logo





گفتمان هویت طلبی و نحوه ورود به انتخابات

يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۳ آپريل ۲۰۱۷

علی حامد ایمان

پس از چندی بار دیگر صحنه سیاسی و عرصه شهری در ایران مورد یک انتخاب دیگر قرار خواهد گرفت، یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و پنجمین دوره انتخابات شوراهای شهر. بدون تردید دوباره عرصه گمانی زنی در بین روشنفکران و نیروهای فکری- سیاسی گرم شده است. عده ای انتخابات را برنمی تابند و شرکت در آن را باعث تحکیم پایه های قدرت نظام می دانند و در مقابل، عده ای دیگر معتقدند که با شرکت در آن می توان گام به گام به خواسته های خود رسید و حاکمیت را گام به گام به عقب واداشت. افراد و معتقدان این دو گروه آن چنان بر مواضع فکری خود اصرار می ورزند که غلبه یکی بر دیگری، تقریبا از محالات است. اما علی رغم اغنای فکری هر یک از این دو گروه، تا چند صباحی دیگر عرصه انتخابات گشوده شده و تاثیرات خود را خواهد گذاشت. اگر ما در این مقال از مخالفین شرکت در انتخابات گذر کنیم، بایستی به چگونگی شرکتِ شرکت کنندگان در انتخابات بپردازیم تا مشخص شود که از چه منظری بایستی در انتخابات شرکت کرد؟ و بازیگران سیاسی این عرصه چه نیروهایی را شامل می گردد.
عرصه سیاسی ایران، به مانند همه دموکراسی های جهان، دارای دو بلوک سیاسی است، دو بلوکی که هر یک از گفتمان های سیاسی از درون همین دو بلوک برخاسته اند. این دو بلوک همان بلوک سیاسی چپ- راست است که بعد از دوم خرداد به اصلاح طلبان- محافظه کاران تغییر عنوان داد، هر چند که واژه محافظه کاری به کام راست گرایان خوش نیامد و آن ها بیشتر دوست دارند که خود را اصولگرا بنامند. اما این واژه ها هر چه باشند، تداعی گر همان بلوک دوگانه عرصه سیاسی می باشد که در بریتانیا، محافظه کاران/ کارگران- در آمریکا، جمهوری خواه/ دموکرات- و در فرانسه، کلیست/ سوسیالیست نامیده می شوند. بر اساس همین گفتمان، فضای سیاسی ایران نیز متشکل از دو بلوک سیاسی محافظه کاری- اصلاح طلبی است که تمام گفتمان های سیاسی دیگر که در حاشیه انتخابات زاده می شوند، همگی از درون همین دو بلوک سیاسی ننشات گرفته اند و در ذات خود به همین دو گروه عرصه سیاسی تعلق دارند.
این امر آن چنان بدیهی گردیده که بسیاری از نیروهای سیاسی عرصه قدرت معتقدند که می توان در درون هر یک از این دو بلوک، مسیر تازه ای باز کرد اما زادن بلوک دیگر نه ممکن و نه ملزم است.
انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم نیز- به مانند اکثر انتخابات- گفتمان دیگری را به وجود آورد، اما گفتمانی که تحت عنوان اعتدالگرایی زاده شد، اگر هم از درون یک جریان برنخواسته باشد، نهایتا برآیند همین دو گفتمان اصلاح طلبی- اصول گرایی می باشد. اما این گفتمان اعتدالگرایی، علاوه بر دو گفتمان عرصه حاکم، رگه هایی از گفتمان دیگری را هم با خود به همراه داشت و به متن کشیدن آن گفتمان کمک بسیاری کرد، که این گفتمان همان گفتمان عرصه هویت خواهی است. به عبارتی دیگر در انتخابات دولت دهم، قومیت ها (در این جا نمی خواهیم وارد عرصه پرتنش قومیت- ملیت گردیم) نقش پررنگی داشتند و بار دیگر نشان دادند که در عرصه انتخابات چه نیروی تاثیرگذاری هستند که چشم پوشی از آن غیرممکن است.
این رگه انتخاباتی نشان داد که می تواند سوخت تازه ای برای عرصه سیاسی ایران فراهم کند، گرچه این رگه بارها و بارها توانسته بود که در عرصه های محلی و منطقه ای نقش پررنگی از خویش به جا بگذارد اما انتخابات دولت دهم توانست از این رگه بهره فراوان و سازمان یافته تری ببرد و به همین خاطر از همان ابتدا در تئوری های نظری خود به صورت رسمی جایی برای این گفتمان گشود و باعث ارائه بیانیه اقوام و مذاهب خود شد. این همه باعث شد که این گفتمان به صورت رسمی از حاشیه به متن فراخوانده شود.
بر همین اساس، هویت طلبان نیز به صورت رسمی در عرصه قدرت ورزی شرکت کردند و از حاشیه به متن آمدند. آن ها با تمامی قوا وارد متن شدند و تاثیر خود را در انتخاب دولت روحانی ایفا نمودند. دولت روحانی نیز به پاس این همه، اولین جلسه هیئت دولت خود را به بحث دریاچه ارومیه اختصاص داد و وزیر اطلاعات دولت اصلاحات را مامور اجرای بیانیه خود نمود. گرچه اکنون پس از چهار سال، نه دریاچه ارومیه به طور قابل قبولی احیا گردیده و نه بیانیه اقوام- مذاهب توانست به صورت مطلوب اجرا گردد و در نتیجه بحث فرهنگستان هم از مسیر اصلی خود منحرف گردید و اقدامات مامور اجرای این بیانیه- حجت الاسلام یونسی- بلااثر گردید که این امر مورد انتقاد شدید و به حق بسیاری از روشنفکران عرصه هویت خواهی است، اما فارغ از این مسئله، اکنون باید بار دیگر نحوه ورود به عرصه انتخابات را تعیین و مشخص نمود.

2
گفتمان هویتی، جریانی اندیشه ای- اجتماعی است که تفکرات و خواسته های آنان فراتر از جریان های موجود سیاسی است که تحت عنوان گفتمان اصولگرایی- اصلاح طلبی مرسوم هستند. گرچه ممکن است در خواستگاه اندیشه ای گفتمان هویت طلبی، تداخل هایی با هر دو جریان سیاسی عرصه حاکم وجود داشته باشد، اما گفتمان هویتی، نه برآیند گفتمان موجود است و نه در درون آن ها قابل تجمیع و تفسیر است. این گفتمان می خواهد که موقعیت گروه های زیرمجموعه خود را بازتعریف نماید تا بتواند به تفاوت های خویش با فرهنگ غالب رسمیت ببخشد. به عبارت دیگر، گفتمان هویتی می گوید که تفاوت ها بایستی دیده شده و به رسمیت شناخته شوند. این گفتمان می خواهد که در راستای حفظ، گسترش و ارتقای جایگاه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خویش بکوشد.
گفتمان هویتی- گرچه به مانند دیگر گفتمان ها- به اجرای قانون می اندیشد اما بار اصلی گفتمان او متکی بر آن بخش از قوانین اجرا نشده ای است که حقوق فرهنگی او را نشانه رفته است. این گفتمان می خواهد اصول های اجرا نشده قانون مربوط به خویش، به دور از تفسیرهای شخصی و اعمال نظرهای سلیقه ای اجرا گردد.
همچنین این گفتمان معتقد به تساهل و مدارا در عرصه فکری، اجتماعی و سیاسی است و می خواهد که از اعمال خشونت بپرهیزد. بنابراین، این گفتمان نه رفتارهای خشونت گرای خود را قبول می کند و نه رفتارهای تمامیت خواهانه حکومت را برمی تابد. گفتمان هویتی از لحاظ جغرافیای سیاسی معتقد به هیچ گونه تجزیه طلبی نیست، ولی از لحاظ گفتمان سیاسی معتقد به این تجزیه می باشد تا بتواند به زایش گفتمانی جدید کمک کند.
براساس همین اصول گفتمانی است که گفتمان هویت خواهی نمی تواند در ذیل دو گفتمان سیاسی کشور جای گیرد و در درون آن تفسیر گردد، چرا که علاوه بر بستر خاستگاه سیاسی ایران، ذهن روشنفکری جامعه ایرانی نیز متکی بر ایرانشهری است و چنین تفاوتی را برنمی تابد. به همین خاطر عرصه سیاسی ایران در روند ایجاد و پایداری یک دموکراسی ماندگار، بایستی بستری مجزا برای عرصه هویت خواهی بگشاید تا این گفتمان بتواند به عنوان یک جریان سیاسی فعالیت کند و بلوک سیاسی مربوط به خود را داشته باشد. برای چنین بستری، این گفتمان بایستی از رسانه های مستقل و آزاد برای تبیین اندیشه های خویش بهره مند گردد و در انتخابات بتواند با تابلوی مخصوص به خود شرکت کند. بر همین اساس، ورود این گفتمان در جهت یاری گری دو گفتمان دیگر- اصلاح طلبی/ اصول گرایی- بایستی به صورت مجزا و بر اساس تابلوی گفتمان هویتی خویش باشد. (اگر چه شرکت این گفتمان در عرصه های مختلف انتخاباتی نشان داده که هرگز نتوانسته سهم قابل قبولی از هر یک از دو گفتمان داشته باشد و بیشتر به صورت ابزاری مورد استفاده و خواسته های هویتی وی بیشتر مورد مطامع جریان های سیاسی در جهت پیشبرد اهداف انتخاباتی آنان قرار گرفته، صورت گرفته است. این بحث نیز به مانند بحث عدم اجرایی شدن برنامه های انتخاباتی دولت روحانی در مورد اقوام- مذاهب مورد نظر این مقال نمی باشد.)
امروزه باید دانست که هویت خواهی، صرفا دموکراسی خواهی نیست، مخصوصا دموکراسی خواهی که تحت عنوان ایرانشهری مورد تفسیر قرار می گیرد و هویت خواهان نیز چپ و راست نیستند. حتی برای باز تعریف شدن این گفتمان در درون بلوک های سیاسی نیز نمی توان تدابیری اندیشید. اکنون اندیشه عرصه سیاسی ایران بایستی به باز کردن این جایگاه ترتیبی بیندیشد.

3
حضور گفتمان هویتی با تابلوی منحصر به خویش در عرصه انتخابات، می تواند به شکل گیری برنامه های سیاسی هویت محور کمک کند. بدون تردید فقدان چنین حضوری می تواند راه را بر پوپولیسم و رادیکالیسم در درون گفتمان های هویتی هموار سازد. البته گفتمان هویت طلبی در این عرصه نبایستی صرفا به خواسته های هویتی تاکید کند بلکه در کنار آن بایستی در کنار سایر جریانات سیاسی به ایجاد دموکراسی پایدار- حکومت قانون- رعایت حقوق شهروندی و حقوق بشر و بسیاری از اصول دیگری بیندیشد که تمامی دموکراسی خواهان برای به دست آوردن و نهادینه کردن آن تلاش می کنند.
برای برداشتن چنین گام هایی، طبیعی است که شرکت در انتخابات بستر و محفل مناسبی می تواند باشد تا از این طریق بتوان به اصلاح ذهنیت قدرت در مورد ساختارهای هویتی پرداخت تا حاکمیت قدرت در عرصه عمل- نه صرفا در عرصه نظر- به این جمع بندی برسد که از پتانسیل و ظرفیتی که در زمینه های قومیتی وجود دارد، در جهت اصلاح ساختار کشور به کار برد و از کاربرد آن نهراسد. تغییر، اصلاح و بازسازی ذهنیت سیاستمداران و تصمیم گیران عرصه قدرت، وظیفه خطیری است که می توان با شرکت در انتخابات به صورت مستقل و با تابلوی هویت خواهی به آن جامه عمل پوشاند.
اکنون که جهان به سوی ساختار پوپولیستی حرکت می کند، تروریسم در خیابان های اروپا جولان می دهد و داعش به زبان فارسی سخن می گوید و تهدید به خشم فشنگ ها و امواج حاصل از ماشین های بمب گذاری شده و ترکش های برخواسته از مین های کنار جاده ای می کند، ما بیشتر از گذشته نیاز به اجماع در فهم بحران و حل مسائل هستیم تا با ایجاد فهم مشترک بین ذهنیت قدرت و اندیشه های روشنفکران، مانع از شکل گیری بحران گردیم.
اکنون زمان رویارویی های ساختار شکنانه نیست، چنانچه وزیر اطلاعات هم چندی پیش بر این نکته اذعان داشته و وظیفه سازمان خود را «خفه کردن گلوله نه گلو» عنوان نموده، و همچنین در کنار آن در درون قوای سه گانه حاکمیت، ظرفیتی ایجاد شده که توانسته فراکسیون ترک زبانان با حضور 100 نماینده شکل بگیرد تا بتواند از ظرفیت نمایندگان ترک زبان در جهت رفع مشکلات و توسعه متوازن مناطق ترک نشین استفاده کنند.
بنابر این در چنین عرصه ای، بدیهی است که ظرفیتی زاده شده که به گفتمان هویتی این امکان را می دهد که بتواند با تابلوی مستقل خویش و تحت عنوان «گفتمان هویت طلبی» وارد سپهر سیاسی ایران شود تا بتواند در کنار تحقق خواسته های خویش، به ایجاد تعادل سیاسی در عرصه حکومتی نیز کمک کند.
اکنون روشنفکران این عرصه باید بتوانند با ایجاد و برجسته کردن چنین روندی، پیام خود را در یکی از اولویت های ذهنی نمایندگان قرار دهند.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد