طی سالهای گذشته مدیران به بهانهی "هوشمند کردن" مدارس، به دفعات از خانوادهها پول گرفتهاند تا برای مدرسه کامپیوتر بخرند. پس از آن اسم این نوع مدرسه را هم گذاشتند "مدرسهی هوشمند". حتا کلاسهایی را که کامپیوتر داشتند کلاسهای هوشمند نامیدند تا برای ثبت نام در این کلاسها شهریههای اضافهتری از دانشآموزان دریافت کنند. متأسفانه دانشآموزانی را که از توان پراداخت چنین شهریههایی برنمیآمدند، سر کلاسهایی نشاندند که به قول خودشان این کلاسها هوشمند نبودند. گویا بخواهند خانوادههای ناتوان و ضعیف را نیز به همراه فرزندانشان تنبیه نمایند. اما اینک کامپیوترهای خریداری شدهی مدرسه هرگز در کار آموزشی دانشآموزان نقشی ایفا نمیکند. | |
معلمان مقاطع تحصیلی ابتدایی و راهنمایی ایران برای دانشآموزان مشقهایی را در نظر میگیرند که انجام آنها تنها از عهدهی مادر یا پدر دانشآموز برمیآید. البته در صورتی که پدر یا مادر دانشآموز آدمهای درس خوانده و دانشگاه دیدهای باشند. به واقع این دانشآموزان نیستند که به انجام تکلیف شب ملزم میگردند، بلکه معلمان چنین موضوعی را به عهدهی خانوادهی دانشآموز میگذارند. خانواده هم وظیفه دارد که تمرینهای ریاضی فرزندش را برایش حل نماید، پرسشهای همهی کتابهای درسی را پاسخ دهد و در صورت نیاز برایش کاردستی و روزنامه دیواری درست کند. معلمان در پناه چنین برنامهای نوعی از آموزش تصنعی و ساختگی را برای دانشآموزان کشور مناسب یافتهاند. چون خانوادهها تکلیف شب کودکان را برایشان انجام میدهند تا به پشتوانه و اعتبار آن در سامانهی ارزشیابی آموزش و پرورش از معلم تقدیر به عمل آید. این ارزشیابی هرچند در رتبهبندی معلمان تأثیر مثبتی بر جای میگذارد، ولی پیداست که فرآیند آن هرگز نمیتواند در رشد و بالندگی علمی دانشآموز اثری ماندگار در پی داشته باشد.
از سویی حجم تکلیف شب همیشه به حدی است که در خانه تمامی اوقات فراغت دانشآموز و خانوادهی او را تا نیمههای شب پر میکند. نظام آموزشی مدارس ایران به این نتیجهی غیر علمی دست یافته است که گویا میتواند با مشق و تکلیف زیاد موفقیت دانشآموز را تضمین نماید. تا آنجا که ورزش و تفریح یا اوقات فراغت در برنامههای آموزشی مدرسه چندان جایگاهی ندارد. همهی معلمان ضمن همسویی با وزارت آموزش و پروش میخواهند به زورِ تکلیف و مشق شب، آیندهی موفقیتآمیزی را به دانشآموزان خود نوید بدهند. ولی پیداست که در این عرصه رقابتهای ناسالم و غیر دوستانه به همهی کودکان کشور تحمیل میگردد. دانشآموزی که در چنین فضای عوامانهای دست و پا میزند، سرآخر نقشی از معلم مدرسه را برای والدین خود به نمایش میگذارد. چون فرزند خانواده به منظور انجام تکلیف، به والدین خود دستور میدهد تا آنان ضمن لوسبازیهای فرزندشان به انجام بهتر آن ملزم گردند.
اما این تکلیفهای خانگی و غیر کلاسی تنها به کتابهای درسی دانشآموز محدود باقی نمیماند. چون دانشآموزان را مجبور میکنند که در منزل کاردستی تهیه کنند یا گزارشیهایی بیرون از کتاب ارایه گردد که انجام آنها هرگز با توان علمی کودکان سازگاری ندارد. به واقع معلمان از سر ولانگاری، مدرسه و کلاس آموزشی را به محیط خانه انتقال دادهاند، تا پدر و مادر در تدریس جای خالی معلم را پر کنند. جدای از این والدین باید برای فرزندشان انشا هم بنویسند. موضوعی که معلمان نیز به کم و کیف آن آشنایی کامل دارند. ولی همگی پذیرفتهاند چنین کارهایی را والدین دانشآموز برای او انجام دهند.
همچنین همه هفته به دانشآموزان گفته میشود تا به انتخاب خود گزارشی را از زندگانی دانشمندان یا شاعران و نویسندگان به همراه بیاورند. این گزارشها را باید تایپ کنند، پرینت بگیرند تا به شکل جزوهای طلق و شیرازه شده تحویل معلم گردد.
مشکل خانوادهها در این خصوص هم کم نیست. چون بسیاری از اعضای خانواده از توان علمی کافی برخوردار نیستند تا برای فرزند خویش چنین گزارشهایی را بنویسند. جدای از آن، تایپ و پرینت گرفتن مقاله نیز امکاناتی از قبیل کامپیوتر و دستگاه پرینت میخواهد که بسیاری از خانوادهها به دلیل فقر و تنگدستی از آنها بهرهای ندارند. در نتیجه با تحمل هزینههایی که برایشان مشکل مینماید به کافینتهای سر خیابان روی میآورند. مسؤول کافینت ابتدا مطلب مورد نظر دانشآموز را در اینترنت مییابد و سپس از آن پرینت میگیرد و جلد شده و شیک و پیک به دست او میسپارد. به عبارتی روشنتر بخش بزرگی از مشقهای دانشآموزان کشور را اینک مدیران کافینتها برایشان مینویسند.
در این قبیل رفتار سطحی و ساختگی حتا از معلمان کشور هم کسی چندان نیازی نمیبیند که از خود بپرسد این موضوعها تا چه پایه با فهم و درک دانشآموز سازگاری دارد. چنانکه همهی دانشآموزان بدون استثنا گزارشهایی را که به مدرسه ارایه میدهند، از رو هم نمیتوانند بخوانند. چون مدیران کافینت به سفارش دانشآموز موضوعی را از سایتی برای او مییابند و با همان آگهیهای حاشیهی متن پرینت میگیرند و به دست دانشآموز میدهند. با همین حقه و ترفند پیداست که گاهی نیز متن واحدی را دهها دانشآموز به عنوان کاری تحقیقی با خود به همراه دارند.
ادارات جمهوری اسلامی هم در روزهای خاصِ خودشان، برای وزارت آموزش و پرورش بخشنامه میفرستند تا دانشآموزان به مناسبت آن روز انشایی بنویسند و جایزه بگیرند. با همین دستورِ بخشنامهای دوباره همان راه همیشگی تکرار میشود. یعنی دانشآموز موضوعی را که به کمک این و آن از اینجا و آنجا یافته است، طلق و شیرازه میکند و به مدرسه ارایه میدهد. ادارات جمهوری اسلامی که هیچ گزارش کاری اثرگذاری در پروندهی خود سراغ ندارند، همین انشاهای دانشآموزان را کاری اداری برای خویش میشمارند. روز پلیس، روز پرستار، روز جوانان، روز دختران، روز تأمین اجتماعی، روز معدن و خلاصه روز مبارزه با استکبار جهانی همه از گروه همین روزها به شمار میآیند که ادارات دولتی میخواهند به اتکای آن، روز ویژهای را قدر بدانند. حتا گروهی از کارمندان همان ادارهی یادشده سر صف دانشآموزان حاضر میشوند با این امید که برای نمونه گفته شود، در روز پرستار زنگ مدارس نیز به مناسبت این روز به صدا در آمد. همین.
ناگفته نماند که جمهوری اسلامی همهساله روز تولد "حضرت زینت" را به عنوان روز پرستار میشناسد. بدون آنکه کسی اجازه یابد از مطالبات پرستاران سخنی به میان آورد یا سختی کار ایشان را در بیمارستانها و درمانگاهها یادآور شود. به واقع وزارت بهداشت میخواهد به اتکای الگوهایی از نوع انشا یا گزارشنویسی دانشآموزان، در پوشش ترویج باورهای خرافیِ مدیران تحمیلی خود، از عملکرد پرستاران تقدیر به عمل آورد.
طی سالهای گذشته مدیران به بهانهی "هوشمند کردن" مدارس، به دفعات از خانوادهها پول گرفتهاند تا برای مدرسه کامپیوتر بخرند. پس از آن اسم این نوع مدرسه را هم گذاشتند "مدرسهی هوشمند". حتا کلاسهایی را که کامپیوتر داشتند کلاسهای هوشمند نامیدند تا برای ثبت نام در این کلاسها شهریههای اضافهتری از دانشآموزان دریافت کنند. متأسفانه دانشآموزانی را که از توان پراداخت چنین شهریههایی برنمیآمدند، سر کلاسهایی نشاندند که به قول خودشان این کلاسها هوشمند نبودند. گویا بخواهند خانوادههای ناتوان و ضعیف را نیز به همراه فرزندانشان تنبیه نمایند. اما اینک کامپیوترهای خریداری شدهی مدرسه هرگز در کار آموزشی دانشآموزان نقشی ایفا نمیکند.
نظام آموزشی کشور با هنجارهایی از این دست دانسته و نادانسته ناتوانی و ناکارآمدی خودش را در تریبت دانشآموزان بر جای میگذارد. به عبارتی روشنتر اعتماد به نفس را از کودکان ایرانی میگیرند و بیاعتمادی و ناتوانی را برایشان ارمغان میبرند. کودک نیز به مرور یاد میگیرد که نمیتواند بدون یاری پدر و مادر روی پاهایش بایستد و همین عدم اعتماد به خود تا پایان زندگی در شخصیت او دوام خواهد آورد. همچنین در رفتارهای نادرست و ناصواب یادشده کودک به گونهای غیر مستقیم فرامیگیرد که تنها پدر و مادر و یا دیگرانی که در جامعه زندگی میکنند از توانمندی لازم برخوردار هستند و او برای همیشه باید به همینها اتکا داشته باشد.
بیدلیل نیست که بسیاری از جوانان ایرانی اینک حتا از توان و تجربهی لازم جهت زندگی مستقل بهرهای ندارند. پدر و مادرها نیز این موضوع را خوب فهمیدهاند. چنانکه وظیفه دارند حتا پس از ازدواج فرزندان هم مراقب ایشان باشند. فرزندانی که اینک چهبسا در جایگاهی از پدر یا مادر نقش میآفرینند. اما بسیاری از همین پدر و مادرهای امروزی که در مدارس جمهوری اسلامی درس خواندهاند، برای همیشه از کسب مهارتهای لازم جهت زندگی مستقل جا ماندهاند. چنانکه هر دوطرف این ماجرا چه خانوادهها و یا فرزندان آنان همواره در دلشوره و اضطراب به سر میبرند. یکی دلشورهی آن را دارد که نمیتواند در جامعه روی پای خودش بایستد و آن دیگری نیز دلشورهی این را دارد که فرزند او در زندگی مشترک هم هرگز نخواهد توانست مشکلات پیش آمدهی خودش را با اعتماد به نفس حل و فصل نماید. در حقیقت جوانان به گونهای تربیت میشوند که همیشه افراد دیگری باید آنان را سر پا نگه دارند و هرگز توان برخورد با مشکلات را در خود نمیبینند. این گروه پرشمار به دلیل آسیبهای روانی پیش آمده به طور حتم در آینده نیز نخواهند توانست به آسانی این مهارتهای فردی و اجتماعی را کسب نمایند.
تحقیر دانشآموزان به دلیل فقر یا ناتوانی علمی را نیز نمیتوان به همین آسانی به فراموشی سپرد. دانشآموزی که تحقیر میشود به طبع برای جبران آن، به کارهای ایذایی یا انفعالی فراوانی دست خواهد زد. بدون شک در آینده نیز آسیبهای رفتاری این گروه از دانشآموزان، جامعه و خانوادهی ایشان را به چالش خواهد گرفت.
در ضمن مدیران ارشد آموزش و پرورش ایران در نظام تربیتی خودشان تنها به قرآن و نهجالبلاغه تکیه دارند. آنان نمیتوانند بفهمند که برای درک تعلیم و تربیت امروزی به حتم باید با دانش و تجربهی کشورهای دیگر نیز همدلی و همراهی داشت. چون به گمان خویش فقط با نفی و طرد علم و دانش امروزی خواهند توانست بر کرسی قدرت باقی بمانند. گمان و پنداری سادهلوحانه که هرگز راه به جایی نخواهد برد./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد