logo





تنها نزد قاضی رفتن و راضی برگشتن مجله ی اندیشه ی پویا

شنبه ۶ آذر ۱۳۹۵ - ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶

علی رضا جباری

alireza-jabari.jpg
نشریه ی اندیشه ی پویا که معلوم نیست رسالتش در بستن گهگاهیِ توهین وافترا به برخی ازاحزاب و سازمانهای مردمی و گروههای مردم نهاد را کیان برعهده اش نهاده اند سهمی عمده از شماره ی 38 خود را به بررسی فعالیت حزب توده ی ایران در چهار سال پس از انقلاب بهمن 57 تخصیص داده و پس از منتشرکردن پیش درامد رضا خجسته ی رحیمی، سردبیر، فضای نشریه ی را با مقالاتی چند، از جمله به قلم مهدی پرتوی، عضو تواب سازمان مخفی حزب توده ایران، در این باب تخصیص داده است. این شمارهی نشریه که به "یادواره" ی هفتاد و پنج مین سالگرد تأسیس حزب توده ی ایران اختصاص یافتهاست در شرایطی چهل صفحه ی کامی خود را وقف رواداشتن برخی توهین و افتراها به حزب توده ی ایران، کهنسالترین، سازمان یافته ترین و اثربخش ترین حزب تاریخ ایران، کرده است که فضای سنگین کشور امکان پاسخگویی به نوشته های گوناگون و اغلب ناروای آن را نمی دهد؛ زیرا نزدیک به سی و چهار سال است که هرگونه فعالیت سیاسی، تشکیلاتی و نظری آن حزب و احزاب، سازمانها و نهادهای سیاسی وحقوق بشری دیگر را در فضای بستهی سیاسی کشور پس از تسلط جناح راستگرای افراطی از یک سو وهواداران آشکار و نهان سیاستهای محوری مغرب زمین و" پیروان نظم نوین جهانی " از سوی دیگر، مانع شده اند و راه پاسخگویی به آنها را بسته اند. بنا بر مثل معروف مردم کشورمان: "هرکس که تنها به قاضی رود راضی بر می گردد."

رضا خجسته ی رحیمی، در سرآغاز پیش درامد خود نوشته است: "

"... سهم آن حزب در دو گانه کردن فضای پس ازانقلاب و تزریق خشونت به رقابتهای سیاسی با مروری بر نشریات و مواضعی که در سالهای پس از انقلاب منتشر و اتخاذ کرده به روشنی قابل ارزیابیاست."

از همین جمله ی آغازین بحث چنین برمی آید که آقای سردبیر خواهان حفظ یگانگی در صفوف انقلاب، میان کسانی که به آرمانهای عدالتخواهانه و استقلال طلبانه و آزادیجویانه ی انقلاب باور میداشتهاند و کسانی است که خواهان تقلیل دادن انقلاب به پوسته ای خشک از آن ، بدون توجه به وجه عدالتخواهانه و پیشروش بوده اند. در این نکته تردید نمی توان کرد که هرکس در شرایط انقلابی برپایه ی نگرشها و مصالح و منافع خود و گروهش به انقلاب نزدیک می شود و پس از پیروزی نیز خواهان تثبیت و بیشینهکردن همان منافع، مصالح و نگرشها در جریان پیشروی انقلاب است. بنا براین، اصطکاک منافع و نگرشهای گروههای مؤتلف در جریان حرکت انقلابی با گذشت زمان قطعی است و به هیچ رو تابع فرمان این یا آن حزب یا شخصیت اجتماعی نیست و اگر مغرضانه نباشد ساده انگارانه است که فرض کنیم صاحبان منافع اجتماعی، اقتصادی و طبقاتی گونه گون که در جریان حرکت انقلابی با یکدیگر ائتلاف میکنند ائتلاف یا اتحادشان را تا ابد محفوظ نگه خواهند داشت. این نکته نیز بدیهی است که هریک از نیروهای گرد هم آمده در جریان ائتلاف انقلابی در طول مسیر برپایه ی نگرشها و منافع خود حرکت و آنها را تبلیغ و ترویج می کند؛ و حزب توده ی ایران نیز همانند همه ی گروههای راست و چپ دیگر از این توصیف مستثنا نبوده است.

نکته ای که درباره ی شعار " نه شرقی، نه غربی" می توان گفت این است که در مقیاس جهانی در آن روزگاران دو نیرو در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده بودند: جهانخواران امپریالیست و جبهه ی جهانی سوسیالیسم، به مثابه ی نیروی مدافع کشورهای دربند سلطه و بهره کشی آنان. و در این نکته تردید نمیتوانداشت که نیروهای ملی و مردمی هوادار کارگران و زحمتکشان در مبارزه با سلطه ی جهانی امپریالیستها نمی توانستند و نمی توانند از یکدیگر و از نیروی جهانی مدافع خویش فاصله بگیرند و در غیر این صورت توان مقابله ی هر دو با جهانخواران تضعیف می شد و می شود. و همین نکته به ناگزیر در داخل هر کشورانقلابی ، از جمله ایران پس از انقلاب بهمن، نیز صدق می کرد. صفآرایی نیروهای بهره ده در مقابل قدرتمندان بهره کش می بایست به سود یک طرف و به زیان طرف دیگر رقم می خورد و نیروهای چپ و دمکرات، از جمله حزب توده ی ایران، در این گیرو دار جای خود را داشتند.

آیا هدف انقلاب بهمن رهایی ستمدیدگان (کارگران، زحمتکشان و اقشار میانی ) نبود که بتوان آن را به سود طبقات بهره کش به حال خود رها کرد و از حرکت باز داشت؟ بیتردید سرکوب های خونین دههی 60، به ویژه تابستان 67، و حذف فیزیکی چپها و دمکراتهای انقلابی گامی در این راه بود و آنچه امروز در وجود سرمایه ی رانتخوار دولتی و وابسته می بینیم، حاصل همان برخورد است.

پرسش دیگرم این است: امروز که پس از رخدادهای فاجعه بار دهه ی 60، به ویژه تابستان 67، بسیاری ازنیروهای دمکراتیک انقلابی، رسمأازعرصه ی سیاسی دور نگه داشته شده اند، دلیل افتراق در صفوف دولتیان ومحکومیت بسیاری از اصلاح طلبان پیگیر به زندان و تبعید بلند مدت چیست؟ آیا اکنون عاملی دیگر بجز نیروهای دمکراتیک پیشگفته در کار نیست؟ رخدادهای 88 و پس از آن چه؟ در باره ی ممانعت از سخنرانی نایب رئیس مجلس در مشهد و سخنرانی سال پیش او در شیراز چه می توان گفت؟

تفرق میان نیروهای شرکت کننده در انقلاب بهمن از آغاز کار و حتی پیش از تسخیر سفارت آمریکا به دلیل تفاوت نگرشهای آنها آغاز شد؛ با ترور شخصیتهای دولتی در چند مرحله ادامه یافت و همچنان تا به امروز نیز ادامه یافته است، و تا پیروزی قطعی یکی از دو نیروی درگیر، هواداران منافع کارگران و زحمتکشان و اقشار میانی و صاحبان رانتها و منافع کلان، در این گیر ودار نیزادامه خواهدیافت.

آنچه درباره ی دوره ی کوتاه حکومت زنده یاد مهندس مهدی بازرگان می توان گفت تعطیل روزنامه ی مردم، ارگان مرکزی حزب توده ی ایران و جلوگیری از فعالیت رسمی آن حزب است. و آنچه به سقوط کابینه ی او انجامید نیز چگونگی تداوم روابط دیپلماتیک ج.ا با دولت ایالات متحد آمریکا و تسخیر سفارت آن کشور به کوشش " دانشجویان پیرو خط امام " به سرکردگی حجه الاسلام محمد موسوی خویینیها بود که البته حزب توده ی ایران نیز، برپایه ی ماهیت ضد امپریالیستی خود، مدافع آن حرکت بود. آنچه دربارهی روابط حزب توده ی ایران با حکومت زنده یاد بازرگان می توان گفت روابط دوجانبه ی آنها با یکدیگر است که ممکن نیست آن را در خارج از حوزه ی نگرش آنها و تعارضهای نظری و عملیشان با یکدیگر بررسی کرد و من نمونه ای از آن را در سطرهای پیشین شرح دادم.

درباره ی " اتهام ناروای جاسوسی رهبران حزب توده ی ایران و پذیرش این اتهام در جریان بازجویی تحت شکنجه و مصرف داردهای روانگردان " نیز، سخن بسیار است. آقای سردبیرهیچ گاه از خود پرسیدهاست کسانی که 25 سال زندان پس از 28 مرداد را آبرومندانه تحمل کردند در چه شرایطی قرارگرفتند که در مدتی نزدیک به سه ماه زبان به اعتراف گشودند و اتهام " ناوارد" به خود را پذیرفتند؟ آیا به راستی معتقدید که اینان در برابر خلق در جایگاه متهم قرار گرفتند؟ در این صورت آنچه را که در سالهای بعد دهه ی 60 ، در سالهای پایانی دهه ی 70 و پس از بهار 88، برای اصلاح طلبان پیگیر رخ داد چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا آمران و آمران همه ی این گونه رخدادها را هم خلق می دانید؟

سپس آقای سردبیر به مفهومی از واقعگرایی درباره ی دبیر اول وقت حزب توده ی ایران، زنده یاد نورالدین کیانوری، رو کرده لست که این برخورد ازناآگاهیش ازمفهوم انترناسیونالیسم پرولتری و وجوه آن سربرمی زند، یا اینکه او عامدانه به بیراه زده است؟

او سپس به مفهوم بی اخلاقی اشاره کرده است که مصداقی مشخص ازآن ارائه نداده است و پس از خواندن این سطور نوشته ی او درمی یابیم که تنها خواسته است حزب توده ی ایران و رهبر وقت آن را ، بی هیچ مدرک یا سند، مصداق این مفهوم معرفی کند. او درباره ی این موضوع نوشته است:" او... ، همچون بسیاری از همتایان مارکسیست- لنینیستش، با اخلاق در سیاست وداع کرده بود و به احترام سیاست نعلین اخلاق را از پا درآورده بود تا نشان داده باشد که در نظرش اصالت نه با اخلاق بلکه با قدرت است؛ قدرت فارغ از خیرو منفعت عمومی و مستقل از هرگونه دغدغه ی اخلاقی." با اینکه او مصداقی عینی ارائهندادهاست شاید نظرش نمونه ی مهندس بازرگان و کابینه اش باشد که پیشتر درباره ی آن پاسخ دادم.

دست اندرکاران اندیشه ی پویا لازم است بدانند که لجنمال کردن محروم نگه داشته شدگان از امکان پاسخگویی نشان اخلاق نیست؛ بلکه برخورد یکسویه با قربانیان استبداد در راستای تأمین هدف مبارزهشان با رقیبانی دستبستهاست. توصیه ی من به ایشان این است که به جای افراد و گروههای سیاسی مردمی دست بسته به نقد کسانی رو کنند که اقدامهایشان درعرصه ی مسائل اقتصادی- اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشورمان را به ورطهای ژرف که اکنون شاهد آنیم درافکنده است.

نقد چهل صفجه ی کامل از نشریه ی اندیشه ی پویا، شماره ی 38، در این مختصر نمی گنجد و من خواهم کوشید تا آنجا که ممکن است در فرصتی دیگر به بخشهایی دیگر از نکته های مطرح شده در این صفحه ها بپردازم.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد