logo





انفعال و ابتذال

سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹ اوت ۲۰۱۶

اسماعیل رضایی


نتیجه اینکه، آدمی با اسارت در دام حریصانۀ داشته ها و اکتسابات گذشته از درگیر شدن با معضلات و موانع رشد و بالندگی هویت و اصالت انسانی خویش باز مانده است. این انفعال وی را به سوی روندهای مبتذلانه ای رهنمون شد که منجر به حد و هدم بسیاری از اصول و منش های انسانی گردیده که تعالی و کمال جامعه وانسان رادر تنگناهای مادی و معنوی وانهاد .سنت ها و عادات همواره از عوامل چالش برانگیز حیات اجتماعی انسانی بوده و هستند.اکنون بشریت با پشت سرگذاشتن بسیاری از موانع و ضرورت های تعالی و کمال جامعه و انسان، پا به عصری گذاشته است که یک جهش کیفی نتیجۀ تراکم کمی علم و فن را با خود به همراه دارد.این تحول عظیم قرن بیست و یکم موجب یک گسست تاریخی گردیده که روند ایجاد قواعد و قوانین الزامی و ضروری عصر را با چالش اساسی روبرو ساخته است.
آدمی برای زیست مطلوب و معمول، نیازمند شناخت موانع و محدودیت های محیطی و حذف و دفع سیطره و چیرگی قوانین علی طبیعی و اجتماعی گردید.با غور در طبیعت و جامعه و کشف و شناخت بسیاری از علل و عوامل زیست تابعی و نامتعارف، روند رهایی و بازتاب های آزادانه برای بروز ناب استعدادها و توانمندی ها در راستای تامین و تضمین آسایش و امنیت لازم برای شکوفایی و رویش هویت و اصالت ناب انسانی را درپیش گرفت.اگر چه آدمی به بسیاری از اهداف خود دست یازید؛ ولی درپس اهمال کاری ها و دلبستگی و وابستگی اکتسابات محیطی، روند همبستگی و وابستگی اجتماعی به سوی افتراق و انقطاع بسیاری از الزامات رشد و بالندگی فردی و جمعی سوق یافت. این فرایند قدرت مداری و سلطه سیادت انسان بر انسان را موجب شد. بدینسان هر چه قدر دامنۀ خبرگی و نفوذ و رسوخ بر محدودیت های محیطی فزونی گرفت و پردۀ اوهام و ابهام واپس زده شد؛تکنیک و فن به مدد انسان آمد و وی را از زیست تابعی و اسارت بار رهانید. ولی افزونخواهی ها و خود خواهی های محصول اکتسابات محیطی، آدمی را از تعهد خود نسبت به جامعه،محیط و همنوع دور ساخت و درپس ناکامی ها و نایابی های متکاثر و روزافزون به سوی انفعال و ابتذال برای پوشش ضعف ها و ناتوانی های ذاتی و خصلتی خویش سوق یافت. قرن ها از پس هم با فزونی و تراکم یافته های علمی و فنی سپری شد؛ضعف های آدمی در پس پندار و توهم با دانش و فن همراه شد و بسترهای ناهمگنی و نا همپویی با الزامات و نیازهای جامعه و انسان را ایجاد کرد.

اکنون بشریت قرن بیستم را پشت سر گذاشت،و وارد فاز نوینی از تبادل و تبدیلات درون اجتماعی و بین فردی گردید. قرن بیست و یکم با شاخصه های متکاثر علمی، فنی و تکنیکی تمامی سازوکارهای گذشته را در تنگناها وانهاد و ناکارآمد کرد.ساختارها به کهنگی گراییده و از پاسخگویی به الزامات روزافزون جامعه بازماندند.گذشته با بار سنگین سنت های نهادینه شده،مقاومت تخریبی و بازدارندگی خویش در برابر برقراری و تحکیم و تثبیت قواعد و قوانین پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی جامعه و انسان را اعمال کرده است.درحقیقت انسان ها دربرابر یک گسست تاریخی دچار یک تشتت،آشفتگی و خلاء هویتی و شخصیتی شده اند؛که بدلیل نبود سازوکارهای لازم برای پرکردن متعارف و معمول این خلاءها و یا ترمیم و اصلاح ساختارهای آسیب دیده و معیوب،دست به گزینش های موقت و گذرا زده که عموما جامعه را در ابتذال و بدفهمی های اجرا و اعمال یافته ها و داشته ها هدایت کرد.جامعه ای که از گذشته فارق شده و ره آوردهای شتاب آلود و دم افزون علم و تکنیک وی را در تکانه های مداوم برای خروج از بن بست ها و ناکامی های مداوم واداشته است. نیافتن ره صواب وی را در برابر آینده ای مبهم و تیره قرار داده که برای گریز و خلاصی از این وهم و خیال در دام اهریمنی یافته ها و داشته های نامتعارف گرفتار آمده تا رنج حقارت و ضعف خویش دربرابر همپویی و همسویی با تحول و تکامل محصول تکاپوی انسانی را پوشش دهد.

افزایش کمی علم و فن در طی تاریخ طولانی حیات انسانی به جهشی کیفی در قرن بیست و یکم مبدل شد. تکنولوژی با روندی برق آسا به فتح عرصه های متکاثر ارتباطات بین فردی و درون اجتماعی روی آورد. این جهش کیفی اگر چه در آگاهی و شفافیت بیشترروابط و مناسبات درون اجتماعی نقش اساسی داشته است؛ولی این شناخت و شفافیت قبل از آنکه به مدد انسانها برای زدودن ندرت ها، نایابی ها و فقد و فسد بکار آید؛وسیله ای برای رویش و پویش اشکال نوین تعدی و تسری خلق و خوی زشت و ناپسند انسانی با اتخاذ شیوه های نوین هجمه و رسوخ به حریم خصوصی و عمومی درعرصه های متکاثر اجتماعی گردید. با توسعه ابزارهای ارتباطی و رسانه ای،هجمۀ تراکم اطلاعات با سو یابی و هدفمندی خاص از سوی اربابان جراید و صاحبان رسانه ها جامعه و انسان را در خوفگاه تحدید و تشدید تضاد و تمارض رفتاری و کرداری به بند کشیدند.چرا که اطلاعات و داده ها پس از گذر از فیلترهای متعدد برای مقاصد و اهداف دارندگان مناصب و منافع ویژه،در دسترس عامه برای جهت گیری های لازم قرار می گیرند.در حقیقت به ابزاری جهت تحمیق و تخدیر افکار عامه برای گذر از تعدی و تجاوز به حریم عمومی در تبادل و تبدیلات اجتماعی مبدل شده است. این ویژگی که از بستر ناآگاهی و بدفهمی نهادینه شدۀ آدمی در روابط و مناسبات اقتصادی اجتماعی بر می خیزد؛تقویم و تنظیم قواعد و قوانین متعارف و متناسب با تحول کیفی را با موانع و مشکلات عدیده ای مواجه ساخته است.در حقیقت شوکی وارد شده که روابط و مناسبات انسانی را در یک روند بلبشویی و هرج و مرج گونه بسوی تخریب و تحریف چهرۀ اصیل و اصولی زیست انسانی هدایت کرده است.

با تحول و توسعه دامنۀ تکنیک و علم،جهان در یک پیوستگی داده ها و اطلاعات محصول تکنیک های نوین توسعه یافته،به شناخت و درک بهبود یافته و شفاف تر از گذشته نایل آمد. این آگاهی و اطلاعات به روند رشد روزافزون انتظارات نوین وهمچنین کاهش کارآیی امکانات موجود بدلیل کهنگی سازوکارهای بهره گیری از امکانات موجود منجر شد.سخت جانی سنت های بجای مانده از اعصارگذشته دربرابر نیاز و الزامات عصر نوینی که دستاوردهای علمی و فنی اش متفاوت با تمامی اعصار گذشته است.دامنۀ رشد دانش و فن بسترهای پیوندهای جهانی منابع و مصالح جامعه های انسانی را فراهم نمود.انتظارات حاصل این پیوند وناکارآمدی ساختارهای کهنه و دمده،جامعه جهانی را در کام یک بحران عظیم و رو به تعمیق فروبرد.تلاش دارندگان منصب و مکنت برای حفظ اهرم های قدرت گذشته با ممانعت از برقراری قواعد و قوانین مورد لزوم عصر،تضاد و تعارض گسترده و عمیقی را در سطح جهانی تحمیل کردند.ارزش های مادی و معنوی در نمادهای کاذب و بی بنیاد جای خوش کرد و انسانها در یک رقابت کور و نابخردانه تلاش بی سرانجام و بدفرجامی را برای انباشت بی رویه و بی مهابای دستاوردهای عمومی آغاز کردند؛که روز به روز دامنۀ فقر و نابسامانی های اجتماعی انسانی را تشدید نمودند. این ویژگی که محصول فاصله رو به تزاید سازوکارهای اقتصادی با رشد و توسعه دم افزون فن و تکنیک است؛دارندگان منافع و مناصب را به مقاومت انهدامی و تخریبی در برابر الزامات نوین و انتظارات برآمده از رشد و آگاهی دانش و فن واداشته است.پس خلاء قانونی با هیجانات و هماوردهای نوینی پر شده که مفهوم بهیابی و یا بهسازی از آن مستفاد نمی شود،بلکه صرفا به جعل و قلب رخدادهای متکاثر محیطی برای انحراف اذهان و مشغلۀ مداوم ذهنی روی آورده است.

روندهای انفعالی در جامعه که از ضعف و ناتوانی در برابر پویایی و بالندگی نمود می یابد؛قادر به درک و فهم وتعریف روشن و شفاف از اهداف و برنامه های مورد لزوم به سوی بهسازی و بهیابی ارزش های انسانی و ملزمات حیات جمعی نمی باشند.این ضعف نهادین روند معمول و مرسوم جامعه را به سوی ابتذال و اغفال و غفلت های ممتد و طولانی سوق داده؛ ومنابع و مصالح جامعه و انسان را در ندانم کاری و بیهوده کاری مداوم به سوی بطالت و هرزروی هدایت کرده است. غفلت که از سهل انگاری و نگاه سرسری و گذرا به ملزمات حیات طبیعی اجتماعی نشات می گیرد؛ بسترهای رشد و توسعه اغفال را فراهم می سازد.وانسان مغفول از درک و فهم تکامل و بالندگی عاجز بوده ودر انزوا و انفعال به افعال و اعمال تخریبی و انهدامی انسان و ابزار روی می آورد. عموما انسان منفعل گرفتار در دام اهریمنی پندار و اوهام،ناتوان از همپویی با خرد و تعقل، تعالی و کمال را عنصر نامطلوب دانسته وبا نفرت و کینه برای رفع و دفع آن گام بر می دارد.انسان منفعل و مغفول، عقب مانده از قافلۀ پیشرفت و تمدن جهانی همواره طعمۀ قدرتمندان و متجاوزان به حقوق عامه برای رسیدن به اهداف نا انسانی شان قرار می گیرند. متجاسرانی که سالیان دراز سوار بر موج توهم و پندار عامه به انباشتن قدرت و مکنت روی آورده و اکنون در سقوط و نزول حاصل بحران خود ساخته تلاش می ورزند با ایجاد بلوا و آشوب و کشتار و انهدام از طریق همان اوهام زدگان، به تجاوز و تعدی برای انباشتن واندوختن بی مهابا وناانسانی خویش تداوم بخشند.روند رو به رشد دهشت و وحشت بر زندگی عامه محصول گویایی و روایی روزافزون تحول و تکامل تکنیک و فن است که بسوی اسرارزدایی و شفافیت هر چه بیشتر بنیان های ناکارآمد سلطه یافته کنونی در حرکت است. که مصالح،منافع و مناصب بسیاری را در معرص انهدام و فروپاشی قرار داده است.

زمانی تراکم کالا محصول دستاوردهای نوین تکنیکی عامل بحران زای جامعه های انسانی بود. ولی اکنون تراکم دانش و فن وعوارض رشد آگاهی و انتظارات ناشی از آن،جامعه و انسان را در تنگناهای مادی و معنوی حادی هدایت کرده است. جان سختی سنت ها برای حفظ و حراست از میراث گذشته و دستاوردهای نوین با نگاه ناباورانه به آن ها،یک تعارض و تضاد عمیقی را در گسترۀ وسیع جامعه های انسانی موجد شده است.این روند عموما محصول توسعۀ رشد ارتباطات جهانی به مدد تحول و تکامل تکنیک های ارتباطی و رسانه ای،بسیاری از نمودهای مبهم و ناگویای گذشته را به سوی شفافیت و ابهام زدایی سوق داده است.این ویژگی به پرسشگری جامعه در برابر روندهای نامتعارف و سلطه گرانه منجر شده و بنیان های کهن را به چالش کشیده است.بروکراسی که ازنمودهای بارز مقاومت سنت و عادت در برابر شفافیت و صراحت بیان و عمل محسوب شده و عامل پوششی بسیاری از روندهای تجاوزکارانه وتعدیات متکاثر نظام های سلطه گر و استبدادی می باشند؛ با شفافیت و ابهام زدایی به سوی اسرار زدایی سوق یافته وعلل و عوامل بسیاری از نایابی ها،ندرت ها و فقد و فسد را در گسترۀ جهانی برملا ساخته است. در این تکاپوی جهانی غفلت زدگان و اغفال شدگان با ابرام بر تحجروانجماد اندیشه و عمل با نیات شوم و ضد بشری اقتدارگرایان و مکنت داران همراه شده و آگاهانه و یا ناآگاهانه با حد وهدم و رد نفس انسانی برای تحقق اهداف ضدانسانی آنها گام بر می دارند. همواره بین انفعال و ابتذال و شدن و گشتن جامعه و انسان یک استهکاک چالش برانگیز نمود یافته که متناسب با عمق و گسترۀ آن، روندی تهیجی، تخریبی ویا انهدامی را درپیش گرفته است.

روندهای منفعلانه اصولا توانایی انطباق و تعادل با جامعه و محیط ازاو سلب شده است. چراکه فوبیا و هراس مداوم از دست رفتن توهم و پندار نهادینه شده، رهایش نمی کند. در برانگیختگی و مهار دایمی تحریکات محیطی و ناتوانیش در سازگاری و همراهی با تاثیرات دم افزون علم و فن،وی را دچار آشفتگی و صدمات روحی شدید نموده که برای تشفی و تسکین رنج و الم مداوم عملکرد محیطی، به سوی اعمال بی بدیلی چون خشونت های جنون آمیز و رد نفس انسانی سوق می یابند. این عملکرد مبتذل که در مواقع بحران های شکننده و عمیق سلطۀ نظام سرمایه نمودی برجسته و بی بدیلی دارد؛ عموما مورد حمایت مادی و معنوی عمال سرمایه برای تشویش و هیجانات نامتعارف درون اجتماعی و بین فردی قرار می گیرد. چرا که این ویژگی و دستاویزهای متعاقب آن فرصت و اغتنام لازم برای عمال سرمایه برای تحقق اهداف شوم و ناانسانی شان را فراهم می سازد. بسیاری از ملزمات تعاملات اجتماعی برای حفظ و حراست از شان و منزلت انسانی و با مبارزه و جانفشانی انسان ها حاصل آمده، زیر مهمیز سانسورو توهمات واماندگی عناصر سلطه و استبداد از دست می روند؛تا ابزار قدرت و سلطه بتوانند به استثمار و انباشت بی مهابای قدرت و مکنت تداوم بخشند. البته اینهمه فجایع و نا انسانی ها در کنار زیست همزمان انسان های آگاه و متعهدی رخ می دهد؛ که بدلیل خروج از نرم های اصولی مبارزه و مقابله، روند یورش و تهاجم سلطه و استبداد به اصول و ارزش های انسانی و اجتماعی را ممکن می سازند. بدینسان حریم واقع عمومی با تجاوز و ناامنی و خشونت و هجمه دیگران می آلاید وتکثر گرایی، بحث و مجادله و فحص و محاوره در قالب های سرد و بیروح رها می شوند. بدینسان است که عوامل سرمایه و عوامل اجرایی شان با تکیه بر تحجر و توهم حاکم بر فضای بحث و فحص عمومی که عموما از درک علی پدیده ها و رخدادهای محیطی غافلند، ودر پس توجیه و تفسیرهای توصیفی و روز مره گی، بطور ناخودآگاه و غیر منتظره به فرصت سازان اساسی و اصلی برای تحقق اهداف و نیات مخرب و تبهکارانۀ عمال سرمایه مبدل شده اند.

ابتذال رویکردی منفعلانه به هستی جامعه و انسان است که از بطن بی برگی اندیشه و باور آدمی برمیخیزد و به بی اعتباری خصایل نیک و پسندیدۀ انسانی روی می آورد. از مرز ارزشی عبور کرده و اخلاق را مضحکۀ تمایلات و تمنیات خود می سازد.ابتذال در بستر زمان و مکان عرضه و نمودی خاص و ویژه به خود می گیرد؛ وبه اصالت و هویت انسان و جامعه یورش می برد. بی برگی اندیشه و باور آدمی با بینوایی و بی برگی معیشت و معرفت و خرد همراه شده و وی را بسوی وابستگی و دلبستگی های داشته ها و یافته های عوامل بیرونی و پیرامونی مشتاق می سازد. و انفعال مرگ تدریجی پندار و ذهن مرعوب و مضروب از روند تعالی خرد و تعقل را تدارک می بیند. در این فرایند است که مقاومت و مداومت تعدی و تجاوز به تحول و تکامل آغاز شده و جامعه و انسان را در دام ناسازگاری ها و ناهنجاری های رفتاری و کرداری گرفتار ساخته و از اصالت و رسالت اصولی و الزامی اش باز می دارد.ابتذال هنجار شکن است و همراه با روند ذهنی و خیالی انفعال به سوی ارضاع و اقناع شهابگونه و بی بنیاد روی می آورد.پس فاصله بین انفعال و ابتذال همواره با نمودهای عرفی و قانونی گذرا و موقت پر می شود، تا خلاء حاصله بین تحول و تکامل و سنت و ایستارهای گذشته را پر کند. این عرف و قانون گرینشی موقت و گذرا،یا از روندی مسالمت آمیز و با سازوکارهای مطلوب و مقبول چون خرده فرهنگ ها و پاره فرهنگ ها تبعیت می کند؛ ویا بسوی روندهای فاجعه باروانهدامی چون جنگ وترورسوق می یابد.در هرحال فرایندی است که به اشتغالات ذهنی وآ شفتگی روحی و روانی عمومی منجر شده و فرصت لازم را برای متجاوزان و متجاسران به حقوق عامه جهت تحقق اهداف ضد انسانی شان فراهم می سازد.

انفعال و ابتذال صرفا از اصول و قواعد موهوم بافان و پندار گرایان نشئت نمی گیرد؛بلکه بسیاری که داعیه مبارزه با بنیادگرایان و مستبدان را دارند؛و از قواعد و قوانین علمی و مترقی بهره می گیرند؛ بدلیل توقف درسازوکارهای گذشته و بهره گیری از اشکال مبارزاتی سنتی و ناکارآمد پیشین، ضمن خدشه دار نمودن مرزبندی شفاف و روشن بین خط ارتجاع و ارزش های مترقی، به سوی بی اعتباری و بی اعتمادی رو به تعمیق بین عامه سوق یافتند.اگر بپذیریم که روند نامتعارف کنونی محصول در گیر شدن نظام سلطۀ سرمایه و استبداد با فرایند رشد و ترقی علم و فن و به تبع آن فزونی دم افزون آگاهی و انتظار جامعه و انسان است؛نیروهای مترقی و ایده های علمی نیز در این فرایند آگاهی و شناخت نیازمند راه و کارهایی هستند؛ که بتوانند متناسب با تحول و تکامل جامعه و انسان، شیوه های مبارزۀ موثر و مفید را برای برونرفت از فاجعه هاو فشارهای روزافزون فقد و فسد الزامات و نیازهای مقتضی و معمول را ارائه کنند.ناتوانی در اتخاذ سازوکارهای اصولی و کارآمد برای درگیر شدن با ستم سرمایه و استبداد، به تحکیم و تثبیت قواعد و قوانینی منجر خواهد شد که هم اکنون عمال سرمایه و بازوان اجرایی شان با ایجاد ترور و وحشت مداوم در عرصه جهانی برای تحقق آن کارو زار انهدامی و ضدانسانی خود را آغاز کرده اند. قواعد و قوانینی که یک بار دیگر به تضمین و تکمیل سلطۀ استثمار و استعمار روی آورده و یوغ اسارت و بردگی ستم سرمایه را بر گردۀ جامعه و انسان تداوم خواهند بخشید.مسلما هر ایده و عملی که نتواند با شناخت و فهم روند کنونی، رویکردهای مناسب برای درگیر شدن با ناانسانی های ستم سرمایه و ارتجاع را ارائه کند؛ وبا اتخاذ روش های نامکفی گذشته تحریک و تحرک جامعه را در دگم اند یشی و ایستارهای گذشته وانهد؛ خواسته یا نا خواسته به ارتجاع سرمایه و استبداد مدد رسانده است.این ابتذال بتدریج جامعه را خسته و بی تفاوتی را در عرصه تبادل و تبدیلات جامعه و انسان نهادینه می سازد.

انفعال جدا شدن از اصل و ماهیت کاروزارهای اصولی و مطلوب زندگی اجتماعی می باشد. هر جریانی و یا هر ایده و عملی که نتواند روند مطلوب و معقول را در یابد و برای تحقق آن اقدام بایسته و شایسته انجام ندهد؛ بسوی ابتذال و به تبع آن نهادینه شدن بسیاری از نرم ها و موازین ضد انسانی روی خواهد آورد. اگر چه روند توسعه و پیشرفت دانش و تکنیک با ماهیت درون زایی خود و به تبع آن درک و آگاهی عمومی تدریجا حاکمیت ستم و استبداد را ناچار به بهپویی و بهسازی در راستای منافع خود می کند؛ ولی این اصلاح و بهبود در بطن خود اشکال جدیدی از تعدی و تجاوز را نهادینه می کند که عامه را در موارد مقتضی و متناسب با اقتضای مصالح و منافع خویش به مسلخ می برد و قربانی می کند. پس برای گریز از انفعال و ابتذال و ورود به در گیری فعال و کارآمد با بنیان های هدم و حد جامعه و انسان ، مستلزم اتخاذ راهکارهای نوین متناسب با ضرورت ها و الزامات مقطع کنونی از تحولات جامعه و انسان می باشد. در این مسیر گام نخست رهایی از چارچوب های بسته و محدود گذ شته و بدنبال آن شناخت دقیق و ماهیتی روند تحولات و دگرگونی های دم افزون علم و فن وضعف و خلجان های ناشی از تاثیر مداوم آن بر جامعه های انسانی برای برقراری یک مرزبندی شفاف و قابل درک و دریافت برای عامه امری قطعی محسوب می شود.این روند مطمئنا انسان ها را به درک و فهم لازم برای شناخت دقیق جایگاه عوامل و عناصر متجاوز و متجاسر به منافع و مصالح عامه برای اتخاذ بهترین اشکال مبارزاتی یاری می نماید. مسلما گذشته با بار سنگین سنت و عادت روند بازیابی و بازسازی هویت و اصالت الزامی عصر را با مشکلات و موانع جدی روبرو ساخته است.ولی درگیر شدن با نمودهای ضدارزشی و ضدانسانی که از بطن انفعال و انفصال از فرایند تحول و تکامل بر می خیزد؛فهم و شناخت عوامل و عناصر مانع و رادع تحقق اهداف و آرمان های انسانی را تسهیل می کند.این امر به همت انسان های آگاه و بصیر و گذشت از بسیاری از اکتسابات مجازی محیطی وابسته است که امروز به چالش اساسی در گیر شدن با بنیان های ستم و استبداد مبدل شده است.

نتیجه اینکه، آدمی با اسارت در دام حریصانۀ داشته ها و اکتسابات گذشته از درگیر شدن با معضلات و موانع رشد و بالندگی هویت و اصالت انسانی خویش باز مانده است. این انفعال وی را به سوی روندهای مبتذلانه ای رهنمون شد که منجر به حد و هدم بسیاری از اصول و منش های انسانی گردیده که تعالی و کمال جامعه وانسان رادر تنگناهای مادی و معنوی وانهاد .سنت ها و عادات همواره از عوامل چالش برانگیز حیات اجتماعی انسانی بوده و هستند.اکنون بشریت با پشت سرگذاشتن بسیاری از موانع و ضرورت های تعالی و کمال جامعه و انسان، پا به عصری گذاشته است که یک جهش کیفی نتیجۀ تراکم کمی علم و فن را با خود به همراه دارد.این تحول عظیم قرن بیست و یکم موجب یک گسست تاریخی گردیده که روند ایجاد قواعد و قوانین الزامی و ضروری عصر را با چالش اساسی روبرو ساخته است.این فرایند که محصول تداوم روندهای غفلت و اغفال دوران طولانی حیات انسانی می باشد؛ به توسعه دامنۀ فرهنگ عوامانه و عوامگونه منجر شده و سنت و عادات و مصلحت را بر جامعه و انسان مسلط ساخته است. این ویژگی بدلیل ناتوانی در تحلیل و تبیین علل بسیاری از رخدادهای طبیعی اجتماعی بسوی بسیاری از روندهای غیراخلاقی و صدانسانی روی آورده است. بنابراین فرایندی در حال شکل گیری است که تحولات و تعالی حاصل علم و فن را در ندانم کاری، کم کاری و جهل و کجرا هه های ندانستن و نیافتن ره صواب بتدریج تحلیل برده و زیر تمنیات و زیاده طلبی های عناصر خردگریز و جامعه ستیز به قهقرا می برد. سلطه گران و موهوم بافان برای حفظ و تداوم روند ناهمگن و ناهمسو با رشد و پویایی فن و تکنیک و به تبع آن رشد آگاهی و انتظار عامه برای بهپویی و بهیابی حیات اجتماعی انسانی،یورش سبعانه و انهدامی را برعلیه استقرار قواعد و قوانین الزامی و ضروری عصر آغاز کرده اند.ایده های علمی و نیروهای مترقی نیز در پس تحولات و دگرگونی های نامنتظره و دم افزون دانش و تکنیک بویژه تکنیک های ارتباطی و رسانه ای که یک تبادل اطلاعات وسیع و سریع جهانی را ممکن ساخته است، از یافتن راه های مناسب وکارآمد جهت درگیر شدن با عوامل و عناصر مانع تحقق اهداف انسانی و اصولی عصر باز مانده اند. چراکه این ناتوانی به مخدوش شدن مرزبندی لازم با ارتجاع و استبداد منجر شده وبه تبع آن بی اعتمادی و بی اعتباری عمومی را عمومیت بخشیده است. در ضعف و خلجان نیروهای مترقی برای مبارزه با روندهای تخریبی و انهدامی ارتجاع و استبداد، یورش سبعانه و بازدارنده برای تداوم ملزمات اجتماعی چون دموکراسی،آزادی،امنیت، عدالت،حقوق بشر و .......در گسترۀ وسیع آغاز شده است.پس بایستی اندیشید و بهتر و بهتر اندیشید تا روند مطلوب و ممکن برای مبارزه با پلشتی ها و کجراه ها یافت شود.

اسماعیل رضایی
پاریس
07/ 08/ 2016

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد