نام کتاب: زندان، کابوسی ابدی (خاطرات زندان به چهار روایت)
خاطرات زندان محمد متین
دیگر راویان: زهره صالحی، مزدک و مازیار متین
به کوشش اسد سیف
انتشارات فروغ، کلن (آلمان)
خاطرات زندان بخشی از تاریخ معاصر ایران است. تاریخ جمهوری اسلامی را نمیتوان با نادیده گرفتن زندان و شکنجه و کشتار دگراندیشان بازنوشت. حذف مخالفان ذاتِ رژیمی بود که حاکمیت خویش را بر خون بنا نهاد. کشتن دگراندیش از نخستین روزهای حاکمیت جمهوری اسلامی آغاز شد و تا کنون نیز آنی متوقف نشده است. رژیم جمهوری اسلامی در این سالهای سیاه از تمامی شیوهها در حذف دگراندیشان استفاده کرده است. آغاز این راه با ترورهایی شکل گرفت که مزدورانِ حزبالله در خیابانها و مجامع به آن دست یازیدند. ادامه آن؛ کشتار ترکمنصحرا و لشگرکشی به کردستان بود که تا مرز نسلکشی پیش رفت.
در زندانهای جمهوری اسلامی دگراندیشکشی در ابتدا اگرچه فردی بود و مخالفان را یکایک به جوخه دار میآویختند و یا در میدانهای تیر، گلولهباران میکردند، در سالهای بعدی و از آنجمله تابستان 67 قتلعام زندانیان سیاسی و عقیدتی در دستور کار حکومت قرار گرفت. هدف همانا از بین بردن تمامی مذهبیونِ مخالفِ رژیم، از جمله مجاهدین خلق وهمچنین چپهای مخالف بود. رژیم کُشت و کُشت و پس از آن در ترس حاکم، اجساد قربانیان را شبانه در ناکجاهایی در گورهای دستجمعی مدفون کرد. به این امید که دیگر هیچ اثر و نشانی از این جنایتها برجای نماند.
مردگان بینام و نشان مفقود شدند، جنایت اما برای همیشه پنهان نماند. و در این میان بازماندگان روایتِ آنچه را که بر آنان رفته بود، از سینه بیرون ریختند و هرگاه فرصتی یافتند، داستان زندگی آن سالها را در زندان را بازگفتند. صداها اگرچه در آغاز آرام و زمزمه بود و کمتر به گوش جامعه میرسید، اندکاندک اما شاهدانِ کشتار بیشتر لب به سخن گشودند، مُهر سکوت از لب برداشتند، گفتند و نوشتند. نتیجه آنکه اسنادی فراهم آمد که حکایت تاریخ سراسر سیاه نسل ماست. نسلی که جمهوری اسلامی نتوانست آن را در زندانها نابود کند.
تا کنون حدود شصت کتاب خاطرات زندان منتشر شده است. آیا این تعداد برای بازشناختن آنچه در زندانها اتفاق افتاده، کافیست؟ آیا همهی حوادث در رابطه با زندان آشکار گشتهاند؟ آیا از تمامی زندانها اخبار و آنچه بر زندانیان رفته، در دست است؟ آیا میتوان گفت این حجم از خاطرات برای تاریخ معاصر کافیست؟ آیا از تمامی آنچه رخ داده، آگاه هستیم؟
خاطرات محمد متین خلاف این را نشان میدهد. اول اینکه؛ ما هنوز از بسیاری از زندانهای ایران چیزی نمیدانیم. اطلاعات تاکنونی ما، آنچه مکتوب گشته، در بیشترینِ خویش شامل زندانهای تهران هستند. میدانیم که در بسیاری از زندانهای کشور فجایع چه بسا خوفناکتر اتفاق افتاده است. از عمق آن اما آگاهی لازم در دست نیست. هنوز از هزاران زندان آشکار و نهان در جمهوری اسلامی و اینکه در آنها چه بر سر زندانی آمده است، اخبار و اسنادی در دست نیست. پس میتوان گفت که هنوز در این عرصه درآغاز راه هستیم.
با نگاه به آنچه تا کنون به نام خاطرات زندان منتشر شده، میتوان یک زندانی را مجسم کرد و اینکه روزها بر او در زندان چگونه گذشته است. به چه شکل شکنجه را تحمل کرده و یا شاهد شکنجه و کشتار دوستان دربند خویش بوده است. و یا اینکه اخباری از چگونگی دادگاهها و بازداشتها و در نهایت زندگی زندانیان در زندان است. شنیدن این اخبار لازم است و ثبت آن در تاریخ لازمتر. باید سپاسگزار همهی آنانی باشیم که تا کنون کوشیدهاند این بخش از تاریخ کشور را بر ما آشکار گردانند.
کتاب "زندان، کابوسی ابدی" اما یک ویژگی دیگری نیز دارد و آن اینکه به زندانی محدود نمیماند. خانواده او را نیز شامل میگردد، و این آن چیزی هست که در دیگر خاطرات زندان وجود ندارد. تا کنون ما فقط زندگی شخصِ زندانی را در زندان میدیدیم و این را در عرصه زندگی اجتماعی تاریخ معاصر تعمیم میدادیم، در این کتاب اما با کسان دیگری آشنا میشویم که در خارج از زندان، در پشتِ در آن، زندگی چهبسا فلاکتبارتری را تجربه کردهاند؛ همسرانی که به ناگاه از جامعه، طرد شدهاند، درست به آن شکلی که همسرانشان در پی بازداشت، از جامعه اخراج شدند.این عده اگر زن بودند، زندگی سراسر رنجی را آغاز میکنند و این رنج و درد را هیچ پایانی نیست. پدرانی که با آرزوی دیدار فرزند، میمیرند و مادرانی که سالهای سال به امید دیدار فرزند از این زندان روانه آن زندان میگردند. باید شانس بیاورند که اگر روزی در همین ملاقاتهای کوتاه، ساکی را به دستشان ندهند که: وسایل بازمانده فرزندت است. ما او را به درک واصل کردیم.
با خواندن این اثر تازه درمییابیم که حجم عظیمی از جنایات را در بیرون از دیوار زندانها تا کنون ندیدهایم. و این بزرگترین حُسن این کتاب است. این اثر چشمان ما را به واقعیتی دیگر میگشاید و آن اینکه؛ خاطرات زندان به درون زندان نباید محدود بماند. خانواده زندانیان هیچ رنجی کمتر از زندانی متحمل نشدهاند. با نگاه به همین خاطرات تاکنون منتشرشده، چه بسا از پدران و یا مادرانی یاد میشود که با شنیدن خبری ناخوش از فرزندان زندانی خویش، سکته کرده و جان باختهاند. این افراد آیا در شمار قربانیان این رژیم نیستند؟ در کدامین صفحه از تاریخ این کشور، نه نام آنان، بلکه رفتاری که رژیم با آنان داشته و یا نتیجهی این رفتار، آمده است؟ فقط کافیست این کتاب را بخوانیم، پس از آن در پیرامون خویش به زندگی بازماندگان قربانیان نظر کنیم؛ به راستی که ما چشم خویش بر فاجعهای عظیم بسته بودیم و چه بسا اکنون نیز بستهایم. آیا نباید این فاجعه مکتوب و ثبت بر تاریخ گردد؟
در بازخوانی "زندان، کابوسی ابدی" به ناگاه درمییابیم که تمامی خاطراتی که از زندان تا کنون خواندهایم، فقط بخشی از خاطرات زندانیان هستند و آن بخش دیگر، یعنی زندگی خانواده زندانیان، گفته و یا نوشته نشده است. آیا نباید به آن نیز پرداخت؟
راستی تا کنون فکر کردهایم که بر خانواده آنکسانی که اعدام شدهاند، چه رفته است؟ همسران در نبود شوهر به چهسان زندگی کردهاند؟ و اگر دارای فرزندی بودهاند، بر آن فرزند چه رفته است؟ شوهران در پی اعدام همسر چه دنیایی را تجربه کردهاند؟ پدران و مادران باقیمانده عمر را چهسان با این داغ سرکردهاند؟
"زندان، کابوسی ابدی" خاطرات زندان است به چهار روایت. روایت نخست از آن محمد متین است که نزدیک به هفت سال زندانی بوده و در این میان دو سال در انتظار اعدام در انفرادی به سر برده است. روایت دوم به همسر او تعلق دارد که پس از بازداشت شوهر، مجبور شده برای گذران زندگی کار کند، دو فرزند بزرگ کند و طی این سالها به ملاقات شوهر برود و در دنیایی سراسر یأس، با کورسویی از امید، به زندگی ادامه دهد. زندگی همسر در این هفت سال سراسر جنگ است. مبارزه با جامعهای که میکوشد تا به هر شکلی او را درهم بشکند و به تسلیم وادارد. او اما با سرسختی تمام راه زندگی را بر خویش هموار میکند. دشواریهای پیشِ رو را یک به یک پشت سر میگذارد. تسلیم مشکلات نمیشود. بیآنکه کارزاری سیاسی پیشه کند، گردونه زندگی را به پیش میچرخاند و همین خود مبارزهایست بزرگ.
دو روایت دیگر کتاب به دو پسر خانواده؛ مزدک و مازیار تعلق دارد که یکی به وقت بازداشت پدر دو سال داشت و آن دیگر چند هفته پس از بازداشت پدر، یعنی در اولین ماه که پدر در زندان بود، متولد میشود.
کتاب نگاهی کوتاه به زندگی مهین، خواهر متین نیز دارد که چند ماه پس از بازداشت برادر بازداشت میشود و نزدیک به یک سال در زندان میماند. مهین بچهای شیرخوار نیز داشت که در ایام محبس، در بسیار مواقع با مادر در زندان بود. مهین اگرچه با تنی سالم از زندان آزاد میشود، ولی روان او در همین مدت کوتاه زندان چنان آسیب میبیند که تا پایان عمر با او میماند و هیچگاه در زندگی رنگ آرامش نمیبیند. شوهر مهین پس از آزادی او، در یأس حاکم، به زندگی خویش پایان میدهد. مهین با دو کودک ایران را ترک میکند و سرانجام در چهارمین دهه زندگی خویش، غمگینانه و دردآور، در تنهایی خویش، در سوئد میمیرد.
"زندان، کابوسی ابدی" در سخنان زهره، همسر متین، زندگی پدر و مادر او را نیز به وقت زندانی بودن پسر بازمیگوید و اینکه بر آنان چه رفته است. و در همین رابطه است که در روزهای ملاقات با زندگی دیگر خانوادههای زندانیان آشنا میشویم. درد بیپایان کسانی را میبینیم که شبها پشت در زندان میخوابیدند تا روز بعد بتوانند فرزندشان را ببینند و سپس به شهر خویش بازگردند. و در این میان کردها که مجبور بودند برای دیدار فرزندان زندانی خویش در زندانهای تبریز و ارومیه راه درازی را طی کنند.
در "زندان، کابوسی ابدی"، پسران متین شادند که پدرشان سرانجام از زندان آزاد میشود ولی دل میسوزانند بر تمامی بچههایی که جمهوری اسلامی آنان را بیپدر کرده است. آنان از تجربه خویش میگویند که چگونه سالها با عکس پدر زندگی کردهاند و پیوستهایام بودن پدر را در کنار خویش آرزو داشتهاند.
و اینها البته در کنار خاطرات متین از زندان، آن را کامل میکند. با خواندن این کتاب تازه احساس میشود که دیگر خاطرات زندان چیزی کم داشتهاند.
خاطرات متین البته خود به تنهایی نیز پُربار است. به چند دلیل:
اول اینکه به قول اسد سیف نخستین خاطرات زندان است از یک تودهای. تودهایها و اکثریتیها همانطور که متین نیز بازگفته، شکنجهای مضاعف را در زندان متحمل گشتهاند. هم در تقابل با رژیمی قرار داشتند که تا روزهای پیش از بازداشت پشیبان آن بودند و هم شرمگینانه در تقابل با زندانیان دیگر بودند که تا چند هفته پیش برایشان ضدانقلاب به شمار میرفتند. زندانی تودهای پیش از آنکه پاسخگوی چپهای همبند غیرتودهای در زندان باشد، میبایست تکلیف خویش را با رژیم روشن میکرد و با تمام وجود به ناهمخوان بودن سیاست حزب توده را در برابر رژیم پیشاقرون وسطایی جمهوری اسلامی پی میبرد. پس آنگاه، اندکاندک به زبانی مشترک با دیگر زندانیان در برابر رژیم دست مییافت. محمد متین در خاطرات خویش به این پروسه اشاره دارد و تجربهای که از سر گذرانده است.
در همین راستاست برخورد زندانیان سیاسی با اقلیت دینی بهائیان که از بخشهای خواندنی کتاب است. چپهای ایران هیچگاه نخواستند و نکوشیدند مدافع حقوق شهروندی بهائیان باشند. حزب توده در این ناهمخوانی تا آنجا پیش رفت که بهائیان را از حزب اخراج کرد. شاید به این امید که در دل حکومتگران جایی بازیابد. اگر چپها در اکثریت خویش دانشآموز و دانشجو و یا حداکثر معلم بودند، در میان بهائیان از دانشآموز شانزده ساله تا پیرمرد هشتاد ساله را میشد دید. بهائیان با توجه به آموزههای دینی خویش به انکار اعتقادات دینی خود برنمیآمدند و توبه نمیکردند.
از زندان تبریز و ارومیه و به طور کلی زندانهای غرب کشور، تاکنون خاطراتی منتشر نشده بود. چاپ این خاطرات در واقع بر آگاهی ما از حوادث این دو زندان میافزاید. این خود دارای ارزش و اهیمت است.
ویژگی دیگر کتاب اینکه متین در پایان خاطرات خویش، زندگی در زندان را به شکل موضوعی نیز آوردهاند و اینکه زندانیان به چه شکل و چگونه در زندان روزگار میگذراندند؛ مثلاً ورزش میکردند و یا با کار دستی مشغول میشدند. شکنجه به چه شکلهایی جاری میشد و کمونها چگونه کار میکردند.
خاطرات متین خود اما تکاندهنده است، تکاندهندهتر ولی سالهاییست که در تبریز زندانی بود و در تمامی این سالها ممنوعالصحبت بود. یعنی اجاز نداشت با کسی صحبت کند. میبایست روزها بر تخت خویش تحت نظارت یک تواب بنشیند و به همان شکل روز را به شب برساند. از این شکنجه تا کنون جایی چیزی نیامده بود.
آنطور که برمیآید، شکل کتاب فکر اسد سیف بوده است که آن را چنین پیراسته است. فکری تازه و گامی نو که این فکر و این راه را باید گسترش داد و خاطرات زندان را از شکل تکبُعدی آن خارج کرد.
"زندان، کابوسی ابدی" اثریست خواندنی و جذاب که به حتم در تاریخنگاری کشور، در ثبت تاریخ زندان جایگاه ویژهای دارد.
این کتاب را انتشارات فروغ در کلن (آلمان) منتشر کرده است.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد