logo





برای کارگران خاتون آباد


دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۵ فوريه ۲۰۱۶

مهستی شاهرخی

m-shahrokhi.jpg


خاتون،
چرا هنگامی که مزد کار و زحمت کارگران را نمی پردازند،
هنگامی که به قول خود وفا نمی کنند،
هنگامی که نان را از سفره  خانواده کارگران دریغ می کنند،
هنگامی که مأموران «خان» بر سرشان می ریزند و تن خسته شان را تا سر حد مرگ به باد کتک می گیرند،
هنگامی که دستان محکم و پولادین شان را دستبند زدند و یارانش را پشت میله های آهنین محبوس کردند، چرا  دستان مهاجم  و زورگویش  را با چکش بر سندان نکوبیدی؟
باز هیچ نگفتی خاتون، چرا؟
چرا کلامی به نفع آنها نگفتی خاتون؟
چرا به آنها نگقتی«راز برکت آبادی و آبادانی این سرزمین در دستان قوی آنهاست» خاتون؟
چرا اعتراض کرده بودند؟
می خواستند اعتراض نشود؟ می خواستند باز هم ساکت یمانند؟ مگر چه کرده بودند؟ با آن دستان قوی، باز مطیع بمانند؟
قوی بودند اما از چدن که نبودند، از گوشت و پوست و خون و رگ و ریشه بودند.
دیگر جان به لب شده بوده بودند. صدایشان درآمده بود. می خواستی تحصن هم نکنند؟ اعتصاب غذا هم نباشد؟ آخر کار سخت بدون مزد با شکم گرسنه و سفره بی نان؟
چرا سریع سراسیمه با هلی کوپتر از بالا به آنها حمله کردند و با زور تارومارشان کردند؟
مگر پرداخت حقوق تیراندازان و سپاهیان و ماموران امنیتی و مخارج هلی کوپتر، برایشان کمتر از دستمزد کارگران زحمتکش است؟
خاتون بپرس : «چرا چهار کارگر زحمتکش معترض را کشتید؟»
و بپرس: «آن کودک چه گناهی کرده بود که آن طفلک را هم به ضرب گلوله بستید و کشتید؟» و بپرس: «آخر آیا نان و حج شما حلال است؟» چرا حرفی نمی زنی خاتون؟ چرا در برابر این بیداد، خواهان دادخواهی برای آنان نمی شوی خاتون؟

مهستی شاهرخی
پاریس – چهارده فوریه 2016


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد