logo





تکیلا

شنبه ۶ آذر ۱۳۹۵ - ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶

علی اصغر راشدان

Aliasghar-Rashedan05.jpg
« تازه اومدی برکلی. توجلسه هفته پیش گروه تصمیم گرفت رومیت من باشی.»
« رومیت یعنی چی آق رضاگل؟ »
« رومیت یعنی هم طاقی. قرارشده من باتموم سوراخ سمبه ورسم ورسومات، دانشگاه، آدما، گروه های سیاسی برکلی آشنا ت کنم. میخونه ی هاپکینزتادوی بعدازنصف شب بازه. ازسیرتاپیازروواسه ت تعریف می کنم...فعلاگیلاسای تکیلاروبه سلامتی خط انقلابی خودمون بریم بالا.»
« من یه عمرعرق 55سرکشیدم وخم به ابرونیاوردم، نمیدونم این تکیلاچی بودکه ازگلوتاهمه جامو آتیش زدلامصب! »
« تکیلاهمرنگ کنیاک میکده وعرق مکزیکی فیل افکنه، اگه نگفته بودی مشروبخورحرفه ای هستی، بهت میگفتم اونجوربی هواتوهندق بلاخالیش نکن. »
« خط انقلابی خودمون یعنی چی، آق رضاگل؟ »
« توبرکلی تادلت بخوادخانه ایران وخطوط سیاسی جورواجورهست. یه خطشم خط محوریای انقلابی خودمونه. گروه توروجوون پرانرژی آماده ی کارتشخیص دادورومیت من کرد. قرارشدهواتو داشته باشم که سمپات گروههای دیگه نشی وگیرت نندازن »
« یه کم بیشترازاین خطوط جورواجورانقلابی شهر برکلی بگو، گفتی وقت زیادداریم. »
« خط راست، خط میانه، خط چپ، خط پیکانیا، خط طوفانیا، خط کمونیستای رهائی. ازهمه شونم خائن ترخط سیس مائوئیسته. یه عده بنگی تلوتلوخورعضوداره، توتموم خطوط ولوندوخبرچینی وگزارشگری میکنن. هرخانه ایران وخطیم که برنامه وجلسه وتظاهرات میگذاره، میریزن توش که باهاشون مثلابحث کنن. ردخورنداره، کاربحث شون آخرسربه خرخره کشی میکشه.به همدیگه حمله میکنن، تموم میزوصندلی وکاسه کوزه جلسه روخردوخاکشیرمی کنن. توخیابون وبعدازنصف شبم کاربحث سیاسی شون به عربده کشی میکشه. پلیس دخالت وبازورباطوم متفرقشون میکنه. فقط یه خط انقلابی واقعی توبرکلی وتموم شهرای اطراف سانفرانسیسکوهست. »
« اون یه خط انقلابی واقعی کدومه، آق رضاگل؟ »
« تونمیری وخودم بمیرم، اگه دروغ بگم، خط انقلابی واقعی که مولادرزش نمیره، همین خط محوریای انقلابی واقعی خودمونه وبس!...»
«ازسانفرانسیسکوگفتی، بابرکلی چیقدفاصله داره، آق رضاگل؟ »
« هیچی، توخیابون تلگراف، ایستگاه زیرزمینی کنارهمین میخونه هاپکینز، سوارمترومیشی، تونل کف دریارومیگذری، نیم ساعت بعدتوسیتی سنتر سانفرانسیسکوهستی. »
«یه کم ازسانفرانسیسکو واسه م بگو، آق رضاگل. »
« یکی ازخوشگلای دنیاست، سانفرانسیسکو. این طرفش جزیره زندون معروف آلکاترازه، سرتاسرکناره ی اقیانوس، فیشرمن ولف یه دنیاتماشاداره، کوکتل میگو، خرچنگ زنده نیم کیلوئی دریائی درجامی پزن واسه ت میگذارن توبشقاب، اونطرف چایناتاون،تاخودصبح توکافه هاش رقص وپایکوبیه. »
« شنفتم چایناتاون خیلی خطرناکه. »
« بعدازنصف شب آره، چایناتاون وخیابون میسون زیرسلطه ی مافیای قاچاق، سیاپوستا، مکزیکیاوچیکانوای شیشلول کشه، عینهوآبخوردن آدمومیکشن وسربه نیست میکنن. »
«خیلی چیزای خوب گفتی، بایدحواسموجمع کنم، گیلاسای تکیلاروبریم بالا، تابرسیم به بقیه ی قضایا، آق رضاگل. »
« مواظب باش، همه شو یه نفس توهندق بلاخالی نکن، مثل دفه پیش آتیشت میزنه ها! »
« حواسم هست. واسه چی اطاقتو کردی انباراینهمه خرمهره، کاسه کوزه گل بوته دارعتیقه، قالیچه های نخ فرنگ به اندازه نون سنگک وپرده قلمکار، آق رضاگل؟ »
«روزائی که دانشگاه وکلاس ندارم، تویه عتیقه فروشی ایرونی کارمیکنم، این عتیقه جاتوازایرون میاره وباسودای کلون میفروشه. ولی یارواهل کاسبی نیست وهمین روزاورشکسته میشه. انگارحرفه اصلیش یه کارای دیگه ست. آخرای شب یکی ازایناروقاچاقی باخودم میارم خونه »
« واسه چی میاری خونه، آق رضاگل؟ »
« این عتیقه جاتومیارم خونه، میگذارم جلوم وازروشون نقاشی میکشم. دیوارای خونه رونگاکن، تمومشون نقاشیای آبرنگ خودم ازرواین عتیقه جاته.»
« واسه چی بعدازکشیدن نقاشی نمی بری بگذاری سرجاشون، میگی یاروداره ورشکسته میشه که، آق رضاگل؟ »
« انقلابی گری واقعی یعنی همین دیگه. این عتیقه جاتونصف نیمه قیمت میفروشم ومیزنم به زخم دانشگاه ودرس وخرجم....»

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد