logo





گسست فرهنگى، پايان يك تاريخ و آغاز تاريخى ديگر است

شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ - ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۶

نيكروز اعظمى

nikrouz-azami2.jpg
انگليسى ها مى گويند: "every end is a new bigening" به زبان فارسى يعنى هر پايانى شروعى دارد. ما ايرانيان نيز مى گوييم: "خرابى چو به نهايتش رسد آبادى ست. اين گفتارها را مى توان همينطور ادامه داد مثلاً بگوييم هر غروبى آغاز طلويى است و يا برعكس هر طلويى غروبى دارد. و اين نشان مى دهد كه اضداد توامان هم با هم مى زييند و هم يكديگر را خنثى مى كنند؛ آب بخار مى شود و بخار آب. همه اين فعل و انفعالات پديده هاى طبيعتى مربوط است به دانش و قوانين اندوخته شده طبيعت كه به روال خويش به حركت ادامه مى دهند.

ويژگى و توانش پديده هاى طبيعتى را در فعل و انفعالاتش، مى توان براى پديده هاى اجتماعى نيز در نظر گرفت منتها با يك تفاوت كه توصيف خواهيم كرد. اما ابتدا اشاره مى كنيم به نحوه ى عملِ خودِ پديده هاى اجتماعى در قالب تمدن يا فرهنگ؛ تمدن ابتدا در شرق باليد و در همانجا به افول رفت اما نفس تمدن از بين نرفت بلكه اينبار در غرب باليد. يا، وقتى تمدن ايرانى و هخامنشى رو به شكوفايى رفت، تمدن بين النهرينى رو به افول نهاده بود. پس مى بينيم پديده هاى اجتماعى، تاريخى، فرهنگى نيز پايانى و آغازى دارند يعنى شكل و محتوايى از تمدن جايگزين شكل و محتواى ديگرى مى شود؛ در واقع نفس تمدن استمرار مى يابد اما در تمدنى خاص، گسست ايجاد مى شود. پس مى بينيم كه اضداد در پديده هاى اجتماعى نيز مانند اضداد طبيعتى عمل مى كنند منتها با يك تفاوت ژرف.

اين تفاوت اينست، همانطور كه توضيح كرديم، در طبيعت دانش اندوخته شده وجود دارد كه پديده هاى طبيعتى با قواعد و معيارهاى آن در فعل و انفعالات دائمى قرار مى گيرند در حاليكه در پديده هاى اجتماعى چنين علم و دانش اندوخته شده اى وجود ندارد بلكه اين انسان است كه علم مربوط به خويش را بر بستر زمانى و مكانى و بر وفق آماج و آمال خود بر بستر مشاهدات و تجارب مى آفريند. انسان انديشنده معنايش همين است. انسان مى انديشد تا بهينه ى الگوى عقلانيت زندگى را بر وفق شأن زندگى خويش سازگار كند. در واقع مى توان گفت كه انديشيدن در در ذات و روال اصيلش با وجود فعل و انفعالات درونىِ حيات ذهن، مستمر است اما در زايش پديده ها و در يك قياس پيشينى و پسينى مربوط به تاريخ، فرهنگ، سياست و امثالهم، گسست ايجاد مى كند. معناى انديشيدن يعنى همين و اين شامل پديده هاى اجتماعى در جوامع عقلانيت و مدرن نيز مى شود. ما به اين خاطر مى انديشيم تا چيزى را كه مفيد نيست و كابرد ندارد نفى كنيم و چيز ديگرى را جايگزين.

با اين توضيح راجع به دانش طبيعت و انسان و تمايز آنها و تشابه عمل اضداد در پديده هاى طبيعتى و جامعه انسانى مى رسيم به فرهنگ خودمان؛ فرهنگ ايرانى در دو رويداد فرهنگى، از نظر دينى بودن استمرار داشته است، به همين جهت تاخت و تاز عربان به ايران منجر به پذيرش و تسليم ايرانيان به دين جديد شد كه پرچم "عدل" را برافراشته بودند. مجموع اين دو رويداد فرهنگى به دو هزار و پانسد سال قدمت است. يعنى دو هزار و پانسد سال از نظر مضمون نظام سياسى، نطام سياسى ايران در يكنواختى خودش سير كرد و استمرار يافت. چنين نظامى قطعاً منطبق بر ارزشهايى بوده است كه اين ارزشها تعيين كننده سطح فرهنگى ما بوده اند. پاد زهر چنين فرهنگ و نظامى، فرهنگ انديشنده و توليد انديشه هاى سياسى بدين منوال است. اين را من مى گويم گسست فرهنگى.

ثنويت اساس اعتقاد ايرانيان باستان است. ايرانيان نبرد ميان اهورمزد و اهريمن را به نبرد ميان روشنايى و تاريكى تشبيه مى كنند اما غافل از اينكه نبرد روشنايى و تاريكى نبردى دائمى ست و پايانى ندارد در حاليكه از منظر جهانبينى ايرانى(ثنويت) نبرد ميان اهورمزد و اهريمن، سرانجام به پيروزى اهورمزد مى انجامد و نيكى بر بدى غلبه مى كند و جهان بهشت برين مى شود. حاكميت اهورمزد بر جهان يعنى محو سراسرى و دائمى اهريمن، در واقع نبرد ميان اهورمزد و اهريمن با وجودى كه هر دو از منشأ زُروان كنارك كه نيروى بيكران است، هستند اما مطلقاً از هم جدا هستند و غلبه يكى بر ديگرى منجر به محو يكى مى شود و به همين ترتيب اضداد محو مى شوند و تاريخ به پايان مى رسد؛ اسلام نيز كه خود را آخرين دين براى رستگارى بشر مى داند نيز در صورت حاكميت بر سراسر كره خاكى، ديگر ضدى نخواهد داشت، كمونيستها نيز جامعه كمونيستى را آخرين نظام جهانى براى سعادت بشر مى دانند كه نظام ديگر و الگويى ديگر را ضرورتى نيست. در واقع اينها نمونه هايى ست در نفى ضدين و پايان تاريخ. در جهانبينى ثنوى ايرانى اضداد جاودانه نيستند بلكه يكى نفى مى شود و با نفى يكى، استمرار ديگرى آغاز مى شود كه اين استمرار منجر به گسست از چيزى كهنه به چيزى نو در روند زندگى انسان نمى شود. عبور شعر نو نيمايى از شعر كهنه، نشانه اى از يك گسست در سطح خُرد فرهنگ ماست. جامعه ايرانى در استمرار نظام بى كفايت سياسى در دو رويداد فرهنگى و نيز استمرار ارزشهاى فرهنگى ما در قالب اعتقادى، نفى كننده انديشيدن هستند كه انديشيدن معيارى ست براى گسستن از مرحله قديم و رسيدن به مرحله جديد.

نيكروز اعظمى
Niki_olad@hotmail.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد