logo





مامورآسانسور

چهار شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۷ اوت ۲۰۱۶

علی اصغر راشدان

Aliasghar-Rashedan05.jpg
وزیر از در شیشه ای تیره رنگ بزرگ وزارتخانه وارد و مستقیم به طرف آسانسور رفت. منشی و ماشین نویس حوزه وزارتی کازیه پرونده به دست، طرف چپ و محافظ طرف راست، شانه به شانه وزیر حرکت می کردند. محافظ شش طرف را چهارچشمی زیر نگاهش داشت. چند کارمند منتظر را بااشاره دست و چشم غره از آسانسور دور کرد. جلو دوید و کلید آسانسور را فشار داد. آسانسور رسید، محافظ سیخ ایستا دو در را نگاهداشت. وزیر و پشت سرش منشی داخل شدند. وزیر باقیافه ی جدی به به محافظ گفت:
«بگذار همکارهام سوارشوند.»
«قربان!....»
«بگذارشوند،آقای سینائی.»
چهارکارمندمنتظربااشاره سینائی داخل شدند.سینائی کلیدطبقه دهم حوزه وزارتی رازدوآسانسورحرکت کرد.
وزیرکارمندهارااززیرنگاه گذراند.سرش رابه گوش منشی نزدیک وزمزمه کرد:
«اسم این جوون بیست یکی دوساله روبنویس که مدتی مامورآسانسورحوزه وزارت باشه.قراره هیات وزرای چندکشورمهم برای مذاکرات وبستن قراردادهائی بیایندوچندهفته بازدیدی ازوزادتخانه داشته باشند.این جوون مناست این کاره.»
منشی یک برگ کاغذازلای کازیه بیرون کشید،خودکارش راآماده کردوپرسید:
«دونفرشون جوونند،اسم کدومشونوبنویسم،قربان؟»
«همون خوش لباس خوش برورو.»
«هردوشون مثل همه کارمندای وزارتخونه،کت وشلواری ویقه آهاریند،کراواتاشونم مرتبه.»
«همان که موهای نیمه بورپرپشت افشان داره...»
همه ی ماجراازفردای همان روزشروع شد،عاملش هم شخص وزیربود.جوان ازاول وقت اداری صبح فرداشدمامورمخصوص آسانسورحوزه وزارتی.منشی تمام قدخوشگل بیست وسه وچهارساله حوزه وزارتی که ازهمان موقع انتخاب گلوش پیش مامورآسانسورگیرکرده بود،باعجله داخل آسانسورشدگفت:
«سلام!واسه چی اینجوری هاج واجی؟سلامتوگربه خورده؟بزن اون کلیدطبقه دهو،دیرم شد،تاوزیراحضارم نکرده!»
منشی کلیدآسانسوررازدوبین طبقه نه وده ازحرکت وایستاد،گفت:
«صبح دیرم شده بود،به سروموورژلب وصورتم اصلانرسیدم،ده پونزده دقیقه همینجا وامیایستیم وبه آرایشم میرسم.ازهفت دولت آزادی،تانفس داری چشم چرونی کن.یه کم کناربکش،کنارآینه ی قدنماروبه روم وایستا،وظیفه داری ازموهای نیمه طلائیم،همرنگ موهای خودت،تاپاهای بلوری وبرفی رنگمو،موبه مووارسی کنی، زیپ مینی ژوپمم میکشم وهردوتامونوازشرش خلاص میکنم،میندازمش کف آسانسور....سرآخرازت می پرسم،دقت نکرده باشی،بیچاره ت میکنم...»
وعشق افسانه ای آسانسورچی ومنشی حوزه ی وزارتی که تاهنوزهم ادامه دارد،همان صبح زوداداری میخش کوبیده شد....

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد