فریاد بزن ایران
در خویش نمان حیران
این خون که همی جوشد
در مُشتِ تو دارد جان
دریا و تلاطم شو
فریادِ رهایی خوان
بگذار که مرگ آید
بر ظلم تگرگ آید
باید که نفس بگشاد
یکدست کنید عصیان
این روحِ رها اینک
بانگِ دلِ محرومان
آشفته کند بیداد
بر هم زَنَد این دوران
بگذار که مرگ آید
بر ظلم تگرگ آید
ای جانِ من ای جانان
یاران به مدد یاران
این خوابِ گران بشکن
بیداری ات این فرمان
مگذار سکوت آید
بنیانِ ستم لرزان
بگذار که مرگ آید
بر ظلم تگرگ آید
ای نقش وُ نشانِ تو
پاشیده برین کیهان
پیچیده صدای تو
در کوچه وُ در میدان
ویران کن وُ در هم ریز
دیوار وُ در وُ زندان
بگذار که مرگ آید
بر ظلم تگرگ آید
خاموش نمی گردی
ای شعله تو ای انسان
در چشمِ جهان آمد
هان قامتِ تو رخشان
آزاد کن این خانه
برخیز تو ای توفان!
بگذار که مرگ آید
بر ظلم تگرگ آید
2009-06-15
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد