logo





«آزادی» یا برای همه، یا برای هیچکس!

بدون زنان به ورزشگاه نمی رویم!

جمعه ۱۷ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۸ سپتامبر ۲۰۱۷

ارژنگ بامشاد

جلوگیری از ورود زنان و دختران ایرانی به ورزشگاه آزادی، در حالی که زنان سوری برای تشویق تیم ملی شان وارد استادیو شده بودند، نمک بر زخم کهنه ای پاشید که در این کشور در حق نیمی از جمیت کشور روا داشته می شود. داستان غم انگیز فروش بلیط و معذرت خواهی و وارد کردن یگان ویژه زنان نیروی انتظامی برای متفرق کردن و دور کردن جمعیت زنان مشتاق دیدار بازی فوتبال تیم ملی هم، از "تدبیر" ویژه حاکمیت اسلامی برای مقابله با خواست بر حق زنان و مبارزه آنها برای برابر حقوقی با مردم در همه عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حکایت می کند.

برای توجیه این بی حقی مطلق و این تبعیض آشکار، دلایل گوناگونی سرهم بندی می کنند. زنان صاحب منصب، که بر سر دو وظیفه و احساس خود گرفتار آمده اند، نمی توانند در برابر این خواست بر حق، جواب سرراستی حتی به خودشان بدهند. دیدگاه های سیاسی و دینی شان یک جور به آنها دستور می دهد و احساسات زنانه شان جور دیگری به آنها نهیب می زند. از این روست که مدام از زنان فعال و کنشگران مدافع حقوق زنان می خواهند که صبر پیشه کنند تا آنها با "آقایان" مسئولین و "آیات اعظام" برای یافتن چاره ای، همآهنگ کنند. گاه هم به منشور حقوق شهروندی پناه می برند تا از این طریق، برای حل "معضل"، چاره جوئی شود. اما آنها هم نیک می دانند که هم خودشان و هم دیگران را فریب می دهند.

مشکل زن ایرانی و زنان ایرانی در نگاهی است که حاکمان جمهوری اسلامی و مدافعان "شرع انور" از زن دارند. در نگاه دین سالاران، زن، تنها نیمی از مرد حق دارد. در ارث، در زندگی و در همه چیز. این را در قانون شان نیز گنجانده اند. از نگاه گردگرفته و رنگ و رو رفتۀ آنها، زن "مایملک" مرد است؛ بدون اجازه مردم حق سفر ندارد؛ حق طلاق ندارد؛ حق حضانت بر فرزند ندارد. آنها این نگاه را در تبلغیات خیابانی شان نیز بیشرمانه به نمایش می گذارند، وقتی زن را با شکلات مقایسه می کنند که همواره پوشیده است؛ وقتی با ماشین مقایسه می کنند، که برای حفاظت از آن رویش روپوش می گذارند، وقتی پلاکارد نصب می کنند که " بهشت زیر پای مادران است نه کارمندان" . نگاه این "آقایان" و "آیات" عهد عقیق، به زن، نگاهی کالائی و جنسی است. حضور زن در ورزشگاه در کنار مردان، به "غیرت" آنها و برخی از مردان بر می خورد، آنها "ناموسی" هستند که نباید در معرض نگاه جمعیت قرار بگیرند و یا گوش هایشان بی فرهنگی های مردانه را بشنوند. از این روست که بن بست این ماجرا از طریق قانون حل شدنی نیست. زیرا، تنها یک تلفن کوتاه از دفتر یکی از "آیات" عهد عیق می تواند کل ماجرا را بر هم بزند. آن جمله حسن روحانی که در مراسم تحلیف گفت:"سه زن را برای وزارت در نظر گرفته بودم که نشد"، به قدر کافی گویاست. از این امام زاده، آبی گرم نمی شود.

مشکل اساسی تنها در نگاه "آقایان" و "آیات اعظام" به زن نیست. مشکل جدی تر و بزرگتر آن است که بخش گسترده ای از مردان در ایران و کشورهای اسلامی از این حقوق ویژه و تبعیض مثبت به نفع خود خرسندند و آن را حق طبیعی خود می دانند. این تربیت زشت در خانه ها به کودکان پسر داده می شود. از این رو، این نگاه واپسگرایانه به زن، در جامعه ما ریشه عمیقی دارد. این مردان هستند که از ته دل فکر می کنند، زن "ناموس" شان است؛ چه مادر، چه همسر، و چه دخترشان باشد. آنها هنوز به این صرافت نیافتاده اند که زن همچون مرد، یک انسان است با تمامی حقوق برابر در تمامی زمینه ها. اگر مردان چنین از تبعیض مثبت به نفع خود سر مست نبودند، حاکمیت و روحانیت نمی توانستند این چنین رذیلانه برای کنترل زنان و پوشش آنها، ۲۷ نهاد و سازمان از بودجه مملکت ایجاد کنند. در قرن بیست و یکم، این حجم نهاد رسمی برای کنترل نیمی از جامعه انسانی، یک جنایت سازمانیافته تمام عیار است. سکوت مردان، همسوئی شان با این نگاه حاکمیت، و انفعال شان در اعتراض و عدم تلاش شان برای بر هم زدن این تبعیض مثبت برای مردان و تبعیض بیشرمانه علیه زنان، عامل اصلی ماندگاری این نگاه است.

مشکل حضور زنان در ورزشگاه ها، بدون در هم شکستن این نگاه تبعیض آمیز و بدون حمایت و همگرائی مردان از جنبش زنان حل شدنی نیست. روشن است که حاکمیت اسلامی و استبداد دینی تا زمانی که با مقاومتی سازمانیافته روبرو نشود، دست به عقب نشینی نخواهد زد. مقایسه وضعیت ایران با کشورهای همسایه نشان می دهد که اگر در بسیاری از زمینه ها نگاه داعشی حاکمیت دینی در ایران در هم شکسته شده ، به دلیل قدرت مقاومت جامعه مدنی ایران است ورگرنه نگاه حاکمان جمهوری اسلامی با نگاه دولت اسلامی داعش و یا دولت اسلامی طالبان و بوکوحرام، هیچ تفاوتی ندارد و در پاره ای از موارد سخت گیرانه تر است. بنابراین باید به این اصل مهم، یعنی ضرورت عضله نشان دادن جامعه مدنی اهمیت ویژه ای داد. اگر امروز خواهان حضور زنان در ورزشگاه ها و استودیوهای ورزشی هستیم، باید همدوش زنان کشورمان، مقاومت منفی و نافرمانی مدنی بدون هزینه و یا کم هزینه را سازمان دهیم. اگر پر شدن ورزشگاه ها در هنگام بازی های فوتبال، درآمد گسترده ای برای صاحبان باشگاه های ورزشی و صاحبانشان؛ "سرداران"، "برادران قاچاقچی"، یا "ژن" های برتر ایجاد می کند، باید از پر شدن ورزشگاه های جلوگیری کرد و به گونه ای نقره داغ شان کرد که به بیوت "آقایان" و "آیات" هجوم ببرند و مجوز "حلال" بودن حضور زنان در ورزشگاه ها را بگیرند. این کار شدنی است، اگر هر کس در خانواده خود، در جمع دوستان خود، در میان هم پیاله ای های خود ضرورت بایکوت حضور در استادیوهای ورزشی و دیدارهای باشگاه های صاحب نام را مطرح کند و دیگران قانع سازد که "بدون زنان به ورزشگاه نمی رویم". در کلان شهر تهران، اگر ورزشگاه آزادی معیادگاه جوانان و مردان مشتاق فوتبال و بازی های تیم های برتر است، با شعار«"آزادی" یا برای همه یا برای هیچکس» یک نهضت مقاومت منفی و نافرمانی مدنی گاندی وار سازماندهی کنیم. تنها از این طریق است که می توان به حاکمان و روحانیت حاکم نشان داد، این جامعه با نگاه رنگ و روفته و بشدت واپسگرایانۀ آنها به زن همراه نیست. همچنین این وظیفه تک تک دختران وزنان ایران است که پدر، برادر، همسر ، خویشاوندان، دوستان و همکاران مرد خود را قانع کنند که به این جنبش مقاومت منفی و نافرمانی مدنی بپیوندند ، تا شاهد بی حرمتی به زنان کشورمان در جلو ورزشگاه ها نباشیم. روشن است که نباید خوش خیال بود چون این بایکوت، به سرعت سراسری نخواهد شد. اما می توان گام های اولیه را برداشت. می توان در شبکه های اجتماعی هشتک هائی در این رابطه سازمان داد. با توجه حضور گسترده و چند ده میلیونی جمعیت فعال کشور در شبکه های اجتماعی، می توان به تدریج در این راستا اقدام کرد. اگر جامعه مدنی از خود عضله نشان ندهد، این در همچنان بر همین پاشنه خواهد چرخید.

پنجشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۶ برابر با ۰۷ سپتامبر ۲۰۱۷



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد