر کلاس میروند و در خفا کتابش را از شعارهایی که گفته شد پر میکنند. اینک در مدارس کشور شعارنویسی در حاشیهی کتابهای درسی به رسمی همگانی تبدیل شده است. ولی متأسفانه شوخیهایی از این دست جز تنش چیزی برای دانشآموزان به همراه نخواهد داشت. بدون تردید در انعکاس آنچه که بر جامعه میگذرد، ترس دانشآموزان از محیط پیرامون هم هر روز رنگ میبازد.
کودکان ایرانی ضمن همسویی با پدران و مادران خود دارند مشق دلنشین دموکراسی را در مدرسه و کوچه و خیابان تمرین میکنند. آنان هم بر وضع موجود گردن نمیگذارند و دوست دارند تا سرنوشت خودشان را آنگونه که میخواهند بنویسند. در ضمن دانشآموزان به تجربه در مییابند که این کار شدنی است. در نتیجه تاریخی را که اینک در مدارس کشور تدریس میشود از پایه و اساس باور ندارند. حتا همه جمهوری اسلامی را عین "نجاست" از خودشان پس میزنند. پیداست که تاریخ زبانی گویاتر از این نمیشناسد.
پس از حوادث مرگبار و خونین اعتراضات خیابانی، شعارنویسی در اماکن عمومی به گونهای بیسابقه گسترش یافت. اینک دیوارهای سطح شهر بیش از هر وقتی با شعارهای "مرگ بر خامنهای" و "مرگ بر دیکتاتور" نگاه کنجکاو رهگذران را به خود جلب میکند. تیرهای چراغ برق، فانهای زباله و صندلیهای اتوبوس همه شعارهایی از این دست را به نمایش میگذارند. پاک کردن این قبیل شعارها را به عهدهی شهرداریهای ناحیه گذاشتهاند. سطل رنگ را به دست کارگری میسپارند تا او از بام تا شام به پاک کردن شعارهای مردم اشتغال داشته باشند. با این همه دیوارنوشتهها هر روز فزونی میگیرند. جدای از این افرادی که سمت و سویی از حزب و سازمانی مخالف را در سر میپرورانند، طول موج رادیو، نشانی تلگرام و تلویزیون گروههای اپوزیسیون را بر صندلی پارکها یا اتوبوسها برای مخاطبان بر جای میگذارند. گویا همه یاد میگیرند که از این پس برای رهیدن از دام جمهوری اسلامی به چه کارهایی باید دست بزنند.
دانشجویان هنوز همهی حرفهایشان را نزدهاند. در نتیجه بغضی فروخفته در گلو آزارشان میدهد. آنان منتظر فرصت نشستهاند تا با صدایی رساتر از همیشه ناگفتههایشان را به حکومت بشنوانند. اما حکومت این حرفها را هرگز تاب نخواهد آورد. به همین دلیل هم چارهی ماندگاریاش را تنها در باتوم و زندان خلاصه میبیند. سیاستهای خشونتبار حکومت تا کنون چارهای غیر از مهاجرت برای دانشجویان باقی نگذاشته است.
مردم ترسشان از حکومت فروریخته است. در اماکن عمومی همه به رهبر و دولت گوشه و کنایه میزنند. چنانکه ضمن همزبانیهای مردم، سیاستهای نامردمی جمهوری اسلامی دلیلی برای رشد آسیبهای اجتماعی به شمار میآید.
از سویی تا کنون مالباختگان چیزی از اعتراضات خود نکاستهاند. شعارهایشان هرچند همچنان اقتصادی است ولی هرروز تندتر و تندتر میشود. در این شعارها کارگزاران حکومت همگی از بالا تا پایین متهماند که پولهای مردم را بالا کشیدهاند. اعتصابات کارگری نیز هرروز فزونی میگیرد. چون کسی خودش را پاسخگوی مطالبات کارگران نمیبیند. کارگران، بازنشستگان، فرهنگیان و مال باختگان همهروزه بدون استثنا به سمت استانداریها، مجلس و وزارت کار راه میافتند. ولی مدیران غیر مسؤول دولتی مثل همیشه از سر لاقیدی در اتاقهایشان خزیدهاند و از رویارویی با معترضان خیابانی پرهیز دارند.
دولت و مجلس برای پرهیز از تکرار اعتراضات خیابانی تصمیم گرفتهاند تا از گرانی حاملهای انرژی خودداری نمایند. جدای از این در حرکتی عوامانه محاسبهی هزینهی آب، برق و گاز را به قیمت گذشته بازگرداندهاند. در ایرانِ جمهوری اسلامی تاریخ تکرار میشود و مردم با این تکرار به یاد دولت شریف امامی میافتند. اما این ترمیمهای جزیی و سطحی هرگز گرهی از کار مردم نخواهد گشود. جدای از این پس از هشت سال دومین نوبت از سود سهام عدالت به مردم پرداخت گردید. شکی نیست که این سودها مشکلی را از مشکلات مردم حل نخواهد کرد. مردم انتظار دارند که دولت هرچه زودتر خرید و فروش سهام عدالت را آزاد اعلام کند تا بتوانند سهمشان را در بورس به فروش برسانند.
مشکلات مردم در هزینههای رو به فزونی اجارهی منزل، مخارج بیمارستان و شهریهی دانشگاه و مدرسه تلنبار شدهاند. هزینههایی از این دست، هرکدام به تنهایی کل درآمد خانوادههای فقیر و متوسط شهری را میبلعند. اما جمهوری اسلامی انگیزه و توانی در خود برای رفع این کاستیها سراغ ندارد. بنبستی که تنها دگرگونی و تغییر نظام میتواند بر برونرفت همیشگی از آن فایق آید./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد