logo





روشنفکر

جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۳ فوريه ۲۰۱۷

اسماعیل رضایی

انسان ها در جمع و جامعه در تلاش و کنکاش مداوم برای شدن و گشتن و یافتن بهترین و مفیدترین راه زیست جمعی ، نیازمند همکاری و همیاری جهت رفع نیازهای مادی و معنوی یکدیگر می باشند.اما در این روند تبادل و تبدیلات محیطی،افراد با توجه به میزان درک و درایت خویش قادر به تعامل و همزیستی معقول و مطلوب با برآمدهای نیاز و انتظار عمومی می باشند.گزینش های آدمی در ارتباطات درون اجتماعی و بین انسانی به میزان مطلوبیت و درک و فهم لازم از فعل و انفعالات محیطی بستگی دارد.هرچه قدر واکنش آدمی در برابر محرک های محیطی نمودی آگاهانه و هوشمندانه داشته باشد؛ تاثیر آن در انتقال داده ها و یافته ها برای تنویر افکار و بیداری عمومی بیشتر و بارزتر خواهد بود.پس اندیشه ورزی که با تاثیر محسوسات بر حس آدمی نمود می یابد؛در عمل و پراتیک به شاکله های ارزشی مبدل می شود که راهنمای جامعه و جمع در پروسۀ توسعه و تکامل می گردد. اما در این میان درک بهتر و فهم بیشتر از روندهای محیطی، تعهدات و مسئولیت های خاصی را موجد است که براساس آن آدمی در برابر عملکرد محیطی از خود واکنش نشان می دهد. واکنشی که تلاش دارد روندهای نامطلوب و نامتوازن را به امری مطلوب و بهینه مبدل سازد.

درک و شناخت دردها و رنج های انسانی و اقدام و عملی برای انتقال یافته ها و شناخته ها به دیگران درراستای تعمیم و تعمیق درک و فهم عمومی از خبط و خبث حاکمان و متولیان اداره امور اجتماعی و بسیج اندیشه و عمل برای رفع و دفع نارسایی ها و تعدیات موجود در فعل و انفعالات اجتماعی انسانی، مفهوم روشنفکری را درخود دارد. پس روشنفکر تبلور آگاهی ومسئولیت پذیری در قبال جامعه و انسان است.چرا که انسان آگاه و دانا اسرار درونی برای تشویش و تخریب ذهن و جسم آدمی نداشته و باطن و ظاهرش برای بهره گیری از مواهب و اصالت انسانی در راستای شکوفایی استعدادها و محیط پرتفاهم خواهد بود.ولی اگر این آگاهی و شناخت در راستای کشف حقایق و تاثیر آن در روند حیات جمع و جامعه سوق نیابد؛ از رسالت و تعهد روشنفکرانه تهی خواهد بود. بدین مضمون که نگاه تک بعدی به مفاهیم و مضامین موجود برای کشف حقیقت، آدمی را از درک مسلم و واقع رویکردهای محیطی دور می سازد. برخی چنین می اندیشند که رویکرد صرف آدمی برای کشف حقیقت، مفهوم روشنفکر را کفایت می کند. درحالی که سنت گرایان و واپسگرایان دینی و غیر دینی کشف حقیقت را در راستای داشته ها و یافته های ایده ای محض برای توجیه و تفسیر و تاویل مقولات و مفاهیم واپس مانده و متحجر ایده ای خود می جویند؛ که با مفهوم روشنفکری فاصله بعید دارد.چرا که اولین شرط روشنفکری بروز بودن وتلاش و تکاپوی مداوم برای کشف و شناخت معضلات و مبرمات زیست انسانی در مقطع کنونی از تحولات اجتماعی می باشد. دانش آموخته ای که با پرسه در نمودهای ایده ای گذشته و عادات و سنن به جای مانده بدنبال آگاهی بخشی و نسخه پیچی برای درد ها و رنج های انسانی می باشد؛ ره به ناکجا آباد برده و مفهوم روشنفکری از آن مستفاد نمی شود.


روشنفکر واقعی، تمامی مظاهر بازدارنده و محدودیت کمال و شکوفایی جامعه و انسان را نفی می کند.برای ایجاد یک وحدت و انسجام انسانی ترو معقول تر، نفی کننده وحدت و یگانگی فریبنده ای می باشد که در پس واپسگرایی و عادات و سنن گذشته نمود یافته است.نافی استمرار،کلیت و مشروعیت قواعد و قوانین ناانسانی گذشته است که اگر چه با واقعیت همراه بوده؛ ولی حقیقت را انکار می کرد.نافی نگاه بت گونه به استحصال های انسانی و عقلانیت صرف ابزاری در روابط و مناسبات اجتماعی انسانی است.نافی تعاریف و معانی کاذب و بی محتوایی است که براساس از خود بیگانگی انسان در برابر مظاهر نوین تمدنی حاصل آمده و باید بسوی یک تعریف و تحلیل و تبیین آگاهانه تر و داهیانه تر برای محیطی پویاتر، منطقی ترو انسانی تر سوق یابد. پالایش و پاکی برای زدودن پلشتی ها و پلیدی های حاکم بر حیات انسانی را هویدا ساخته؛ و با درهم شکنی بافت و ساخت کهنه و فرسوده، برای ایجاد یک ساختار و مکانیزم اصولی تر و متکامل تر گام بر می دارد. روشنفکر انسان تک بعدی نیست، بلکه فردی فراساحتی است که تبیین و تحلیل دقیق و راهبردی رویکردهای محیطی را مد نظر قرار می دهد. انسانی که دردها و رنج های جامعه را در پس واپسگرایی و درک ناواقع گذر تاریخی و همچنین تحول و تکامل اجتناب ناپذیر جامعه های انسانی، فریاد می زند؛روشنفکر نیست؛ بلکه گم کرده رهی است که در میان هیاهو و جنجال محیطی، مفری برای خود و اندیشه محدود و محصور خویش می جوید.

روشنفکر عنصری فرا جناحی است که در جستجوی حقایق و واقعیت های حاکم بر زیست انسانی،برای زدایش ناراستی ها و کژی های حاکم بر حیات اجتماعی گام بر می دارد. براین اساس از کینه و حسادت و قساوت بدور بوده و خواهان زیست اجتماعی انسانی سرشار از تفاهم و مسالمت در راستای شکوفایی استعدادها و ارزش های والای انسانی برای شدن و گشتن می باشد. انسانی که منفعت و مصلحت خویش را ابزار سنجش و پرسش نمودهای متعارف و نامتعارف محیطی قرار دهد؛ قادر به درک و شناخت اصولی و واقع بینی انسانی جهت درگیر شدن با عارضه های زشت و سخیف رویکردهای اجتماعی انسانی نبوده؛ و از دایره شمولیت عام روشنفکرانه فاصله می گیرد. چرا که منفعت و مصلحت عموما چارچوب های بسته و محدود ی را شامل می شود که آدمی رادر فضای پرالتهاب محصور و محدود از درک عارضه های دشوار و ناانسانی محیطی باز می دارد.در حقیقت روشنفکر، انسان آزاده و رها ازتمنیات و تمایلات پست و دنی حیات اجتماعی است؛ که از دام اکتسابات نهادینه شدۀ محیطی می گریزد؛ تا وی را از بازتاب های آزادانه برای درک و شناخت نامرادی ها و ناملایمات زیست عمومی باز ندارد. تمایلات و تمنیات آدمی زیر سیطرۀ عادات و سنن نهادینه شدۀ حاکمیت سلطه سرمایه را حد و حصری نیست؛ و گرفتار آمدن در دام این حرص و آز سیری ناپذیر، انسان را از صیرورت و ضرورت های پاک و اصیل انسانی دور می سازد. پس فاصله روشنفکر با توده ها، فاصله دانسته ها و شناخته هایی است که فرایند تحول و تکامل را برای محیطی سرشار از تفاهم و تعامل تدارک می بیند.گرفتار آمدن در دام اهریمنی قواعد و قوانین سلطه گرانۀ سرمایه که تضاد و تعارض و افزون خواهی های افسار گسیخته در آن به امری نهادین مبدل شده است؛ انسان را از اندیشیدن برای بهپویی و بهجویی حیات اجتماعی باز می دارد. پس روشنفکر واقعی بایستی در فراسوی دید و نگاه سلطه گرانۀ حاکمیت سرمایه، برای رهایی و شدن و گشتن گام برداشته؛و ظلم ستیزی، عدالت خواهی و مخالفت با هرگونه تبعیض و فواصل طبقاتی را سرلوحه زیست اجتماعی خویش قرار دهد.

آنکه در دام تمنیات و تمایلات نهادین مسلط کنونی گرفتار آمده؛ نه قادر به تبیین و تفسیر واقع بینانۀ حاکم بر سرنوشت توده هاست؛ و به تبع آن قادر به ایجاد هیچگونه تغییر و تحولی در محیط اجتماعی انسانی نیز نخواهد بود. روشنفکر فراتر از حد توده ها می اندیشد و می کاود؛و فراتر از ظرف زمان و مکان برای آگاهی و هدایت آن ها گام بر می دارد. و اما، قادر خواهد بود فراتر از حد و توان توده ها به تخریب و تحمیق آنها روی آورد؛ اگر ازدرک و شناخت واقع بینانه و روندهای نامتعارف محیطی بدلیل توقف و ایستایی بر چارچوب های بسته و بی بازده گذشته، تلاش بی سرانجامی را برای برونرفت از چالش های و بن بست های جامعه های انسانی در پیش گیرد. روشنفکر عموما با درس آموزی از روندهای گذشته تاریخی، و نگاه دقیق و موشکافانۀ تحولات حال، برای حرکت بسوی آینده ای روشن و انسانی گام برمی دارد. کسی که در پس واپسگرایی ایده ای ومنافع و مصالح واپس ماندۀ گروهی و جناحی موضع می گیرد و برای روندهای نامتعارف و تحدیدی جامعه و انسان نسخه می پیچد؛ نه تنها روشنفکر نیست؛ بلکه عامل اساسی بازدارندگی جامعه و انسان از روندهای طبیعی و معمول آن در فرایند تحول و تکامل محسوب می شود. روشنفکری که می خواهد دردها و رنجهای جامعه را فریاد بزند؛در بادی امر بایستی از ناتوانی و فرتوتی ایده ای که عموما بر سازوکارهای بی بازده گذشته ابرام دارند؛ برهد. روشنفکری که از تبیین حال ناتوان باشد؛ از هدایت توده ها بسوی آینده ای روشن و امید بخش می گریزد و در پس واپسگرایی و واپس ماندگی کنونی جریان های غالب، موضعی انفعالی و جانبدارانه می گیرد.مبهم می گوید؛ مبهم می نویسد؛ وبا اتخاذ مشی و منش دو پهلو و عموما نا گویا به دفاع و صلاح منفعلانه روی می آورد.

اکنون توان های بالقوه ای برای اعتلای ارزش های بالفعل حاکم بر زیست اجتماعی فراهم آمده که با اتخاد مواضع اصولی و متناسب با موازین انسانی و درک درست از روندهای کنونی جامعه های انسانی، می توان بر بسیاری از پلشتی ها و پلیدی های حاکم برسرنوشت انسانی فائق آمد. اهرم هایی که قدرت های اهریمنی سرمایه با تکیه بر آن ها، اندیشه ها و توان ها را در راستای منافع و اهداف پلید و ناانسانی شان بسیج و سازماندهی کرده اند.فقرا و ضعفا اکنون در دام شیطانی گسترده عمال سرمایه به عامل ارتقاء و ابقای حاکمیت مرتجع ترین قشر نمایندگان واقعی سرمایه مبدل شده اند. عناصری که تلاش دارند برخلاف جریان خروشان رودخانه شنا کنند و در پس ناتوانی خویش جامعه و انسان را به قهقرا ببرند.1 جهانی شدن یک مرحله از تکامل تاریخی است که حامل و حاوی ارزش ها و موازین نوینی است که مرزبندی روشن و ملموسی با روندهای حاکم کنونی دارد.ایستادگی و مقاومت در برابر برآمدهای الزامی این تحول و تکامل تاریخی، جامعه و انسان را از دستیابی به بسیاری از ملزمات اجتماعی انسانی دور می سازد.اکنون نظام سلطه سرمایه با استعانت از ره آوردهای دانش و فن تلاش می ورزد با ایجاد آگاهی های کاذب و دروغین حرکت های روشنفکرانه را در مجاری مورد نیاز خویش هدایت نماید.براین اساس با التهابات مداوم محیطی و تحدید و تهدید مداوم امکانات زیستی عامه، روشنفکر را در سطح و ظرف به سوی موضع گیری های عموما منفعلانه و به دور از واقع بینی های حاکم و لازم کنونی سوق داده است. روشنفکر امروز باید با استفاده از دستاوردهای تکنیکی و مطالعه همه جانبه با نفوذ به عمق فاجعه ها و رخدادهای محیطی،دردها و رنج های نهفته در اعماق جامعه های انسانی را که باترفندها و ریب و ریای عمال سرمایه استتار شده است؛ فریاد بزند و برای رهایی از آن ها راه حل های منطقی و اصولی ارایه نماید.

روشنفکر از جامعه و جمع می آموزد و به نقد روندهای نابهنجار و ناسازگار با خواست و نیاز توده ها می نشیند. نقدی که بر خردورزی و عقلانیت استوار بوده و دایره احساسی و عاطفی محض را مهار می نماید.چرا که حوزۀ احساسی و عاطفی با تکیه بر پندار و تخیل منفعل، از پیوند و همبستگی درون اجتماعی و بین فردی غفلت ورزیده؛ و در تجرد اندیشه و انتزاع رخدادهای محیطی، به انحراف از اصول و معیارهای زیست الزامی روی می آورد. نمود نامتعارفی که اکنون با حادثه آفرینی ها و حد و هدم منابع انسانی با سرکردگی عمال سرمایه به بروزی عام و تعمیم یافته روی آورده است. روشنفکر نقد را به ابزار تنگ نظرانه و خود بینانۀ متفرعن مبدل نمی سازد؛ بلکه مشوق و معلم راه همبستگی و وحدت و یکدلی برای ساخت و سازی نوبنیاد و متعالی می باشد. آنکه با اسارت در دام دستاوردهای اکتسابات محیطی، به نقد بی محتوا و تفرقه افکنانه روی می آورد؛بسوی بی نظمی و آشفتگی و پریشانی اندیشه و عمل هدایت شده و بسوی بلبشویی، عدم وحدت و یگانگی، عدم انسجام فکری برای علمی اندیشیدن، بهره گیری نامتعارف از مفاهیم و مقولات هستی ساز جامعه و انسان، عدم شفافیت بیان و عمل در روابط و مناسبات اقتصادی اجتماعی و بطور کلی، حذف حقایق مبرهن و الزامی زیست انسانی همراه میگردد. براین اساس خرد و تعقل، باورهای بنیادین و اصیل،انسجام و وحدت، ترکیبات و تعمیمات شناخت و درک بسیاری از مظاهر بافت و ساخت تکاملی و تطوری، در خرده باوری، باریک اندیشی متظاهرانه و عدم شفافیت مواضع بی ثبات و ناپایدار، بسوی ارزش آفرینی های کاذب و دروغین هدایت می شوند.پس روشنفکر واقعی با درک شاخصه های مغلوب عصر خویش، بسوی یک ضابطه مندی و نظام یافتگی اندیشه و عمل متعالی و با ثبات برای ارزش آفرینی های کمال یافته و انسانی، از انحطاط نگرشی و اعتقادی نسبت به تبیین و تفسیر رویکردهای محیطی فاصله می گیرد.

اکنون با شفافیت بسیاری از رویکردهای محیطی، نگاه نقادانه به عملکرد جامعه ابعاد گسترده ای یافته است.نقدی که بر بستر انتقال دو سویه اطلاعات و پیام ها فراهم آمده و بسوی ایجاد محیطی پر تفاهم و مصالحه و مفاهمه در حرکت است.روشنفکر بایستی با درک و فهم بهینه از روند کنونی و بدور از جدل های پوچ و بی محتوای روشنفکرانۀ محض، از نسبیت گرایی های بی بنیاد و پراکندگی مخرب و شکننده فاصله گرفته؛ و عقلانیت انتقادی رابه فراگردی گویا و پویا در راستای انسجام و همپیوندی ایده و عمل مبدل سازد. کسی یا کسانی که در عصر شفافیت بسیاری از رمز و راز حاکمیت بدفرجام سرمایه و فراهم آمدن بسترهای تعاملات جهانی،بر بوم گرایی و ناسیونالیسم کور و بی رمق، خط فاصلی بین خودی و غیر خودی ترسیم می نمایند؛ و نمودهای تاثیر موثر دستاوردهای دیگران را در بوتۀ نقد و تحریم قرار می دهند؛امکان رهیافت سالم و مفید برای تعامل و تکامل را از جامعه و انسان سلب می نمایند.همین نگاه و نظر است که در پس القاب های پرطمطراق ادیبانه و رسولانه،بسوی انگاره های بی محتوا و پوچ، و عقیده و مرام بی قاعده و مبنا روی آورده؛وبرای خلاصی از علت ها و علامت های ناشناختۀ حیات اجتماعی، به فرایندهای کاذب و قدسی چنگ می اندازد. بدینسان عقلانیت و خردورزی در حد و حصار درک و درایت روشنفکرانه چارچوب پذیرفته؛ وبار معانی و معنایی مفاهیم و مقولات زنده و گویای حیات انسانی به تعریفی جامع و کامل دست نیافته؛ و حرکت بی ریشه ای را در روند تکامل اجتماعی انسانی در پیش می گیرند.

عقلانیت ابزاری در پیوند با افزونخواهی های لجام گسیختۀ حاکم بر جامعه های انسانی که از فرهنگ و عادات نهادینه شدۀ حاکمیت سرمایه تغذیه می کند؛ به عاملی مخرب و نا بهنجار در روابط و مناسبات اجتماعی انسانی مبدل شده است. نقد عالمانه و روشنفکرانه از این روند اجتناب ناپذیر می تواند از تاثیرات سوء نامتعارف آن در فعل و انفعالات محیطی جلوگیری نماید. بدفهمی،نا فهمی ویا بهره گیری نامطلوب از ره آوردهای عقلانیت ابزاری در تبادل و تبدیلات اجتماعی، روندهای کاذب و تخریبی را برجامعه حاکم ساخته و خشونت، جنجال و هیاهو،تخریب و تقلیب حرمت و قداست قانونی و انسانی و همچنین گرفتار آمدن دموکراسی، آزادی، امنیت و...در بند و بست های فردی و گروهی و جناحی به شاخصه های بارز و اساسی درون اجتماعی مبدل می شوند. پس سیاسی کاری و سیاست زدگی به عاملی برای توجیه تمامی روندهایی که نتیجه بدفرجام و بی سرانجامی برای جامعه و انسان داشته اند؛ مبدل می شوند. و روشنفکر سیاست زده عموما از نقد واقع و مطلوب از خود و عملکرد نامطلوب محیطی برای اصلاح خود و جامعه می پرهیزد. چرا که روشنفکر سیاست زده در حد و حصر روندهای نامتعارف کنونی متوقف شده و با گرفتار آمدن در دام مشی و روش عموما سکتاریستی و شوونیستی، از درک و فهم عوامل علّی فروپاشی بسیاری از ارزش های اجتماعی انسانی تحت هجمه و یورش اکتسابات ناواقع که ابرام و اصرار برحفظ نمودهای کهن و بازدارنده رشد و کمال اجتماعی دارند؛ فاصله می گیرد.

روشنفکر از یک روحیه انقلابی با ثبات و مبرهن برخوردار می باشد. چرا که همواره با تغییر و تحولات و نیازها و الزامات جامعه و انسان همراه بوده و برای تحقق دگرگونی های محیطی در راستای تامین و تضمین منافع و مصالح توده ها، مبارزه بی امانی را می آغازد. این مبارزه حاوی آگاهی و مسئولیت پذیری خاصی است که از درک و شناخت اصولی و منطقی روندها و رویدادهای متکاثر اجتماعی تاریخی بر می خیزد. روحیه انقلابی یک روحیه پویا و زنده است که از سنت ورکود و سکون می گریزد. برای یک دگرگونی واقعی، درک زمان و شاخصه های مکانی از اهمیت ویژه ای برخودار می باشد. بکارگیری سنت های مبارزاتی نهادینه شدۀ گذشته، بدلیل ناکامی ها و سرخوردگی مداوم، بسوی محافظه کاری و نگاه جانبدارانه به تحولات و رخدادهای محیطی سوق یافته، و از روحیه انقلابی فاصله می گیرد. همچنین نگاه به سازه های غالب بر نظام فکری توده ها و میزان توسعه یافتگی روابط و مناسبات درون اجتماعی و بین انسانی برای اتخاذ اشکال مبارزاتی، امری لازم و مهم می باشد. ناتوانی در درک و فهم بارزه های هویتی و اصالتی حاکم بر روند رشد و تعالی اجتماعی، بسیاری از نمودهای نامتعارف را در درگیر شدن با نارسایی ها و کجروی های اجتماعی نهادینه ساخته و عرصه ظهور و بروز متدهای تئوریک فاقد بنیان های مادی و انسانی لازم برای اقدام و ابرام را فراهم می سازد. براین سیاق است که برخی ها می پندارند و می انگارند که با گسست تاریخی و استقرار حاکمیت ملی، امکان تحقق ایده آل ها و آرمان های انسانی قابل تحقق است.ایده ای کاملا واپسگرا که با روح زمانه و تحولات تاریخی حاکم بر سازه های اجتماعی منافات دارد.برخی نیز گرفتار دراوهام و تخیلات روشنفکرانه، خطی نبودن روند تحولات تاریخی یا تکامل اجتماعی را با استنتاج نا صحیح از جهت دار نبودن روند تکامل اجتماعی در آمیخته و با مراجعه به آثار و اقوال فرهنگی و ادبی سرآمدگان گذشته تاریخ اجتماعی خویش، در پس لفاظی های بی محتوا و بی اساس،جهان را مدیون و بدهکار میراث ادبی و فرهنگی خود می پندارد. براین کورمرگی و بیرنگی حیات و اندیشه باید گریست؛ چرا که نشان از مطالعه تک بعدی و مهمتر از آن ناتوان از درک و فهم روندهای کنونی تحولات اجتماعی انسانی دارد.اینگونه نگاه غیرمسئولانه و نامسموع است که با روح و بن مایه های روشنفکری تعارض و تفاوت بنیادین و اسا سی دارد. درک نادرست از مفاهیم و یا اختلاط مفاهیم، آدمی را بسوی مغلطه و مشغله های فکری کاذب و باطل هدایت می کند. آری روند تحولات تاریخی یا تکامل اجتماعی زیگزاکی است؛ ولی تحول و تکامل مفهوم بدون جهت را برنتافته و در بطن خود شدن و گشتن را نهفته دارد؛ نه بودن را. بسیاری با این ویژگی رفتاری و کرداری نا متقارن و غیرعلمی، امروز به شاخصه های بارز روشنفکرانه ای مبدل شده اند؛ که جامعه و انسان را از درک و شناخت واقعی و حقیقی عناصر نامطلوبِ غالب بر جامعه های انسانی باز داشته است.

نتیجه اینکه: جامعه را روندی پویاست و انسان در پیوند با این پویایی،نقش بارز و شاخصی را بعهده دارد. درک شاخصه های این پویایی که در بطن خود تحول و تکامل را نهفته دارد؛ مستلزم درگیرشدن با روندهای متعارف و نامتعارفی است که انسان ها در تعاملات اجتماعی بدان نایل می شوند. آگاه شدن و مسئولیت پذیری در قبال رنج ها و آلام آشکار و پنهان توده های تحت ستم و تلاش برای بهپویی و بهیابی زیست عمومی در راستای تحول و تکامل اجتماعی،مفهوم روشنفکری از آن مستفاد می شود.منتهی عاملیت و شمولات روشنفکری بر بستر زمان و مکان جاری است و هیچگونه واپسگرایی را بر نمی تابد. چرا که درک حقیقت و همراه شدن با واقعیت زمان و مکان بر بستر تکامل اجتماعی تاریخی، قدرت درگیر شدن با رنج ها و الام بشری برای نمودهای نوین زیست اجتماعی را مرئی می دارد.در پس واپسگرایی، حقایق در کتمان تکامل تاریخی با عوامل نا بهنجار اجتماعی در گیر شده و واقعیت ها ی ملموس و زنده محیطی با سنجه های زمانی و مکانی اعصار گذشته تاریخی مورد ارزیابی و داوری قرار می گیرند. بدینسان امکان تاثیر گذاری بهنگام و همسو با روند دگرگونی محیطی از جامعه و انسان سلب می گردد.براین اساس بسیاری که در دام واپسگرایی دینی و غیردینی گرفتار آمده اند نه تنها درزمرۀ روشنفکران محسوب نمی شوند؛ بلکه عواملی چالش برانگیز در فعل و انفعالات تحولی و تکاملی جامعه و انسان بحساب می آیند2.پس بارزترین شاخصه روشنفکری همانا بروز بودن و درگیر شدن با روندهای چالش برانگیز کنونی تعامل و تکامل اجتماعی می باشد. فعلیت روشنفکری تمایلات و تمنیات را بر نمی تابد؛ بلکه بر تغییر و دگرگونی برای تامین و تضمین منافع جمع و جامعه با معیار و موازین نوین دستاوردهای اجتماعی، تاکید دارد.پس آنکه با تکیه برمیراث گذشته داشته ها و یافته ها ی خود برای روندهای کنونی تکاملی نسخه می پیچد؛از درک و درایت الزامات کنونی عامه فاصله گرفته واز تاثیر گذاری لازم برای تحقق مبرمات و ملزمات باز می ماند. روشنفکر معمار و معیار است برای ساختن و گشتن،شاخصه و شاکله ارزشی تعامل و تکامل است. چرا که می داند و دانستن منشاء و مبداء مسئولیت پذیری در قبال جامعه و انسان است. اکنون در میان هیاهو و جنجال انتخاب و اکتساب بر بسترتغییر و تحول دم افزون دستاوردهای محیطی، مرز بین واقعیت و حقیقت را برای جامعه روشنفکری خدشه دار نموده است. براین اساس در نوسانی مداوم بین گذشته و حال و انتخاب و اکتساب، عموماازهمسویی وهمراهی با توده ها برای زدودن پلشتی ها وپلیدی های حاکم بر جامعه های انسانی باز مانده است. پس برای درکی روشنفکرانه و نگاه مسئولانه به روندهای نامتعارف و ناانسانی کنونی، جامعه روشنفکری نیازمند خانه تکانی اساسی است.


اسماعیل رضایی

31:01:2017

پاریس
ــــــــــــــــــــــ

1منظور موفقیت جریان های راست افراطی با نگاه پوپولیستی و کاملا انحرافی است که با ویژگی حاکم بر روح زمانه منافات داشته؛و تلاش مذبوحانه ای را برای نجات حاکمیت رو به افول سرمایه آغاز کرده اند.فریادهای ناسیونالیستی و شوونیستی ترامپ در مراسم تحلیف ریاست جمهوری آمریکا، نشانگر حلول روح هیتلری بر کالبد فرتوت ونحیف و رو به افول نظام سرمایه است که تلاش دارد با فریب و اوهام خود را از زوال و نیستی برهاند. ترامپ، ماری لوپن در فرانسه، پتر در آلمان و دیگر جریان های راست افراطی در جهان، آخرین تلاش های مذبوحانه و آخرین حلقه رابط و فاسد حاکمیت سرمایه با سازوکارهای کهنه و فرسوده می باشند؛ که در آینده ای نه چندان دور نسل جدیدی با نگاهی اصولی تر و انسانی تر به ترمیم و تکمیل سازوکارهای گذشتۀ آن خواهند پرداخت.

2 واپسگرایان دینی«شریعتی،بارزگان،سروش،کدیور،گنجی،........»مبلغان دینی قلمداد می شوند؛ با سبک و سیاقی دیگر، نه روشنفکر یا نو اندیش. همانطوریکه،تمامی اهتمام و تلاش باصطلاح روشنفکرانۀ شریعتی و ظلم ستیزی و آزادی خواهی و گرایشات ضداستبدادی وی و اعوان و انصارش،برای احیاء و اجرای قوانین واپسگرایانۀ دینی بوده است که امروز اثرات شوم آن را بر ایران و جامعه جهانی شاهدیم.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد