logo





دیدار معنوی مثنوی (۲)

يکشنبه ۵ آذر ۱۳۹۶ - ۲۶ نوامبر ۲۰۱۷

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

bineshe-zibarouz3-s.jpg
دشواری معنی (بخش نخست)

راز جز با رازدان انباز نیست
راز اندر گوش منکر راز نیست

از آغاز این سلسله نوشتار ها ، تاکید نویسنده همواره بر اختیار وجه "مولف محوری" در شناخت اندیشۀ مولانا بوده است . در برابر این اصطلاح، ترکیب "مفسر منظری" وجود دارد که از "مرگ مولف" سخن می گوید . یعنی پدید آورندۀ یک اثر هنری همراه خلق آن ، به تعداد روبرو شوندگان با اثرش باید منتظر تفسیر و تعبیر های متفاوت از آن باشد؛ زیرا هر کدام از این تاویلات می تواند وجهی از همان اثر را بنمایاند . اما در نظر میان گادامر و بسیاری دیگر از پژوهندگان هرمنوتیک شایسته است ارتباطی دیالکتیکی این دو وجه بر قرار باشد. پرداختن به جزئیات و روند این گفتگو و عملکرد متقابل آن در حوصلۀ این نوشتارنیست اما در مجموع،دیدگاه ما در بارۀ خوانش متون کهن بها دادن بیشتر بر "مولف محوری" می باشد. ــ هر چند در مواردی هم سند و مدرک کافی برای برگزیدن وجه "مولف محوری" وجود ندارد و می بایست به بعضی وجوه "مفسر منظر" اعتماد کرد؛ مانند موردی که ذیلا می آید ــ سخن را کوتاه کرده و به دشواریابی معنایی ِ بعضی از ابیات دیوان کبیر و مثنوی می پردازم . پیشتر گفته شد که غزلیات شمس همانند سیمابی ست که تنها از دور می باید نظاره گرش بود . کسی که دست در آن کند، بهره ای چندان نمی برد چرا که بقولی "هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد" . فرض کنیم مولانا بیتی برهمدلان معاصر با خویش عرضه کرده باشد منظور او از واژه ای شاید"الف" باشد ولی دیگران "ب" و "جیم " و "دال" دریافته اند. البته او می تواند اشتباه برداشت یاران را که گرد بر گردش نشسته اند تصحیح کند، اما برای ما که قرن ها با زمان او فاصله داریم افق معنایی و تاریخی جدیدی گسترده شده است که شاید شباهتی هم با افق های زمان وی داشته باشد، اما کاملا منطبق بر یکدیگر نیست و نیاز به بازبینی دقیق شرایط اجتماعی دارد . نظر تنها در پرتو همدلی و عرقریزان روح در مراقبه است که می توان امید نزدیک شدن به عزا اصلی وی در معنای غزلی را داشت. برای مثال واژۀ "کربلا" را در غزلی که روزهای : اداری عاشورا به نام وی از رسانه های عمومی پخش می شود در نظر می گیریم

کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرنده‌تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بی‌نوایی
در آن بحرید کاین عالم کف او است
زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورت‌های عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق
که اصل اصل اصل هر ضیایی"

ــ توضیح آن که واژۀ کربلا هم نام محل خاص است و هم به معنی موضع و محل بلا ــ در اینجا تمام غزل آمده است تا خواننده دریابد غیر از واژۀ کربلا، اشارۀ مستقیمی به واقعۀ تاریخی که برای شیعیان اهمییت فراوان دارد نشده است . مفسر شیعی مذهب شاید تفسیر کند :" صرف وجود همین نام خاص، نشان می دهد که منظور مولانا مدح شهدای کربلاست . بخصوص که در ابیات بعدی سخن از شاهانی ست که درب زندان تن را شکسته به آسمان ها پر کشیده اند. افزون بر این مولانا در غزلیات دیگری هم به مدح امام حسین پرداخته است ، از آن جمله در غزلی با مطلع:

تا به شب ای عارف شیرین نوا ... می فرماید
حشرگاه هر حسینی ،گر کنون
کربلایی کربلایی کربلا

در مقابل ، مفسر سنی مذهب نیز شاید بیان کند:
"مولوی صوفی اشعری مرام سنی مذهبی ست که میانه ای با شیعه ندارد . اگر برای مثال می سراید "از علی آموز اخلاص عمل" در واقع خلیفۀ چهارم از خلفای راشدین را ستوده است . همانطور که ابیاتی در مدح ابوبکر و عمر و عثمان و حتی در بارۀ معاویه هم سروده است. حتی دفتر ششم بیت 777 به بعد رسم عزاداری شیعیان در عاشورا را به باد انتقاد گرفته است. آنجا که شاعری سنی در انطاکیه برای نخستین بار عزاداری عاشورا را دیده و به آنان می گوید اگر چند صد سال پیش آنان شهید شدند و با شهادت خویش به وصال حق رسیدند ، این که گریه و زاری ندارد،شما تازه باید خوشحال باشید:

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زان که بد مرگی ست این خواب گران
روز ملک است و گش و شاهنشهی
گر تو یک ذره از ایشان آگهی
بر دل و دین خرابت نوحه کن
که نمی بیند جز این خاک کهن

بنابر این کربلا یعنی محل و مکان سختی و اشاره مولانا به کربلای خاص نیست چنانکه یک بار در دفتر سوم وقتی چند گرسنه در بیابانی قصد خوردن بچه فیلی را کردند،ناصحی ایشان را از کشتن آن بر حذر داشت:

گفت : "دانم کز تجوّع، وز خلا
جمع آمد رنجتان ز این کربلا
لیک الله الله ای قوم جلیل
تا نباشد خوردتان فرزند پیل

بنا بر این منظور مولانا بطور کلی اشاره به عارفان واصل در گذشته است که چون شمس تبریزی قفس تن را شکسته اند ولی از جهان اعلی مرافب کار و کردار سالکانند" در این میانه واقعیت چیست ؟شارحان قدیمی مثنوی کمتر به تفسیر غزلیات شمس پرداخته اند و در میان مفسران معتبر جدید هم سخنی در این باره نیامده است *. صرف مراقبه هم راهی در این مورد بخصوص که با پیشداوری ها آمیخته است نمی نمایاند و کارایی ندارد. به اعتقاد راقم این سطور، خوب است احتمال درستی هر دو تفسیر را در بارۀ این غزل وارد دانسته، " درجادوی معنایش غرقه شویم ،که بقول سهراب : " کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ یعنی مولانا واژۀ کربلا را با ایهامی آورده است که هیچ وجهی بر وجه دیگرش برتری ندارد. می توان چنین تصور کرد که مولانا در عین همدلی با شهیدان کربلا ، بدلیل مشرب خاصی که دارد ، میانه ای با عزاداری بر مرگ عارفان و اولیا ندارد . برای او مرگ، شادی رجعت به حضرت حق است .از این رو به یاد بود درگذشتش مراسم "عرس" برگزار می کنند. ولی در عین حال با توجه به دومعنی بودن این واژه ، آن وجه دیگر را هم در معنی ابیات دخالت داده است . او جان و تن سالک را که به کشتن تمایلات نفسانی خویش پرداخته است" کربلا می نامد. ابیات فراوانی در دیوان و مثنوی همین معنی را می رساند .مثلا:

رقص آن جا کن که خود را بشکنی
پرده را از ریش شهوت برکنی
رقص و شادی بر سر ایوان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند

باری ، جایی که در بارۀ همین یک مورد ساده نمی توان حکم قاطع کرد که منظور مولانا از آوردن واژۀ "کربلا" در آن غزل چه بوده است، دیگر استعاره ها و رازپردازی ها ی دو پهلو و کنایه آمیز جای خود دارند . در بخش های آینده به جنبه های دیگری از دشواریابی معانی در مثنوی معنوی و دیوان شمس پرداخته خواهد شد.

ادامه دارد
https://t.me/didarmasnavi
* البته تفسیر فاضلانۀ دکتر شفیعی کدکنی بر گزینشی از غزلیات شمس را نباید از نظر دورداشت

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد