برای آن
می توان، از دوست داشته شدن نترسید
می توان، از ترک شدن نترسید
می توان، از حمایت شدن نترسید
می توان، از خوار شدن نترسید
برای آن
می باید، چیزی در خویش داشت
چیزی، که آن را دوست بداری
چیزی، که آن را ترک نکنی
چیزی، که از آن حمایت کنی
چیزی، که آن را خوار نکنی.
بدون انسان مادون
من،منجمله انسان مادونم
انسان مادون، انسان کوچکی است
انسان مادون نیازهایی دارد،
که من نمی توانم همه آن ها را با صدای بلند اعلام کنم
انسان مادون زخم هایی دارد،
که من آن ها را از روی میل به تماشا نمی گذارم
انسان مادون بخشی از تاریخ من است
بدون انسان مادون، من تاریخ ندارم
انسان مادون حق حیات دارد
بدون انسان مادون، من حق حیات ندارم.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد