logo





از اعدام به جرمی اقرار نکرده،
تا نجات از دار، با اعتراف به هشت قتل!

پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۸ - ۰۴ ژوين ۲۰۰۹

زاگروس

بی گمان، ما خواستار اجرای حکم اعدام در مورد هیچ پرونده ای نیستیم، بلکه از یک تناقض بزرگ در رفتار قضایی ایران سخن می گوییم. در یک پرونده شگفت انگیز جنایی و در یک حکم شگفت انگیز تر قضایی، فردی به نام حسن پس از کشتن هشت انسان، تنها به پرداخت ۱۲۰ میلیون تومان خون بها محکوم شد که با پرداخت این پول، دادگاه از اعدام او صرف نظر خواهد کرد. روزنامه اعتماد دراین باره نوشت : مردي که به ارتکاب يک کشتار خانوادگي و قتل هشت نفر اقرار کرده است با پرداخت 120 ميليون تومان از چوبه دار نجات پيدا مي کند.
دستگاه دادگستری ایران در نوع خودش، مجموعه ای است از تناقض ها در اعمال مجازات و صدور احکام قضایی. گاهی در برابر افکار عمومی و خواست عموم می ایستد و با طناب اعدام، به زندگی دختر و پسری که در زیر سن قانونی - ۱۸ سال - مرتکب جرم شده اند، پایان می دهد و گاهی قاتلی را از اعدام نجات می دهد که جان ۸ انسان را گرفته است. در حکم اعدام نوع اول، مسٔله تنها این نیست که احیانا مجرم زیر سن قانونی مرتکب جرم شده و باید طبق قوانین قضایی و انسانی او را متناسب با سن زمان جرمش محاکمه و مجازات کرد؛ افزون بر این، مشکل آن است که این مجرمان در دادگاه اقرار به قتل نکرده اعدام می شوند. طبق قوانین جزایی ایران، اقرار قاتل زمانی مورد پذیرش قضات است که در صحن دادگاه بیان شود. این در حالی است که افراد بسیاری بدون اعتراف به قتل در برابر قضات دادگاه ، حکم اعدام دریافت کرده و سرشان به دار سپرده شده است. در این مورد، قوه قضاییه ایران قوانین خود را زیر پا می نهد و برای افراد بسیاری تنها بخاطر اعتراف در اداره آگاهی و یا در بازجویی نیروی انتظامی ( که بنا به گفته وکلای مدافع مستقل ایرانی مثل نعمت احمدی، این نوع اعترافات و اقاریر عموما زیر فشار شدید جسمی و روانی کسب می شود ) حکم و اجرای اعدام ترتیب می دهد. این نوع اعترافات که روی کاغذ و به لحاظ قوانین قضایی فاقد اعتبار و ارزش است، اما دادگاه ها ظاهرا تنها با همان اعترافات، سرنوشت افراد را مشخص می کنند. آخرین نمونه از این رویه قضایی، آن چیزی است که ماه گذشته در پرونده اجرای حکم اعدام دلارا دارابی به خوبی نمایان شد. او در دادگاه، در حضور قاضی و وکیل و هیات منصفه به جرم قتل اعتراف نکرده بود و صدور حکم او تنها با استناد به اعترافش در اداره آگاهی مورد تایید قضات قرار گرفت.
اما یک تناقض و در عین حال یک اتفاق شگفت انگیز دیگر در اجرای قوانین قضایی در ایران، آن است که یک مجرم می تواند پس ازاعتراف در دادگاه به کشتن هشت نفر و از جمله به قتل دخترش، ازاعدام رهایی یابد.
بی گمان، ما خواستار اجرای حکم اعدام در مورد هیچ پرونده ای نیستیم، بلکه از یک تناقض بزرگ در رفتار قضایی ایران سخن می گوییم. در یک پرونده شگفت انگیز جنایی و در یک حکم شگفت انگیز تر قضایی، فردی به نام حسن پس از کشتن هشت انسان، تنها به پرداخت ۱۲۰ میلیون تومان خون بها محکوم شد که با پرداخت این پول، دادگاه از اعدام او صرف نظر خواهد کرد. روزنامه اعتماد دراین باره نوشت : مردي که به ارتکاب يک کشتار خانوادگي و قتل هشت نفر اقرار کرده است با پرداخت 120 ميليون تومان از چوبه دار نجات پيدا مي کند.
او بخاطر قتل دخترش طبق قوانین جاری قضایی و شرعی، دیه یا خون بهایی پرداخت نخواهد کرد، چرا که طبق قوانین موجود، پدر در صورت کشتن فرزند خود از پرداخت دیه معاف است. از این گذشته، در پرداخت خون هفت انسان که مجموعا ۱۲۰ میلیون تعیین گردیده نیز ابهام و دوگانگی وجود دارد. معلوم نیست چرا در این مورد می بایست برای خون هر مقتول، چیزی معادل ۱۷ میلیون تعیین شود، در حالی که خون بهای تعیین شده ی به روز، برای هر فرد - چه مرد و یا زن - بسیار بیشتر از رقمی است که در این مورد اعلام شده است. از سویی ، چنان که می دانیم طبق قوانیین قضایی ایران هر قاتلی می تواند پس از دریافت حکم، با پرداخت خون بها به اولیا‌ء یا بستگان مقتول و یا به هر طریق دیگر با آنان به توافق و مصالحه برسد. گاهی با پوزش خواهی و ابراز ندامت قاتل، خانواده مقتول از خون فرزند خود گذشت کرده اند. اما موضوع قتل و پرداخت دیه ۱۲۰ میلیون بابت خون هفت نفر نشان می دهد که هیچ مبنایی برای خون یک انسان وجود ندارد و هر کس به تناسب نیاز خود و به میزان ثروت و دارایی قاتل، خون بهاء را تعیین می کند.
اما، ممکن است در ادامه همان خبر، که چند روز قبل در روزنامه اعتماد منتشر شد، نکته ای نهفته باشد و بتواند تا حدودی به این ابهام و تناقض پاسخ دهد. قاتل که دختر خودش ،خواستگار او ( به روایتی شوهر دخترش) و همراهانش را به رگبار اسحله گرفته و کشته است چنین می گوید: «نقشه قتل را کشيدم و يک سلاح تهيه کردم. روزي که قرار بود مهري و خانواده خواستگارش به منزل ما بيايند در گوشه يي از حياط ايستادم و به محض اينکه آنان وارد منزل ما شدند شروع به تيراندازي کردم. اول مهري را هدف قرار دادم، بعد خواستگارش را کشتم و سپس خانواده افغان را به رگبار بستم. من خودم به تنهايي اين جنايت را انجام دادم و هيچ همدستي نداشتم.»
موضوع این است که همه ی کشته شدگان به جز دختر قاتل، همگی افغانی تبار بوده اند. همین نکته شاید نشان دهد که خانواده های مقتولان، تحت فشار یا به دلیل نیاز شدید مالی از خون بهای معمول گذشت کرده و رضایت داده اند. با این همه، پرسش این نیست که چرا آنان به پولی نازل از خون بستگان خود گذشته اند و یا چرا قاتل به قیمت روز به وارثان خون، پول پرداخت نکرده است، بلکه پرسش آن است که در قوانین قضایی ایران آیا ارزش انسان با تابعیت آن سنجیده شده است؟ اگر چنین نیست، پس این همه تفاوت در قیمت جان یک انسان چیست؟ آیا در قوانین قضایی ایران، قیمت یک انسان ایرانی با افغانی و هر دوی این ها با یک انسان اروپایی و امریکایی یکسان است؟

http://iranereibergen.blogfa.com/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد