logo





در جستجوی عدالت

نقد و بررسی کتاب

يکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ - ۰۱ نوامبر ۲۰۱۵

رضا اغنمی

در جستجوی عدالت
سیروس مشکی
چاپ اول – ژانویه ۲۰۰۴
ناشر؟؟؟

کتاب، باسخن حکیمانه ای آعاز می شود: «درسال ۱۸۵۹ امپراطورناپلئون سوم، به ویکتورهوگو که برای اعتراض به سانسور کتب و اختناق در کشورش به جزیره انگلیسی "جرسی" پناه برده بود، عفو بلاشرط پیشنهاد کرد . هوگو نپذیرفت و چنین پاسخ داد : «من به عهدی که با وجدان خود کرده ام وفادارم. تا وقتی آزادی درتبعید است با او درتبعیدگاه می مانم. وقتی آزادی باز گشت من هم باز خواهم گشت».

سرآغازی فشرده با محتوایی خواندنی دارد و تکمله ای که درآن خبرخوش برنده شدن جایزه نوبل خانم شیرین عبادی، زن مسلمان وحقوقدان ایرانی آمده است. ازآن پس بخش اول : انسان درپناه قانون شامل پنج فصل. بخش دوم : خانواده درپناه قانون شامل چهارفصل. بخش سوم: کودکان درپناه قانون شامل چهارفصل که با فصل فرجام کتاب به پایان می رسد. هریک از فصول بخش ها با توضیحات کامل دربارۀ حقوق انسانی و قانونی افراد، با اطلاعات ضروری دراختیار مخاطبین قرار داده است. روش پژوهشی و صراحت کلام بردل خواننده اثر می گذارد و با اشتیاق روایت های کتاب را دنبال می کند.

درفصل نخست بحث حقوق بشررا در سه جهان آول و دوم و سوم می گشاید. اشاره اش درانگلستان به ایرلندی ها و در آلمان به گروه های افراطی : « برخوردهای خونینی که ازسال ۱۹۹۱ به این طرف رخ داده و در اسپانیا به فعالیت های خرابکارانه جدایی طلبان باسک؛ درآمریکا حوادث تروریستی 11 سپتامبر ۲۰۰۱ را مطرح می کند . در جهان دوم که بیشترمنطور نویسنده بلوک شرق و کشورهای سوسیالیستی سابق است ازفقر وگرسنگی و کمبود بهداشت بالارفتن فحشا و خشونت و جنگ خانمانسوز ملی مذهبی دریوگوسلاوی سابق منطقه بوسنی هرزه گوین با عنوان مسلمان زدائی و کشتار قریب سی هزار مسلمان. درمولداوی نبرد روس ها واکرائینی ها . در رومانی نبردهای فتنه انگیز با اقلیت مجار. در روسیه «برخورهای خونین میان مسلمانان استقلال طلب نواحی جنوبی و کوهستانی با مسیحیان ارتدوکس» که هنوزهم ادامه دارد. درآذربایجان روسیه جنگ ارمنی مسلمان با پیامدهای خصمانه هنوز دنبال می شود. «دریوگوسلاوی اکثریت آلبانی ها در منطقۀ (کوسوو) تحت ستم حکومت مرکزی بلگراد قرار دارند وظرف پنج سال هزاران کشته داده اند» و درجهان سوم از حقوق بشر به درستی با عنوان «بازیچه ای در اختیار صاحبان زر و زور» یاد می کند. از تورم وحشتناک برزیل می گوید: « با مبلغی که پنج سال قبل دو اتومبیل شخصی خریداری می شد، امروزفقط می توان چند گالن بنزین خرید» سپس از فقر و گرسنگی و آسیب های مغزی اطفال دربرزیل یاد میکند که هرخواننده ازخواندش به شدت غمگین می شود. از جنایت های هولناک درآرژانتین خبر می دهد و کشف گورستان های مجهول :«گروه های داوطلب، زمین هایی که دراختیار ارتش بوده است می کاوند و دربسیاری ازاین اراضی، استخوان های زنان و مردان پیر و جوان و حتی مادران باردار پیدا می شود که با قساوت تمام قتل عام و درگورهای جمعی بی نام دفن شده اند» و سپس گزارش هولناکی به روایت از مقاله نشریۀ معتبری دارد ازکشته شده ها و آواره های کشورهای ایران، افغانستان، ال سالوادور، کمبودیا و لبنان و ...» و سیاهه ای بلند از آوارگی و دربدری مردم بنگلادش وهندوستان و سودان و والجزایر ولبنان و ترکیه و کوبا و سرانجام این بخش با اعدام های پنهانی و بی دادرسی سال ۱۹۸۹ درزندان های ایران با این جمله «حکایت همنان باقی ست» به پایان می رسد.

فصل دوم آزآدی و آزادگی: از لجام گسیختگی درجوامع آزاد سخن می گوید وازحملۀ عده ای جوانان مست وبی اخلاق به زنان در یک پارک عمومی روایت تلخی دارد. از گرفتاری زن جوان و تحصیل کرده ای که مدیرکل بانک بوده که در پیاده روی شبانه درسانترال پارک نیویورک به دست عده ای ازنوجوانان مست به طور وحشیانه مورد تجاوز قرارگرفته و سپس با قطعه قطعه کردن لباس هایش باچوب وسنگ به جانش می افتند: «وصف آنچه درظرف سه ساعت بعد، درسیاهی شب وتاریکی آن گوشۀ سانترال پارک برسرآن بانوی واژ گون بخت می آید، از توان قلم خارج است. . . . لباس هایش را ازهم می درند و وحشیانه و به تکرار به او تجاوز می کنند با چاقو و تیغ، گوشت بدنش را می برند باچوب ولگد مضروب و مجروحش می کنند وسر انجام، وقتی امیال شهوانی و پلیدشان اندکی تشفی یافت درساعت 3/5 بامداد به حال اغما رهایش می کنند . . . سه هفته در بیمارستان به حالت اغما بود . . . و برای همیشه معلول و ناقص خواهد ماند» .

در زیرعنوان : دلایل مخالفان آموزش های مذهبی درمدارس، پس از اشاره به لزوم واهمیت اخلاق، تآکید دارد « نباید این مهم را بهانۀ تبلیغ باورهای یک گروه خاص نمود. بسیاری، اصولا اخلاق را ازمقولۀ دین و مذهب جدا می شناسند» همین جا جملۀ جالبی از نیچه آورده که شنیدنی ست : «هرچه به پاپ نزدیک تر شوی، از خدا دورتر می شوی». این مثال حکیمانه نیچه سقوط باورها واندیشه های مذهبی بین جوانان نسل های پس از انقلاب ایران را یاد آور می شود. با وجود همۀ هیاهوهای پوچ مذهبی که از سوی حکومت چپاولگر اسلامی دربلندگوهای رسمی تبلیغ می شود، بیزاری ازمذهب چنان بر اندیشه ها غلبه کرده است که بین عامۀ مردم، اکثر بزرگان سنتی مورد احترام حتی از مبعوثان نیز با تمسخر و توهین یاد می شود!

نویسنده، دراین گفتار به تفاوت ها درادیان ابراهیمی اشاره ای گذرا دارد. یاد سخن ناصرخسرو افتادم: «خدایا هرچه گویم فتنه ازتوست» سه جورخدای متفاوت : «یهوه در یهودیت»، « اصل تثلیث قرابت پدر و پسر درمسیحیت» و «الله در اسلام ». از ضد و نقیض بودن های مناسک دینی ادیان می گوید. از قانون ایالت پنسیلوانیا نمونه به دست می دهد : « شهادت یک عالم دیانت یهود مورد استناد قرار گرفت که بر طبق آن، پاره ای از تعلیمات انجیل (نظیر اصل تثلیث و قرابت اب و ابن) در نظر اهل یهود، کفرآلود و معصیت بار است و حتی مطالعۀ آن ممکن است سبب درگیری فکری و اغتشاش ذهنی کودکان یهودی شود».

درسوزاتدن پرچم نیز مطلب مهمی را یادآورشده است که اهمیت ذاتی تفهیم قانون را دارد. ازقول دادستان کل ایالت ویرجنیا نقل می کند: «آنچه دریک جامعه آزاد و دموکراتیک غیرقابل تحمل است، انکار آزادی اشخاص است. صلیب سوزی ارزش اجتماعی ندارد، بلکه حق بیان آزادانه است که واجد ارزش های اجتماعی انکارناپذیراست»

درافت و خیزهای دموکراتیک در ایران نگاهی به سابقۀ برآمدن تشیع درایران دارد، و دگرگونی های تاریخی درباورهای ایمانی مردم زمانۀ صفوی. دررهگذر حوادث مقایسه ای با فرهنگ غرب و بیداری مردم در نگاه مستقل به افکار نورسیدۀ «فرد». نباید فراموش کرد که اهرم های سیطرۀ کلیسا نیز مانند دیگر پیشگامان ادیان ابراهیمی خونبارتر و فاجعه بارتربوده است. تفاوت پیروزی مسیحیت را میباید درمبارزه های طولانی مدت آنها جستجو کرد. صدها سال با چنگ و دندان با کلیسا جنگیدند تا به رنسانس رسیدند. صدها سال طول کشید تا مذهب از حکومت کنار رفت. تربیت چندین نسل ازآگاهان مسیحیت سبب شد که هم حرمت کلیسا حفظ شود وهم حرمت فرد مسیحی به رسمیت شناخته شود و قانونی. هردو طرف با صلاحدید کاملا اجتماعی پذیرفتند که ادامه هستی و قوام ملی تنها، باحفظ قانون و حرمت به قانون بستگی دارد. مردان سیاست به سیاست پرداختند و توسعۀ اجرای قانون و رمینه های ترقی رفاه و معارف مردم را پیش گرفتند. با رغبت برای عبادت به کلیسا رفتند و امور باورهای ایمانی را به اهللی دین و دیانت واگذاشتند. ازآن پس بود که غرب با علم و تکنیک شکوفا شد. وکلیسا عظمت زخمی شدۀ خود را بازیافت. هرگز چنین اتفاقی نه تنها در کشورگل و بلبل ایران رخ نداده ؛ بلکه در هیچیک از کشورهای اسلامی رخ نداده است و به این زودی ها نیز رخ نخواهد داد. البته امید بستن به آینده چیز خوبی ست ولی تجربه سال های گذشته عمر یادمان داده که هنوز خام و ناپخته فکر هستیم. و امروزه روز، با اندیشه های ماقبل دوران قرون وسطائی نفس می کشیم و زندگی می کنیم. هنوز بزرگترین دلمشغولی جامعه، درزمانه ای که هرروز ده ها «عاشورا» در گوشه و کنار دنیا رخ می دهد، سوگواری به کشته مردۀ قوم بیگانه ای ست که درهزاروسیصد چهارصد سال قبل رخ داده است . شگفت از طنز تلخ تاریخ، که هفت و هشت دهه پس از تجربۀ مشروطیت ایران در منطقه برای ملتی با کمتر ازده در صد باسواد، و ازسر گذراندن درخشش های کم نظیر دوران رضاشاهی، با همۀ اختناق وسانسور، به ناگهان، با استقبال از مذهب و فرورفتن در دام تازه ای که مردی کینه توز ومتحجر گسترده بود، ماهیت و میزان پوچی اندیشه های باستانی مردم را به نمایش گذاشت.

جنگ های تروریستی دربدایت هزارۀ سوم اشاره نویسنده به فاجعه بزرگی ست که در یازدهم سپتامبر۲۰۰۱ درامریکا رخ داد:« چهار هواپیمای مسافربری که توسط نوزده تروریست عرب ربوده شده بودند، . . . دولت آمریکا با جلب اتحاد بسیاری ازدولتمندان دیگر دفاع ازعدالت را سرلوحه اقدامات تلافی جویانۀ خود نمود». بگویم که آمریکا، با این اقدام نا سنجیده خود افغانستان وعراق و سوریه را گرفتار خونین ترین میدان های جنگی خانمانسوز کرد و باعث ویرانی و ناامنی کشورها و آوارگی مردمانی شد که قبل از مداخلۀ امریکا درامورداخلی آنان زندگی آرام داشتند و ازامنیت کافی برخوردار بودند. در حمله هواپیماهای مسافربری به مرکز تجارت جهانی درقلب نیویورک، بیشترتروریستها ملیت عربستان سعودی را داشتند. بین آن نوزده تروریست از افغانی و سوری گزارشی به چشم نمی خورد. امریکا عوض اینکه گریبان سعودی را بگیرد، لیبی و وافغانستان و سوریه را ویران کرده و می کند. «هواپیماهای جنگنده آمریکائی آن قدر براین سرزمین فقیر بمب ریخته است که به قول یکی ازنظامیان، دیگر هدفی برای تخریب نمانده است و جنگنده ها با بمب های فرونریخته به مواضع خود برمی گردند». بنگرید به ص ۱۳۶. تازه این گزارشی ست که تاریخ ۲۹ اکتبر سال ۲۰۰۱ را درپیشانی خود دارد. و درعوض با رجال مجرمین اصلی عاشقانه میلاسد و به معامله می پردازد! سکوت وجدان های بیدار جهانی و محافل سیاسی دنیا دراین مورد واقعا مایه تأسف است. ازحق نباید گذشت و بقول حافظ « نفی حکمت منما بهر دل عامی چند» که نویسنده جائی اشاره جانانه ای دارد به همین مورد. همو در روایت سخنرانی بوش در «شامگاه پنجشنبه بیستم سپتامبر ۲۰۰۱ دربرابر اعضاء کنگره»، سخنران را به چالش کشیده می نویسد: «آقای بوش به بسیاری ازمسائل مهم و سیاسی در رابطه با سانحۀ دردناک و عمل وحشیانۀ تروریستی یازدهم سپتامبر اشاره نمود . . . بی آنکه حتی در یک مورد هم به لزوم شناخت ریشۀ اصلی این وقایع و مقابلۀ عاقلانه با عوامل به وجود آورندۀ آن توجهی داشته باشند». بنگرید به ص ۱۰۵.

نویسنده ازعدم موفقیت دول مقتدر در غلبه به افغانستان، یادآور شده است که تنها اسکندر مقدونی بود که «سیصد واندی پیش ازمیلاد مسیح افغانستان را درضمن غلبه برامپراطوری ایران تسخیرکرد». دراثبات روایت خود، ناکامی انگلیسی ها درقرن نوزده و روس ها دراواخرقرن بیستم درافغانستان رانمونه وار ذکر کرده است.

نویسنده که با وسواس و موشکافی قوانین آمریکا را برای خواننده ها توضیح می دهد، خوب و بدشان را هم یادآور می شود . مثال ساده و خوبی برگزیده درباره آزادی حمل اسلحه. قانون امریکا به مردم حق می دهد که باخود اسلحه حمل [کنند] است انگیزۀ براین مبناست : «که مردم امریکا حق دارند دربرابر رهبران خودکامه و مستبد سربه شورش بردارند و با تجهیز مسلحانۀ خود موجبات زورگوئی و قانون شکنی حکام ظالم را ازبین ببرند» البته امروزه، هیچ ستمدیده با تفنگ وطپانچه و شمشیر نمیتواند با پلیس و قوای انتظامی به مقابله پردازد. بس حمل اسلحه دلایل دیگری دارد که سرمایه داران سازنده سلاح باید پاسخگو باشند. «برطبق آمار سیصد هزار نفر همه ساله به ضرب اسلحۀ گرم درآمریکا کشته می شوند و ششصد هزار نفر در اثر جرائم ناشی از سلاح های آتشین به قتل می رسند».

این کتاب با مستندات قابل اعتماد برای دسترسی به قوانین مهاجرت به آمریکا، با تغییرات و دگرگونی ها و تحولات قانونی درسال های اخیر، سند بسیار مفید و راهنمای با ارزشی ست که نویسنده دراختیار خواننده گذاشته است.

بخش دوم : خانواده درپناه قانون
طلاق ، ورهنمودهای حقوقی و مالیاتی هنگام جدائی – نحوۀ تقسیم خسارات ... و نقدی بر نظریۀ تقسیم دارانی شوهر درحقوق ایران . ارمباحث خواندنی وبسیارمفبد این کتاب است که نویسندۀ حقوقدان به دقت با مخاطبین در ه میان گذارده است .

بخش سوم: کودکان درپناه قانون
فصل نخست : پیشینۀ تاریخی . فصل دوم بزهکاری کودکان. فصل سوم بزهکاری باکودکان . فصل چهارم: مسللۀ سقط جنین درمیان دختران خردسال.

برای پرهیز ازاطالۀ کلام ازبررسی دوبخش و فصل فرجام صرفنظر می کنم. اما برای خواننده ها توصیه می کنم که حتما این اثر پرمحتوارا مطالعه کنند. از این منظرکه نویسنده کتاب حقوقدان است واهل قانون و روایتهایش نیز درمحدودۀ قانون است و آن چنانکه متن کتاب نشان داده بحث تمام فصل های کتاب درباره قانون است و شناختن و شناساندن آن به خوانندگان همان گونه که نام کتاب معرف محتواست؛ و بحث برسرتوضیح مفهوم عدالت است و تفهیم آن به خواننده. البته سخت است درک و حسِ فهم آن به ما جماعت، ناآشنا و ناشناش باعدالت. درست است که از منظر ظاهری با این مجهول خوش سیرت آشنایی دیرینه داریم. ازبچگی یادمان داده اند و گوشها را پر کرده اند. نادیده، اما، آزموده پذیرفته ایم که بی معناست و دور از واقعیتِ هستی روزمره گیهاست.

درپایان اضافه کنم که اثر دیگری از همین نویسنده به دستم رسیده با نام «پل های زندگی ما» که بررسی آن را نیز درآینده انجام خواهم داد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد