logo





قواعد حاکم بر همکاری در اتحاد نیروهای چپ چه می تواند باشد!

چهار شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۵ - ۱۴ دسامبر ۲۰۱۶

روبن مارکاریان

Ruben-Markarian70.jpg
دو نگاه از رابطه آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم درگزارش نشست فرموله شده است. نگاهی که آزادی، دمکراسی و از جمله حق مردم برای تعیین و تغییر نظام را جزئی حیاتی از سوسیالیسم می داند و نگاه دیگری که این حق را برای شهروندان جامعه به رسمیت نمی شناسد و آزادی و حق رای مردم را تنها در چهارچوب ساختار نظام تعریف می کند و این بدان معنی است که پس از وقوع انقلابی که به حیات دیکتاتوری نقطه پایان می گذارد شهروندان کشور حق تعیین نظام سیاسی و یا ساختار سیاسی را ندارند. این درحالی است که در نظام های دیکتاتوری، نظام و ساختار سیاسی از سوی دستگاه استبدادی به مردم تحمیل می شود و پس از پائین کشیده شدن دیکتاتوری ها اولین خواست همه مردم به مثابه شهروندان برابرحقوق، حق واقعی و آزادنه آن ها برای تعیین نظام و ساختار سیاسی است.
مقدمه

من این نوشته را قبل از برگزاری نشست چهارم احزاب، سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست( که در نشست چهارم نام خود را به شورای همکاری های نیروهای چپ و کمونیست تغییر داد) در تاریخ شنبه ۲۴ مهر،۱۳۹۵ ۱۵ اکتبر ۲۰۱۶، برای "بولتن شماره دوم مباحثات علنی نیروهای اتحاد" فرستاده بودم که انتشار آن نزدیک به دوماه به تعویق افتاده است. البته خود نوشته بازنشر مطلبی بود که یک سال پیش (ژوئیه 2015) و در آستانه تلاش مجدد کمیسیون برای تدوین پیش نویس برای رفقای کمیسیون تدوین پیش نویس ارسال کردم . اما دراین فاصله نشست چهارم برگزار شد و ما توانستیم برمبنای رعایت اصل توافق بر اساس اشتراکات،علنی ساختن اختلافات و به بحث نهادن آن ها، به توافق دست یافته و بیانیه و گزارش نشست چهارم را منتشرسازیم. نوشته من شامل دو نکته بود:

اول: براساس کدام روش و قاعده می توان به بیانیه مشترک دست یافت؟

دوم: در مرحله کنونی به خاطر دو نگاه از رابطه آزادی و سوسیالیسم، نشست امکان ارائه پلاتفرم مشترک برای بدیل سوسیالستی را ندارد و اصرار زودرس برای دست یابی به آن، نشست را دچار بن بست خواهد کرد.

اما معنای مشخص نکات طرح شده چه بود؟

نکته اول: تاکید من بر رعایت اصل"توافق بر اساس اشتراکات،علنی ساختن اختلافات و به بحث نهادن آن ها" به عنوان قاعده اصلی اتحاد بود. من در نوشته ای که اکنون انتشار می یابد نشان داده بودم که عدم رعایت این اصل از سوی بخشی از نیروها و از جمله بخشی از رفقای "کمیسیون سیاسی منتخب نشست سوم"، انتشار بیانیه مصوب این نشست را به تعویق انداخته است. این همان اصلی است که در سه دهه اخیر نیروهای چپ و کمونیست در نقاط مختلف جهان توانسته اند بر مبنای آن بر پراکندگی میان خود فائق آمده و در تجریه های گوناگون - که البته هر یک از مشخصات خودویژه ای برخوردار است - صفوف خود را متحد سازند. بهر حال شناخت واقع بینانه اشتراکات میان نیروهای شرکت کننده در روند همکاری و عدم تلاش برای تحمیل نقطه نظراتی که برفرازنقاط وحدت واقعی قرار دارد ضامن موفقیت روند وحدت خواهد بود. اگر به خواهیم روند وحدت را از نقطه نظر تاثیرات سیاسی آن ارزیابی کنیم باید این گفته مارکس در نامه به براکه ( درحاشیه نقد برنامه گوتا) را مد نظر قرار دهیم که "هر گام در جنبش عملی بیشتر از یک دوجین برنامه اهمیت دارد". من قبلاً در مباحثات درونی شورای نمایندگان مطرح کرده بودم که بررسی فعالیت های نشست نشان می دهد که در برخی از دوره ها اتحاد با تحرک- از طریق انتشار مواضع سیاسی خود- به مداخله گری سیاسی پرداخته و هم به طور منظم مباحثات نظری علنی را سازمان داده است. بنابراین فعال شدن نشست وارتباط آن با نیروهای چپ- از طریق سهیم کردن آن ها در مباحثات و نیز اقدامات مشترک- ضرورتا ربطی به انتشار بیانیه ندارد. اما انتشار بیانیه این حُسن را دارد که از سوئی اشتراکات موجود در عرصه های گوناگون را با تفصیل بیشتری منعکس ساخته و بنابراین راه را برای فعالیت های عملی مشترک هموارتر می سازد و از سوی دیگر نیروهائی که فقدان بیانیه را مانعی برسر راه گسترش فعالیت های اتحاد می دانستند را برای شرکت در فعالیت های مشترک دل گرم ترخواهد ساخت.

نکته دوم: در پایان این نوشته به عنوان نتیجه مطرح کرده بودم که:" اگر چه توافقات نیروهای اتحاد از زمان تاسیس به این سو به شکل چشم گیری افزایش یافته اما برای تدوین پلاتفرم مشترکی که به روشنی، والبته درخطوط عمومی، مختصات اساسی بدیل سوسیالیستی را در برابر بدیل های جناح های گوناگون بورژوازی قرارمی دهد نیاز به توافقاتی است که در سطح وحدت های جمع کنونی ما حاصل نیست." نگاهی به بیانیه مصوب نشست چهارم همین واقعیت را نشان می دهد. از سوئی بیانیه شامل اشتراکات قابل توجه نیروهای شرکت کننده در شورای همکاری است اما گزارش ضمیمه نشست در همان حال نشان دهنده اختلاف و دو نگاه درباره نوع سوسیالیسم و بنابراین مختصات اساسی بدیل سوسیالیستی می باشد که شورای همکاری برای عملی ساختن آن به وجود آمده است.

در "گزارش نشست" این اختلاف به این شکل فرموله شده است:

« فرمول اول :

درفرمول بندی دولت آلترنایتو نیروهای زیر علاوه بر خودحکومتی های وسیع، آزادیهای بی قید و شرط سیاسی، انتخابی بودن همه مقامات و حق فراخوان آنها ... خواهان گنجاندن حق رای عمومی ،همگانی، آزاد، مخفی و برابر همه شهروندان نه فقط درمحدوده ساختار بلکه همچنین برای تعیین و تغییر نظام سیاسی از طریق به کار گیری همه اشکال مشارکت مستقیم توده ای... بودند که بمثابه وجهی حیاتی از دمکراسی مشارکتی از تعریف سوسیالسیم جدائی ناپذیر است.انکار حق مردم به عنوان مرجع تاسیس و تغییرنظام، نماد تجربه سوسیالیسم شکست خورده قرن بیستم و تحمیل استبداد دیگری به نام طبقه کارگر و سوسیالیسم است.

سازمان راه کارگر
سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

فرمول دوم:

نظر برخی رفقای دیگر این است که :

ساختار سیاسی مورد نظرما نه فقط مبتنی بر حق رای بلکه تحقق خود حكومتي كارگران، اجتماع آزاد ، برابر و سوسیالیستی همه شهر وندان است که در آن آزادیهای سیاسی و تشکل و تحزب و حق رای عموم شهروندان در ساختار سیاسی جامعه به رسمیت شناخته شده و نهادینه می شود و كارگران و توده های مردم متشکل در شوراها و نهادها ضمن انتخاب نمایندگان خود از طریق آرای مستقیم خویش ، هر وقت که اراده کنند حق عزل و فراخوان آنها را نیز خواهند داشت . بدین ترتیب آزادی انتخاب و اراده لازم برای کنترل منتخب و نظارت بر آن تضمین می گردد.

چنانکه در بالا آورده شده دوباره تاکید می کنیم که مباحث علنی از طریق بولتن ها و پالتاک و ... ادامه خواهد داشت و نیروها نظر کامل خود را در آنجا مطرح خواهند نمود.»( تاکیدات از من است)

همان گونه که در بالا دیده می شود دو نگاه از رابطه آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم درگزارش نشست فرموله شده است. نگاهی که آزادی، دمکراسی و از جمله حق مردم برای تعیین و تغییر نظام را جزئی حیاتی از سوسیالیسم می داند و نگاه دیگری که این حق را برای شهروندان جامعه به رسمیت نمی شناسد و آزادی و حق رای مردم را تنها در چهارچوب ساختار نظام تعریف می کند و این بدان معنی است که پس از وقوع انقلابی که به حیات دیکتاتوری نقطه پایان می گذارد شهروندان کشور حق تعیین نظام سیاسی و یا ساختار سیاسی را ندارند. این درحالی است که در نظام های دیکتاتوری، نظام و ساختار سیاسی از سوی دستگاه استبدادی به مردم تحمیل می شود و پس از پائین کشیده شدن دیکتاتوری ها اولین خواست همه مردم به مثابه شهروندان برابرحقوق، حق واقعی و آزادنه آن ها برای تعیین نظام و ساختار سیاسی است. عدم به رسمیت شناختن صریح این حق همان طور که در فرمول بندی مشترک ما و رفقای سازمان راه کارگر ا صراحت یافته " نماد تجربه سوسیالیسم شکست خورده قرن بیستم و تحمیل استبداد دیگری به نام طبقه کارگر و سوسیالیسم است"! جالب این جاست که اگر چه در بیانیه در دو مورد آزادی های بی قیدوشرط سیاسی مطرح و رفقا امضاء خود را زیر پای آن نهاده اند ولی در تعقیب منطق خود بی قیدوشرط بودن آزادی را نیز از فرمول دوم حذف کرده اند. این رویکرد نه یک سهو قلم بلکه تناقض و تضاد منطق نفی دمکراسی است که خواه ناخواه به نفی آزادی های سیاسی می انجامد. در منشور یا پلاتفرم مورد نظر ما که در این نوشته آمده است، حق مردم در تعیین و تغییر نظام، در بندهای زیر فرموله شده است:

«* انتقال همه قدرت سیاسی به شورای عالی نمایندگان منتخب همه مردم به مثابه عالی ترین تجلی حق رای عمومی و حاکمیت اکثریت.

* تشکیل مجلس موسسان برآمده از انقلاب، با رای آزاد ، برابر، مستقیم و مخفی همه مردم برای تعیین نوع نظام آینده و تدوین قانون آساسی جدید که تجلی حق مردم در تعیین و تغییر نظام سیاسی و نخستین سنگ بنای دمکراسی است. تأکید بر تشکیل این مجلس تأکیدی است بر مرجعیت مردم در تأسیس نظام آینده ، تعیین چند و چون آن و وابستگی موجودیت آن به ارادۀ آزاد اکثریت مردم.»

این همان نکاتی است که مورد توافق نیروهای طرفدار فرمول دوم نمی باشد .بنابراین همراه با اشتراکات تدوین شده در بیانیه، "گزارش نشست" با فرمول بندی روشن و شفاف دو نظرگاه از سوسیالیسم را به عنوان اختلاف موجود در میان نیروی های شورای همکاری فرموله کرده است. رفقای حزب کمونیست ایران و سازمان اقلیت نقطه نظرات شان را که در چهارچوب فرمول بندی دوم است منتشر ساخته اند و مباحثات شروع شده در بولتن شورای همکاری این دو نگاه و تفاوت های آن ها را شفاف تر خواهد ساخت. سخن کوتاه : هم فرموله کردن اشتراکات و هم اختلافات را باید از نقاط قوت نشست چهارم قلمداد شود.

روبن مارکاریان
دوشنبه 22 آذر ۱۳۹۵، ۱2 دسامبر ۲۰۱۶

در نشست سوم نیروهای اتحاد در ژوئن2014 تصمیم گرفته شد که بیانیه نشست دوم بر مبنای روی دادهای به وقوع پیوسته روزآمد شده وبا درنظر گرفتن سطح بالاتر اشتراکات موجود میان نیروهای چپ به صورت بیانیه سیاسی نشست سوم تدوین شود. این وظیفه به کمیسیون منتخب نشست سپرده شد که پس از تهیه پیش نویس مشترک آن را در اختیار شورای نمایندگان قراردهد و پس ازتصویب درشورای نمانیدگان به عنوان بیانیه نشست سوم احزاب، سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست به صورت علنی منتشر شود.

اما در جریان تدوین بیانیه مشترک در کمیسیون اختلاف نظرهائی درباره متن بیانیه بروز کرد که تدوین پیش نویس مشترک را ناممکن ساخت. علت آن بود که نمایندگان برخی از نیروها در کمیسیون اصرار داشتند مواردی در بیانیه گنجانده شود که در سطح اشتراکات جمع قرار نداشت و بنابراین نمی توانست اتفاق آراء اعضای کمیسیون را برای تهیه پیش نویس مشترک تامین کند. پس از آن باردیگر هیئت هماهنگی کمیسیون سیاسی را فراخواند تا برمبنای اشتراکات موجود در جمع پیش نویس مشترک را تهیه و به شورای نمایندگان ارائه کند. من در آستانه تشکیل کمیسیون دوم برای تهیه پیش نویس مشترک نامه زیر را خطاب به کمیسیون و شورای نمایندگان درباره شیوه تدوین بیانیه ارسال کردم. در این نامه من دلائل عدم موفقیت دوره اول کمیسیون را تشریح کرده و بر روی ضرورت رعایت قواعد حاکم بر اتحاد برای تدوین بیانیه سیاسی تاکید نمودده ام. متاسفانه بخشی از رفقای کمیسیون در دوره دوم کار آن، باز همان اشتباهات دوره اول را تکرار کرده و بدین ترتیب تدوین پیش نویس مشترک پس از گذشت بیش از دوسال از برگزاری نشست سوم، ممکن نشد.

خلاصه آن چه که من درباره قواعد کار اتحاد در ۲۶ ژوئیه 2015 مطرح کردم به قرار زیر بود:

1، اصل راهنمای ما برای شکل دادن به اتحاد، همکاری بر اساس اشتراکات، علنی ساختن اختلافات و بحث های رفیقانه بر روی اختلافات برای دست یابی به اشتراکات بیشتر است.

2، روند اتحاد ایجاد یک فرقه در میان فرقه های دیگر نیست بلکه شکستن بن بست فرقه ای چپ و روند پایان دادن به آن است. بنابراین اتحاد یک روند باز، رو به نیروهائی خارج از اتحاد، برای گسترش همکاری ها در سطوح گوناگون و از جمله تقویت و تسهیل روند پیوستن هر چه بیشترنیروها ( اعم از نیروهای متشکل و یا فعالان مستقل ) به اتحاد است.

3، در مرحله کنونی تکوین اتحاد باید بر روی گسترش فعالیت های سیاسی اتحاد ( انتشار اعلامیه ها، فراخواندن آکسیون های مشترک ..... ) و نیز سازمان دادن مباحثات علنی برای تبادل نظر رفیقانه بر روی اختلافات متمرکز شد. اتحاد باید به صورت یک مجموعه زنده و فعال از نظر سیاسی در صحنه سیاسی و نیز روند دامن زدن به مباحثات و تبادل نظرها میان نیروهای چپ، عمل کند.

4، چه در اتحاد عمل ها و چه در مباحثات باید تلاش کرد تا فعالین جریانات دیگر چپ را نیز سهیم کرد. برخی از آکسیون ها می تواند آکسیون مشترک با نیروهای دیگر چپ باشند به طوری که شعاع بزرگتری از نیروهای چپ را زیر چتر واحد گرد آورد. درمباحثات علنی پالتاکی اتحاد و نیز کنفراس های منطقه ای باید از نیروهای دیگر چپ برای مشارکت دعوت شود.

5، ضمن آن که طرح پلاتفرم مشترک توسط نیروهای چپ برای آلترناتیو سوسیالیستی در برابر آلترناتیوهای جناح های بورژوازی در ایران یک ضرورت است اما واقعیت این است که در میان نیروهای اتحاد به خاطر اختلافات موجود در مرحله کنونی زمینه وحدت لازم برای تدوین چنین پلاتفرمی وجود ندارد. لذا اصرار زودرس و بدون مباحثات لازم برای تحمیل یک پلاتفرم مشترک نادرست و مغایر روح و قاعده اصلی اتحاد یعنی همکاری بر اساس اشتراکات است. ادامه و پیش برد فعالیت اتحاد ضرورتاً نیاز به صدور پلاتفرم های دست وپا شکسته و سرهم بندی شده، ندارد.

6، راه اصولی در برخورد با مشکل پلاتفرم فعالیت بر اساس اشتراکات و بحث بر روی اختلافات و از جمله اختلافات در مورد پلاتفرم و دعوت نیروهای چپ دیگر برای مشارکت در این مباحثه است. بر اساس تجربیات گذشته دادن یک پلاتفرم شسته و رفته و دعوت ازنیروهای دیگر برای پیوستن به آن در مرحله کنونی در میان نیروهای دیگر که طبعاً خود نیز خواهان مشارکت در روند تدوین پلاتفرم هستند بازخورد منفی و واکنشی خواهد داشت.

7، در دو دوره گذشته هیئت هماهنگی ها توانسته اند اتحاد را فعال کنند و از رخوت طولانی خارج سازند. این روند باید همچنان پی گرفته شود. اعضای شورا باید از طریق پیشنهاد اعلامیه ها، آکسیون ها و مباحثات علنی و به ویژه مشارکت دادن نیروهای خارج از اتحاد دراین فعالیت ها روند کنونی را تقویت کرد.

8، حال که بخشی از اعضای شورا بر آن هستند که طرح بندهای اشتراکات با تعداد زیاد چه درپایان تحلیل از اوضاع سیاسی و یا به طور جداگانه تحمیل زودرس یک پلاتفرم سرهم بندی شده است و لازم است که ما همچنان بر روی حداقل ها و یا تحلیل از اوضاع سیاسی درحد اشتراکات حرکت کنیم رفقای دیگر شورا نباید آوردن اشتراکات را پیش شرط بیانیه سیاسی مشترک قرار دهند. اگر اصل ما حرکت از اشتراکات باشد هیچ دلیلی ندارد اعضائی از اتحاد به خواهند نظرخود را پیش شرط همکاری قرار داده و آن را به دیگرانی که قبول ندارند تحمیل کنند. بنابراین پیشنهاد ما این است که کمیسیون سیاسی این اختلافات را حذف کرده و تلاش کند پیش نویس یک بیانیه سیاسی موجز و مختصر درباره اوضاع جدید و ملزومات استراتژی سوسیالیستی در این شرایط را تهیه کند. البته بهتر است که به عنوان مقدمه مباحثات علنی در مورد تحلیل از اوضاع سیاسی با شرکت اکثریت نیروهای اتحاد صورت گیرد تا نقاط اشتراکی که بیانیه باید بر روی آن متمرکز شود از بطن این مباحثات و پیشنهادات اعضای شورا استخراج شود.

بحث های ما بر روی بیانیه سیاسی و پلاتفرم ، تدوین آن ها با هم یا جدا از هم ، اصولاً بر روی امکان تدوین یک پلاتفرم اشتراکات در شرایط کنونی اتحاد یا زودرس بودن آن متمرکزبوده است. بهتر است راه طی شده در این مورد از اول ایجاد نشست را یک بار دیگر به صورت کوتاه مرور کنیم . و اما قبل از همه بهتر است بر روی بیانیه سیاسی و پلاتفرم کمی مکث کنیم زیرا تو گوئی در ادبیات ما تفاوت این دو گاهی رنگ می بازد و بیانیه سیاسی به جای پلاتفرم می نشیند.

بیانیه سیاسی یا پلاتفرم : تفاوت این دو چیست؟

تحلیل سیاسی. تحلیل سیاسی به بررسی تحولات سیاسی در یک دوره معین می پردازد، تلاش می کند علت این تحولات را تحلیل کند، تعادل قوای طبقاتی را به درستی مورد ارزیابی قرار دهد، نشان دهد که اکثریت مردم و به ویژه اردوی کار وزحمت چگونه می توانند اوضاع را دگرگون سازند. تردیدی نیست که تحلیل از اوضاع نه صرفاً برای تفسیر جهان بلکه اساساً باید معطوف به تغییر جهان باشد و این امر تنها از طریق سازمان یابی و آگاهی کنشگر تاریخی- طبقاتی سوسیالیسم یا طبقه کارگر امکان پذیر است و از همین رو هر تحلیل سیاسی مسئولانه پرداختن به نقاط ضعف جنبش کارگری و کمونیستی، نحوه فائق آمدن به این ضعف ها و تغییر توازن قوای طبقاتی به نفع طبقه کارگر و متحدانش را باید از وظائف اصلی تحلیل سیاسی قلمداد کند.

پلاتفرم سیاسی. تفاوت پلاتفرم با تحلیل سیاسی در آن است که پلاتفرم اساساً خصلت برنامه دارد، بدیل قدرت حاکم و مولفه های مربوط به آن را در وجوه گوناگون باز می نماید و به شکل فشرده نشان می دهد که در صورت جایگزین شدن دولت کارگری به جای دولت حاکم چه دگرگونی هائی در جامعه و در کدام راستا به وقوع خواهد پیوست.تفاوت یک پلاتفرم سیاسی با برنامه سیاسی در آن است که پلاتفرم به شکل بسیار فشرده، موجز، کلی وعمومی به مختصات بدیل پیشنهادی می پردازد و از ورود تفصیلی و شرح و بسط جوانب گوناگون مولفه های ارائه شده که کار برنامه سیاسی است، اجتناب می کند.

همانطور که در بالا اشاره شد هر تحلیل سیاسی می تواند شامل برجسته ساختن برخی مطالبات پلاتفرمی و یا حاوی برخی از مولفه های برنامه ای باشد اما تحلیل سیاسی اساساً تابع اوضاع سیاسی است و از آن جا که اوضاع سیاسی معمولاً روندی سیال، با ضرب آهنگ تغییرات تند و بعضاً ناگهانی است لذا تحلیل سیاسی در مدارهای زمانی کوتاهمدت اعتبار دارد در حالی که پلاتفرم سیاسی از موقعیت های سیاسی مشخص و تحول آن ها فاصله گرفته خود را بر روی قوس بزرگ تحولات یا انقلاب اجتماعی و دگرگونی نظام اقتصادی اجتماعی یا جایگزین شدن نظم جدید به جای نظم کهن متمرکز می سازد.

سابقه تلاش برای تدوین یک پلاتفرم در نشست!

در جریان برگزای نشست اول، زمانی که هنوز اتحاد در اولین گام شروع کار خود بود رفقای حزب کمونیست ایران بیانیه ای مشتمل بر یک مقدمه سیاسی ، که مدخلی برای یک پلاتفرم از اشتراکات بود، به کمیسیون تدوین سند نشست اول ارائه کردند که البته مورد مخالفت اکثریت رفقای کمیسیون مامور تدوین پیش نویس اسناد نشست اول قرار گرفت.

پی گیری رفقا برای تدوین این سند در اجلاس دوم نیز ادامه یافت که قرار شد پیشنهاد رفقا به کمیسیون سیاسی تعیین شده نشست دوم برای پی گیری و بررسی امکان توافق ارائه شود.پس از نهائی شدن سند نشست دوم پیش نویس رفقا در کمیسیون سیاسی مورد بحث و نقد قرار گرفت. سند همانطور که گفته شد حامل یک مقدمه سیاسی به عنوان مدخل پلاتفرم بود. پلاتفرمی که برخلاف دو شرط اساسی تشکیل نشست، مبارزه برای سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و سوسیالیسم به عنوان بدیل، بر سکوی یک ( برنامه حداقل ) یا پلاتفرم بورژوا- دمکراتیک ایستاده بود. پیش نویس مزبور از دستور خارج شد اما کمیسیون در طی جلسات متعدد، تدوین یک پلاتفرم برای بدیل سوسیالیستی را، مورد بحث قرار داد و کار- گروه سه نفر را مامور تدوین پلاتفرم بر اساس اشتراکات نیروهای نشست نمود. پس از تهیه پیش نویس توسط کار- گروه سه نفره و ارائه آن به کمیسیون و مباحثات کمیسیون روشن شد که به خاطر درک های گوناگون و گاه متضاد از مهم ترین مشخصات دولت آلترناتیو، نقش و جایگاه آزادی های سیاسی و دمکراسی در سوسیالیسم،امپریالیسم و مسئله استقلال،مسئله ملی( حق جدائی) و... امکان دست یابی به پلاتفرم واحد درباره آلترناتیو سوسیالیستی وجود ندارد اما متقابلاً موارد اشتراک بسیار قابل توجهی در میان همه نیروهای شرکت کننده نشست وجود دارد که می تواند زمینه همکاری های عملی گسترده بلوک چپ را به وجود آورد.

قبل از تشکیل نشست سوم نیز بدون توجه به مباحثات کمیسیون سیاسی نشست دوم و نتیجه حاصل از آن، پیشنهادات گوناگونی به نشست سوم ارائه شد که اکثراً متضمن ارائه پلاتفرم های آلترناتیو و یا آمیزه ای از تحلیل اوضاع و پلاتفرم بود. مباحثات انجام شده در قبل از نشست و درون نشست سوم بازهم نتیجه گیری کمیسیون سیاسی دوره قبل را اثبات کرد مبنی بر آن که مجموعه وحدت در میان نیروهای تشکیل دهنده نشست اگر چه قابل توجه می باشد( و مباحثات انجام شده در کمیسیون نشست دوم این نکات را برجسته ساخت) اما هنوز در جمع نشست وحدت های لازم برای ارائه پلاتفرم وجود ندارد. بر همین مبنا نیز قرار شد بیانیه سیاسی برای پاسخ به اوضاع جدید تهیه و بیانیه نشست دوم در پرتو تحولات سیاسی جدید روزآمد شود.

کمیسیون سیاسی پس از نشست سوم نیز با تدوین چهارچوب بیانیه چه به لحاظ شکل و حجم و چه به لحاظ مضامین کارگروه سه نفره ای را برای تهیه پیش نویس بیانیه انتخاب کرد. درمصوبات کمیسیون سیاسی، در باره آوردن موارد اشتراکات به صورت پلاتفرم، دو نظر موافق و مخالف وجود داشت. این اختلاف هم در گزارش جلسه دوم کمیسیون و هم گزارش جلسه سوم کمیسیون سیاسی ذکر شده است.

در گزارش جلسه دوم کمیسیون سیاسی به تاریخ تاریخ 23 ژوئن 2014 آمده بود:

" دراین جلسه قرار شد شکل بیانیه و محورهای آن مورد بحث قرار گیرد.

درمورد شکل بیانیه اکثر رفقا نظرشان این بود که:

- براساس تصمیم نشست سوم سند تنظیمی بیانیه است،

- این بیانیه در ادامه بیانیه های نشست های اول و دوم به شکل مختصر و مفید تنظیم می شود،

- اشتراکات جدید به بیانیه اضافه می شود،

- بیانیه اثباتی و شامل اشتراکات جمع خواهد بود،

- کمیسیون( وبیانیه) جای بحث بر روی اختلافات نیست. این مباحثات می تواند درسایت شورا انجام شود،

- از وارد شدن به تحلیل های موری و تفصیلی که موجب اطناب بیانیه و وارد شدن در عرصه اختلافات و تفسیرهای مختلف می شود، اجتناب می شود،

- شامل بخش بین المللی ( جهانی و منطقه)، تحلیل اوضاع ایران و اشتراکات جمع باشد،

- از مجموعه تحلیل ضرورت سرنگونی انقلابی و آلترناتیو سوسیالیستی استخراج می شود،

- موارد اشتراکات می تواند به شکل کلی(نظر بخشی از رفقا) و یا به صورت مواد( از نظر برخی رفقا می تواند این شکل را نیز داشته باشد) آورده شود،

- فراخواندن دیگر نیروهای کمونیست به همراهی و یا همکاری در همه سطوح مورد توافق"

در گزارش جلسه سوم به تاریخ اول ژوئیه 2014 که آخرین جلسه کمیسیون پس از تشکیل کارگروه سه نفره می باشد آمده بود:

"در مورد چگونگی ذکر مطالبات و اقدامات عاجل به صورت بند دو نظر وجود داشت: نظر اول بر این بود که این موارد نه به صورت بندهای مجزا و به صورت یک، دو، سه، چهار و غیره بلکه در همان متن بیانیه گنجانده شوند چون یا باید تمامی موارد مهم به صورت بند بیاید مشابه آنچه در پیش نویسهای جریانات مختلف قبل از نشست طرح شد یا اینکه نمی شود مواردی که مورد توافق هست را بیاوریم و موارد مورد اختلاف را حذف کنیم چون باعث ناقص ماندن سند می شود. نظر دوم این بود که این موارد را به صورت بند بیاوریم اما ذکر کنیم که اینها موارد مورد توافق و اشتراک این جمع است".

به این ترتیب این اختلاف که اشتراکات به شکل پلاتفرم درپایان بیانیه بیاید و یا به برخی موارد مهم اشتراکات در متن بیانیه سیاسی اشاره شود اختلافی بود که درکمیسیون سیاسی حل نشده باقی مانده بود و بخشی از رفقای کمیسیون سیاسی بر آن بودند که اشتراکات نباید به صورت پلاتفرم در بیانیه وارد شود.

اشکلات روش کار کمیسیون سیاسی و کارگروه سه نفره!

به نظر من عدم تعیین تکلیف این اختلاف یکی از اشکالات عمده کار کمیسیون نه نفره بود. کمیسیون نباید این اختلاف را شناور می نهاد زیرا تاریخ و سابقه این اختلاف به اجلاس اول، کمیسیون سیاسی نشست دوم، مباحثات قبل و درون نشست سوم بر می گشت. این اختلاف اختلافی میان دو ارزیابی از ظرفیت کنونی اتحاد، امکان تدوین یک پلاتفرم مشترک و یا زودرس بودن آن است. بخش قابل توجهی از نیروها در نشست اول، کمیسیون سیاسی پس از نشست دوم، مباحثات قبل و درون اجلاس سوم به امکان تدوین چنین پلاتفرمی پاسخ منفی داده بودند.مسکوت نهادن این مسئله یکی از اشتباهات در روش کار کمیسیون برای تهیه بیانیه سیاسی بود که موجب شد ما پس از یک سال در جا زدن دوباره به همان معضل نما برگردیم.

علاوه بر مورد بالا، در کار- گروه سه نفره که متن پیش نویس را تدوین کرد بر سر کوتاه یا تفصیلی بودن بیانیه نیز اختلاف وجود داشت که در نهایت این اختلاف به نفع تفصیلی بودن بیانیه حل شد. از همین رو چه هنگامی که اولین گزارش کار- گروه سه نفره به کمیسیون ارائه شد و چه زمانی که پیش نویس نهائی کار- گروه به کمیسیون ارجاع گشت مطول بودن بیانیه مورد نقد کمیسیون قرار گرفت. بهترین روش مراجعه این اختلاف به کمیسیون سیاسی نه نفره و تعیین تکلیف در کمیسیون بود.اعم از آن که کمیسیون بر سر تصمیم اولیه خود باقی می ماند و یا قانع می شد که بیانیه تفصیلی باشد راه بعدی تدوین پیش نویس با موانع کنونی آن مواجهه نمی شد. لازم به توضیح است که در مورد وارد کردن اشتراکات به صورت بند و یا به صورت پلاتفرم اختلافی درکارگروه سه نفره وجود نداشت.

قاعده اصولی کار اتحاد نهادن پایه توافقات بر اشتراکات و بحث رفیقانه و خلاق در باره اختلافات است. در همین دوره تدوین بیانیه سیاسی و مباحثات انجام گرفته پیرامون آن ما به موارد مهمی از اشتراکات در تبادل نظرها دست یافتیم( که من به صورت جداگانه به آن ها خواهم پرداخت) که به نوبه خود حایز اهمیت قابل توجهی است. این نوع مباحثات و تبادل نظرات یکی از وجود حیاتی اتحاد است که بدون آن خودپوئی و رشد آن ممکن نخواهد بود.

چگونه می توان بر اختلاف کنونی بر سر تدوین بیانیه فائق آمد!

اگر مبنا را قاعده اتحاد یا توافقات بر سر اشتراکات، بحث رفیقانه و خلاق در باره اختلافات برای دست یابی به اشتراکات بیشتر و نیز گسترش همکاری های عملی مشترک قرار دهیم با مشکلی مواجه نخواهیم شد. می دانیم که تدوین اسناد اتحاد باید با توافق عمومی همراه باشد و بنابراین هنگامی که بخشی از کمیسیون بر آن هستند که الصاق یک پلاتفرم اشتراکات به صورت بند بند بیانیه را به سوی یک پلاتفرم سوق می دهد پس باید به تدوین بیانیه سیاسی برای ارزیابی از تحولات سیاسی توافق کنیم. زیرا در جمع کمیسیون بر سر تحلیل از اوضاع و تعیین وظائف منطق با اوضاع جدید همرائی یا توافق عمومی وجود دارد.

آیا کمونیست ها نیاز به یک پلاتفرم برنامه ای در شرایط کنونی دارند؟ جواب من به این سئوال کاملاً مثبت است. آری نیاز به چنین پلاتفرمی قطعی،حتمی و فوری است. برای مثال پلاتفرمی که ما در کمیسیون سیاسی پس از نشست دوم از آن طرفداری می کردیم و با نگاه به حداکثر اشتراکات اعضای اتحاد تدوین شده بود به قرار زیر بود:

منشور مشترک ما
برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی ، برای آزادی و سوسیالیسم!

کارگران، زحمتکشان،
مردم آ زاده ایران!

از نظرما، احزاب، سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست در شرایط حساس و سرنوشت سازی که جامعه ما در آن به سر می برد، در برابر ارتجاع رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و طرح ها و برنامه های نیروهای اپوزیسیون بورژوایی و نقشه های امپریالیستی، راه واقعی وانقلابی برای رهایی مردم ایران وجود دارد.

ما کمونیست ها اعلام می کنیم که به میدان آمدن جنبش طبقه کارگر متشکل و سازمان یافته و همراهی جنبش رهائی زنان و دانشجویان و جوانان ، جنبش های برابرخواه ملیت های تحت ستم ایران و دیگر جنبش های ترقی خواه و پیشرو اجتماعی تحت پرچم آلترناتیو سوسیالیستی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و انهدام ماشین دولتی بورژوائی از طریق یک انقلاب اجتماعی تنها راه واقعبینانه برای رهائی از شر جمهوری اسلامی و مصائب نظام سرمایه داری است.

جنبشی با این هدف ناگزیر باید "جنبش خود آگاه و مستقل اکثریت عظیم در خدمت اکثریت عظیم" مردم باشد، جنبشی که تنها با دموکراسی فعال مشارکتی می تواند استحکام یابد ، پایدار بماند و به هدف های اش دست یابد. بنابراین چنین جنبشی ناگزیر است نه تنها جمهوری اسلامی را سرنگون کند ، بلکه باید به جای دستگاه دولت سرمایه داری که در سطوح مختلف و به شیوه های گوناگون مانع اتحاد و ارتقاء آگاهی اکثریت زحمتکش و توانمند شدن آنها می گردد ، نهادهای دولت نوینی را بنشاند که بهره کشی انسان از انسان را برچیند و جامعه ای را شکل بدهد "که در آن شکوفایی آزاد هر فرد شرط شکوفایی آزاد همگان باشد". این دموکراسی فعال مشارکتی جزیی حیاتی از تعریف سوسیالیسم است و بدون آن شکل گیری سوسیالیسم ناممکن خواهد بود.

دولت برآمده از انقلاب سوسیالیستی ، پس از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ، اجرای مطالبات فوری زیر را به مثابه گام های مقدماتی برای انتقال به جامعه ای عاری از استبداد و بهره کشی و ستمگری ، در دستور کار خود قرار خواهد داد:

* انحلال ارتش، سپاه پاسداران، نیروهای انتظامی و ارگان های سرکوب، دستگاه های اداری و نهادهای ایدئولوژیک و تبلیغاتی وابسته به جمهوری اسلامی. الغای قانون اساسی و سایر قوانین ضد انسانی جمهوری اسلامی. الغاء همه امتیازات رسمی و عملی سرمایه داران، ملاکان و بلندپایگان دولتی و غیردولتی.

* مسلح کردن مردم در سازمانهای توده اى براى دفاع از آزادى، براى سرکوب مقاومت ضد انقلاب جمهورى اسلامى و مقابله با تعرض هر نيروئى به آزادى ها و حقوق مردم.

* انتقال همه قدرت سیاسی به شورای عالی نمایندگان منتخب همه مردم به مثابه عالی ترین تجلی حق رای عمومی و حاکمیت اکثریت.

*تشکیل مجلس موسسان برآمده از انقلاب، با رای آزاد ، برابر، مستقیم و مخفی همه مردم برای تعیین نوع نظام آینده و تدوین قانون آساسی جدید که تجلی حق مردم در تعیین و تغییر نظام سیاسی و نخستین سنگ بنای دمکراسی است. تأکید بر تشکیل این مجلس تأکیدی است بر مرجعیت مردم در تأسیس نظام آینده ، تعیین چند و چون آن و وابستگی موجودیت آن به ارادۀ آزاد اکثریت مردم.

* آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی.

* محاکمه علنی همه كسانی كه در طول حاكمیت جمهوری اسلامی مسئول، آمر و یا عامل كشتار و جنایت علیه مردم بوده اند .

* لغو مجازات اعدام؛ و ممنوعیت شکنجه تحت هر عنوان و بهانه.

* آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، اجتماعات، مطبوعات، تظاهرات، تشکل و تحزب، به ویژه اتحادیه ها و تشکل های گوناگون کارگری و پذیرش حق اعتصاب آنان.

* انحلال همه نهادهای سانسور و ممیزی برای پایان دادن به سرکوب فرهنگی رژیم جمهوری اسلامی، ممنوعیت هر نوع سانسور و ممیزی تحت هر عنوان و بهانه، آزادی بی حصر و استثناء اندیشه،قلم و خلاقیت های هنری، پذیرش حق اهل قلم ،هنر و فرهنگ در ایجاد تشکل های ویژه خود.

* اعلام برابرى کامل حقوق همه شهروندان، صرف نظر از جنسيت، مذهب، مليت، نژاد و تابعيت.

* حق رای همگانی، برابر، مستقیم و مخفی برای همه شهروندانی که به سن 18 سالگی رسیده اند در برای انتخاب کردن و انتخاب شدن در همه ارگان های دولتی، توده ای و محلی.

* جدائی کامل مذهب از دولت، از سیستم قضائی و از آموزش و پرورش.الغاء مذهب رسمی، آزادی همه افراد در داشتن و نداشتن مذهب، آزادی کامل تبلیغات مذهبی و ضد مذهبی . ممنوعیت هر گونه کمک دولتی به موسسات مذهبی و فعالیت های آن ها.

* اعلام برابرى کامل و بى قيد و شرط زن و مرد در همه عرصه های زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی. لغو کليه قوانين و مقرراتى که ناقض اين اصل است. لغو فوری حجاب و پوشش اجباری، ممنوعیت تعدد زوجات، ازدواج زیرهجده سالگی ، لغو جداسازی جنسیتی؛ تدوین قانون خانواده با مشارکت تشکل های توده ای زنان. شرکت برابر زنان با مردان در کلیه نهادهای منتخب محلی، منطقه ای، سراسری و ارگان های قدرت سیاسی.

* پایان دادن به ستم ملی والغای کلیه تبعیضات قانونی و عملی علیه ملیت های ساکن ایران؛ تامین حق آموزش به زبان مادری، انتخاب کلیه مقامات محلی و منطقه ای توسط ساکنان، خودحکومتی محلی و منطقه ای، تضمین حق ملیت های کشور در تعیین سرنوشت خویش تا سرحد جدائی و دفاع از اتحاد داوطلبانه همه ملیت های ساکن ایران. فدرالیسم منطقه ای به مثابه پاسخ مناسب و اصولی به تنوع ملی در ایران.

* الغاء همه اشکال سرکوب و تبعیض قانونی و عملی علیه اقلیت ها ودگرباشان جنسی و تضمین حقوق کامل شهروندی آنها در همه عرصه ها.

* پایان دادن به همه اشکال سرکوب و تبعیض علیه پیروان مذاهب دیگر مانند بهائی ها، زرتشتیان، اهل حق، یارسان، مسیحیان، یهودیان، دراویش، اهل سنت و پیروان دیگر مذاهب. آزادی کامل برگزاری مراسم و مناسک مذهبی برای پیروان همه ادیان.

* الغای قانون کار جمهوری اسلامی و تدوین قانون کار جدید باشرکت نمایندگان تشکل های مستقل کارگری برای تامین حقوق صنفی کارگران .

* شمول قانون کار بر کارگاه های خانگی که میلیون ها زن، دختر و کودک را در شرایط کاربردگی مورد بهره کشی وحشیانه قرار می دهد. نظارت بر اجرای ممنوعیت کارکودکان زیر شانزده سال، تامین حق تحصیل اجباری آن ها، شمول قانون کار برای کارگران زن و سایر کارگران کار خانگی و پوشش تامین اجتماعی برای همه آن ها.

* الغاء تبعیض علیه مهاجران افعانی و سایر مهاجران ساکن ایران، صدور حق اقامت قانونی برای آن ها و خانواده هایشان، شمول قانون کار بر استخدام و مزایای شغلی آن ها، حق استفاده برابر آن ها از نظام تامین اجتماعی، حق تحصیل برای کودکان و جوانان آن ها در تمامی سطوح تحصیلی، تدوین قانون اعطای شهروندی برای مهاجران.

* منع کارکودکان،ممنوعیت بهره کشی و اشکال گوناگون تبعیض و سوء استفاده از کودکان درهرسطح، کاربست اکید اصل تحصیلات اجباری برای همه کودکان و نوجوانان، منع خشونت در خانواده و جامعه علیه آن ها، پایان دادن به پدیده کودکان خیابانی توسط نهادهای مسئول دولتی، ایجاد فرصت های برابر برای همه کودکان در همه عرصه هائی که به رشد بدنی، فکری وفرهنگی آن ها مربوط است، تدوین قانون حمایت از کودکان با مشارکت تشکل های مدافع حقوق کودکان.

* برقراری نظام تامین اجتماعی همگانی در عرصه بهداشت و درمان، آموزش رایگان برای همه شهروندان، برنامه های تامین مسکن برای پایان دادن به بحران مسکن به ویژه برای اقشار کم درآمد و فاقد مسکن .

* برقراری مالکیت اجتماعی در کلیه مواضع کلیدی اقتصاد از نظام بانکی ، بیمه ها تا کلیه موسسات مالی، تولیدی، بازرگانی و خدماتی، مصادره ی اموال مقامات حکومت، کلیه موقوفات، بنیادها و مؤسسات صنعتی و تجاری متعلق به رژیم و کلیه ی نهادها و باندهای وابسته به رژیم ، از "بیت رهبری" گرفته تا نهادها ، بنیادها و "آستانه" های رنگارنگی که خون مردم را ممکند. خودمدیریتی از طریق شرکت کارکنان هر موسسه اقتصادی در اداره آن. مالیات تصاعدی بر ارث و دارائی و بر سود و درآمدهای حاصل از مالکیت وسائل تولید و مبادله.

* حفاظت از محیط زیست، تلاش برای پایان دادن به بحران فاجعه بار زیست محیطی در ایران ، مبارزه با آلودگی محیط زیست و نابودی طبیعت.

* برچیدن انرژی اتمی و جایگزین کردن آن با انرژی پاک و سالم.

* پایان دادن به بحران هسته ای به ویژه پایان دادن هر چه سریع تر تحریم های ویرانگری که هزینه های سنگین آن را اکثریت کارگران و زحمتکشان ایران می پردازند.

* تامین استقلال کشور در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی و ... .

*انتقال حق بهره برداری از املاک و زمین های مصادره شد ملاکین بزرگ در موارد مناسب به دهقانان و عشایر فقیرمیانه حال یا تعاونی های آن ها، لغو بقایای سهم بری و نصفه کاری، لغو بدهی های دهقانان و عشایر فقیر و میانه حال به ملاکین و رباخواران، حمایت وتشویق تشکیل داوطلبانه تعاونی های کشت وبرداشت و حمایت همه جانبه از آن ها از سوی دولت ،کنترل تشکل های دهقانان بر قوانین ارضی و نظارت کامل براجرای آن ها.

* تنظیم مناسبات بین المللی بر پایه به رسمیت شناختن حق ملل درتعیین سرنوشت خود؛ همزیستی مسالمت آمیز با کشورهای دیگر؛ مخالفت با جنگ و تجاوز نظامی؛ دفاع از خلع سلاح کامل هسته ای و شیمیائی، انحلال پیمان های تجاوزگر و پایگاه های نظامی.

* تعهد به انترناسیونالیسم پرولتری، دفاع از جنبش های کارگری، دمکراتیک و رهائی بخش ملی.

**************************

بنابراین مسئله فقدان پلاتفرم نیست بلکه گرایش های گوناگون نظری است که این پلاتفرم ها بر پایه آن ها تدوین شده اند. همان گونه که در بالا اشاره کردم به خاطر درک های گوناگون و گاه متضاد از مهم ترین مشخصات دولت آلترناتیو، نقش و جایگاه آزادی های سیاسی در سوسیالیسم،امپریالیسم و مسئله استقلال،مسئله ملی( حق جدائی، فدرالیسم) و... امکان دست یابی به یک پلاتفرم مشترک در شرایط کنونی ممکن نیست. اما راه حل مشکلی که ما اکنون درگیر آن هستیم عقب نشینی به پلاتفرم- بورژوا دمکراتیک،مسکوت نهادن مطالبات طبقاتی اردوی کار وزحمت در برابر قدرت سرمایه داری حاکم و درنهایت تبدیل نیروی چپ به چرخ پنجم لیبرالیسم بورژوائی نیست.این نوع عقب نشینی پلاتفرمی یا وحدت به خاطر وحدت راه به بیراهه و خودکشی سیاسی نیروی چپ خواهد برد. چپ نیروی است که برای سوسیالیسم از امروز پیکار می کند و پلاتفرم آن برای ارائه بدیل نیز باید متضمن سوسیالیسم و خصلت نمای یک بدیل برنامه ای مبتنی بر انقلاب اجتماعی باشد.

اما ضرورت به معنای امکان و توانائی اتحاد در مرحله حاضر برای پاسخ گوئی به این ضرورت نیست. اگر چه توافقات نیروهای اتحاد از زمان تاسیس به این سو به شکل چشم گیری افزایش یافته اما برای تدوین چنین پلاتفرم مشترکی که به روشنی، والبته درخطوط عمومی، مختصات اساسی بدیل سوسیالیستی را در برابر بدیل های جناح های گوناگون بورژوازی قرار می دهد نیاز به توافقاتی است که در سطح وحدت های جمع کنونی ما حاصل نیست. اما ما باید بی وقفه و با تمام قوا برای دست یابی به این سطح از توافقات تلاش کنیم. بهترین روش برای دست یابی به این هدف تبادل نظر و به بحث نهادن رفیقانه علنی اختلافات و سایه روشن های نظری و سهیم کردن فعالین کارگری و همه فعالین علاقمند چپ به سرنوشت و پیروزی سوسیالیسم درایران است.

يكشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴ برابر با ۲۶ ژوئیه ۲۰۱5

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد