logo





«اصلاح طلبی» و «انقلابی» دارای ذات نیستند (بخش دوم)

سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳ اکتبر ۲۰۱۵

قربانعلی عبدالرحيم پور (مجيد)

majid-abdolrahimpour2.jpg
بخش اول

از حدود سالهای 1365 به اینسو بخشی ازنیروهای انقلابی خط امامی از نوع انقلابی واپس گرای آیت الله خمینی، بتدریج دچارتردید وتجدید نظردراندیشه سیاسی شیعی (امام محور) و« ولایت فقیه »واقعا موجود شده، گرایش به اندیشه سیاسی تجدد خواهانه و دمکراتیک پیداکرده وبه اصلاح طلبی روی آوردند.

بعداز دوم خرداد 1376، تشکیل دولت خاتمی ونام گذاری آن به عنوان دولت اصلاح طلب توسط خط امامی های سابق ، واژه اصلاح واصلاح طلبی رواج و گسترش یافته و قرائتهای گوناگون ازآنها درمیان نیروهای گوناگون طرفدارجمهوری اسلامی ونیز پاره ای دیگراز نیروهای سیاسی رواج یافت. بخشی ازنیروهای سیاسی جمهوری اسلامی اعم ازمخالف ومدافع دولت خاتمی، قرائتهای گوناگون، متفاوت، گاه مغشوش ومتضادی ازاصلاح واصلاح طلبی ارئه کردند. دراین نوشته به چند نمونه اشاره می کنیم.

قرائت های اسلامی از«اصلاح و اصلاح طلبی»

برخی نوشتند:«اصلاح در حوزه واژگانی قرآنی در برابرافساد به معنای نابسامانی ایجاد کردن واز حالت اعتدال بیرون آمدن می باشد ...»، بعضی از مفسران اصلاح را به معنای معتدل قراردادن چیزی گرفته اند. و برخی دیگر آن رابه «لیاقت و شایستگی»، معنا کرده و برای آن معنای دیگری ذکر نموده و گفته اند:«فسادعبارت است ازتغییر دادن هرچیزی ازآن چه طبع اصلی آن اقتضا دارد و اصلاح، باقی ماندن هرچیزی است به مقتضای طبع اصلیش تا آن چه خیروفایده درخور آن است بر آن مترتب گردد، بدون آن که به خاطر فسادش چیزی ازآثارنیک آن تباه گردد...واژه اصلاح و مشتقات آن 180 مرتبه در قرآن به کار رفته است و نحوه کاربردش، گاهی به صورت مطلق بوده؛ و گاهی دیگر با متعلقات به گونه های مختلف به کار رفته است. معنای مشترک در همه مشتقات این واژه،سلامت ازفساد می باشد که شامل سلامت درذات وموضوع یا رأی و نظر یا عمل می گردد. (مجموعه گزاره های فوق از مقاله ای تحت عنوان «اصلاح طلبی - رفرم - رفرمیسم » است که در تاریخ یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال – 1389 وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبز منتشرشده است).

شخص بنام محمد رضاجواهری نوشت :« درلغت عرب، صلاح وفساد ضدهم واصلاح و افساد درمقابل هم قرا دارند... بر اساس معنای لغوی صلاح و فساد می ‌توان "اصلاح" را درفرهنگ اسلامی ومواردی كه درقرآن وسنت به كار رفته است چنین تعریف نمود: كوشش در راه سازندگی فردی و رساندن فرد و جامعه وحكومت به اعتدال ومقتضای طبیعت اصلی و وضع مطلوب به حكم عقل و شرع و تلاش در راه اجرا و تحقق احكام شرعی و قراردادن فرد و جامعه و حكومت در وضعیتی كه رضایت و خشنودی خدا و پیامبر(ص) و امامان(ع) را به همراه داشته باشد، اصلاح بازگرداندن منحرفان از كژراهه به صراط مستقیم الهی است... پیامبر الهی خود را "مصلح" معرفی می نماید ومطابق این آیه در منطق قرآن كریم رسالت و كار پیامبران الهی اصلاح است و بنابراین پیامبران بهترین الگوهای اصلاح طلبی هستند واصلاح تنها و فقط با پیروی از پیامبران الهی تحقق می‌يابد... اصلاح مقدس است ولی رفرم توام با تقدس نیست. اصلاح تغییرات زیربنائی و ساختاری و تحول در ساختار كلی جامعه و نظام حاكم را شامل می ‌گردد؛ ولی رفرم به تغیيرات روبنائی در چهارچوب نظام پذیرفته شده حاكم اختصاص دارد.اصلاح درجامعه اسلامی یك واژه ریشه دار وبا سابقه وارزشی است كه چهارده قرن پیش در قرآن و سنت آمده است، اما رفرم یك واژه بیگانه و بیسابقه و بی‌ریشه در جامعه اسلامی است ...».(محمدرضا جواهری، از نشریه معارف. زیر عنوان: نقدگونه ای برمحتوای كتاب انقلاب اسلامی؛ چرائی وچگونگی آن).

در مطلبی دیگر می خوانیم: «... دقت و تأمل در تعریف رفرم در غرب و مفهوم اصلاح در فرهنگ اسلامی به خوبی تفاوت های دو مفهوم رفرم و اصلاح را روشن می كند. اصلاح ضد افساد است ورفرم ضد انقلاب. اصلاح گسترده و نامحدود است و رفرم محدود. در اصلاح بهره گیری از قدرت و خشونت در شرایط خاص لازم و عبادت است و در رفرم تظاهر به نكوهش شدید وهرگونه توسل به خشونت وجود دارد. اصلاح مردمی است و رفرم، درباری و حكومتی ... اصلاح مقدس است ولی رفرم، توام با تقدس نیست. اصلاح تغييرات زیربنائی و ساختاری و تحول در ساختاركلی جامعه و نظام حاكم را شامل می ‌گردد ولی رفرم به تغييرات روبنائی در چهارچوب نظام پذیرفته شده حاكم اختصاص دارد» .

اصلاح طلبی درون ساختاری ( با هویت اسلام خواهی - جمهوری خواهی )

قبل از ورود به موضوع لازم است باردیگر یادآوری شود که

اولا : رفرمیسم (اصلاح طلبی) دارای ذات نیست وبه این اعتبارذاتا دارای مضمون وسمت مشخص سیاسی واجتماعی مترقی یا ارتجاعی، آینده گرا یا واپسگرا، آزادی‌خواهانه ودمکراتیک یا استبدای ودیکتاتوری نیست؛

ثانیا: اصلاح طلبی یک روش تغییر وتحول است نه یک اندیشه سیاسی واجتماعی و یک گفتمان؛

ثالثا: فرایند تغییروتحولات ( تدریجی و گام بگام یا ناگهانی وجهشی ) بعنوان پک پدیده وفرایند عینی وانضمامی نی، ذاتا دارای خصوصیات برشمرده دربالا نیست.

«اصلاح طلبی» و «انقلابی » به عنوان روش های «تغییر وتحولات» ، بسته به شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وسیاسی جامعه و کشور، نیروهای شرکت کننده درآن فرایند، توازن قوامیان نیروهای مختلف شرکت کننده درآن، ونیز شرایط جهانی، می توانند مضامین وجهات گوناگون متفاوت بخود بگیرند. علاوه بر آن، فرایند عینی و انضامی تغییر وتحولات نیزبسته به شرایط و... می تواند مضامین و جهات گوناگون ومحتلف پیداکند. تغییر وتحولات چند دهه گذاشته نظیرانقلاب ایران، تغییر وتحولات درکشورهای سوسیالیستی سابق، افریقای جنوبی، برخی کشورهای منطقه نظیر لیبی، سوریه، مصر، تونس و... فاکتهای موید این نظر است. «رفرمیسم» و«انقلابی» و نیز«فرایند عینی تغییر وتحولات»، فی نفسه مختص یک جریان سیاسی خاص و درانحصار یک جریان و یا حزب سیاسی خاصی نیزنیستند. این نیروهای اجتماعی وجریانات فکری، فرهنگی و سیاسی شرکت کننده درفرایند تغییر وتحولات هستند که به «رفرمیسم» و«انقلابی» و«فرایند عینی تغییر وتحولات »، مضمون، سمت و چشم اندازوالگوی شکلواره حدودا مشخص می دهند. به زبان دیگر، جریانات و احزب سیاسی ونیروهای فکری، فرهنگی واجتماعی مختلف مشارکت کننده درفرایند تغییر وتحولات (تدریجی یا جهشی) هستند که با اندیشه ها،اهداف وبرنامه های سیاسی واجتماعی، سیاستهای عملی، اعمال سیاسی ودیگرتلاش های خود، به روش‌ها و فرایند تغییر وتحولات، مضمون، سمت وچشم انداز شکل واره حدودا مشخصی می دهند.

اگررفرمیسم (اصلاح طلبی) به مفهوم یک روش تغییر وتحول تدریجی پذیرفته شود، این سوال در برابرمدافعان آن قرار می گیرد که: تغییر وتحولات تدریجی وگام بگام مورد نظرشما، کدام مضمون، سمت وچشم انداز وکدام فرم والگوی شکل‌واره‌ای را درنظر دارد؟ واساسا آیا اصلاح طلبی(تغییر وتحولات تدریجی) مورد نظر، سمت، الگو و چشم اندازشکل‌واره‌ای حدودا مشخصی پیش رو دارد؟ نیروهای سیاسی مختلف البته پاسخهای مختلف و متفاوتی می دهند.

بعنوان مثال آقای خاتمی بعنوان شخص اول بخش عمده اصلاح طلبان مذهبی، دراین اواخر، چنین پاسخ داده است :«اصلاح طلبی دارای اصول و هویتی روشن است؛ هویت آن عبارتست ازاسلام خواهی- و بخصوص، حاکمیت عدالت و اخلاق - وجمهوری خواهی- بخصوص حاکمیت و معتبر بودن رای و رضایت مردم. اصلاح طلبی، خود را دردرون نظام تعریف می کند و گرچه اهل انتقاد است اما «تعامل» چه با حکومت و چه با جناح های مخالف را نیز مورد توجه قرار می دهد ولی تعامل به معنی توبه و دست برداشتن از هویت خود نیست». ایشان درتکمیل تعریف خود ازاصلاح طلبی می گویند «اصلاحات اگر حرفی دارد برای این است كه همین نظام تقویت شود واگر خدای ناكرده انحرافی هست، اصلاح شود. دیگرانی می ‌خواهند این نظام برافتد. ما می‌گوییم این نظام باید باشد و البته باید اصلاحات لازم را بپذیرد».

این قرائت و تعریف از اصلاح طلبی، اولا اصلاح طلبی را از یک «روش» به یک «هویت اسلامی و جمهوری خواهی» فرابرده است . ثانیا آنرا به یک اندیشه واهداف سیاسی شامل «حاکمیت عدالت و اخلاق و جمهوری خواهی بخصوص حاکمیت و معتبر بودن رای و رضایت مردم» تاویل وتعبیر کرده و ثالثا اصلاح طلبی را مقید ومشروط به «تقویت همین نظام و ماندن آن» کرده است.

روش‌ها وسیاست‌های عملی واعمال سیاسی افراد و جریانات سیاسی، معمولا نتیجه فرایند استدلالی آنها است؛ وجود تناقض در فرایند استدلال معمولا مانع دست‌يابی به روش، سیاست عملی و عمل سیاسی منطقی - عقلانی می شود. به عنوان مثال از این استدلال که: جمهوری اسلامی، ولایت محوراست و جامعه وکشورما برای ارتقا به توسعه هماهنگ و همه جانبه ، لزوما به جمهوری دمکراسی محورنیاز دارد، نمی توان به این نتیجه رسید که پس جامعه و کشور برای تحقق جمهوری دمکراسی محور، باید درمحدوه همین ساختارولایت محور بماند. این فرایند استدلالی دارای تناقض درونی است. یا نمی توان از این استدلال که جمهوری اسلامی، مبتنی بر«حاکمیت عدالت و اخلاق - وجمهوری خواهی- بخصوص حاکمیت و معتبر بودن رای و رضایت مردم است»، پس باید جمهوری اسلامی در جهت تحقق «حاکمیت عدالت و اخلاق - وجمهوری خواهی- بخصوص حاکمیت و معتبر بودن رای و رضایت مردم» اصلاح شود. این فرایند نیز دارای تناقض درونی است. گزاره های محتلف هردو فرایند با هم نمی خوانند. هردوفرایند استدلالی، دارای تناقض دورنی هستند.

اگر جمهوری اسلامی و «اصلاح طلبی» مورد نظر آقای خاتمی مبتنی بر«حاکمیت عدالت و اخلاق – وجمهوری خواهی- بخصوص حاکمیت و معتبر بودن رای و رضایت مردم» هستند پس اولا شان نزول «اصلاح طلبی ...» ارطرف آقای خاتمی چیست وبه چه کارآید»؟ ثانیا این نوع اصلاح طلبی برای چه باید محدود، مقید ومشروط به همین الگو وفرم سیاسی باشد ؟ مگر می شود یک چیزی را عقلا وعملا محدود، مقید ومشروط به خودش کرد؟ لابد الگو وفرم سیاسی واقعا موجود، دارای تناقض و ایراد ات اساسی درون زا ودرونی بوده و تامین کننده «حاکمیت عدالت و اخلاق – وجمهوری خواهی- بخصوص حاکمیت و معتبر بودن رای و رضایت مردم » نبوده است که آقای خاتمی و یارانش به اصلاح طلبی و اصلاحات روی آورده اند. اگر جمهوری اسلامی، دارای فرم، ساختارو قدرت سیاسی مبتنی بر رای برابر حقوق و آزاد شهروندان، مشارکت آزاد و دمکراتیک مردم درسیاست، رضایت مردم، معتبر بودن رای مردم، حاکمیت مردم وعدالت و جمهوری دمکراسی محوربود اصلا لزومی به طرح این نوع «اصلاح طلبی» نبود. شرایطی که آقای خاتمی و بخشی ازنیروهای جمهوری اسلامی را وادار کرده به اصلاح طلبی روی بیاورند، وجود ایرادات و تناقضات اساسی درون زا ودرونی جمهوری اسلامی و عدم انطباق آن با نیازاصلی جامعه به آزدی وساختا سیاسی دمکراسی محوراست. این ایرادات اساسی و تناقضات درونی نظام با محدود و مقید ومشروط کردن «اصلاح طلبی» به آن، حل ورفع نمی شود.

ایشان در شرایطی چنین نظری درباره اصلاح طلبی ارائه می دهند که خودواقف هستند که „مشروعیت»،«قانونیت »، “مقبولیت» و „عقلانیت » فرم، الگو و قدرت سیاسی واقعا موجود، دراساس خود مبتنی و مقید و مشروط به قوانین شرع و ولایت فقیه است نه به بر رای برابر حقوق و آزاد شهروندان اعم از زن ومرد ومسلمان وغیر مسلمان و دگر اندیش، مشارکت آزادو دمکراتیک مردم در امر سیاست، قدرت ودولت و اداره امور جامعه وکشور .

نظر براینکه اصلاح طلبی مورد نظر آقای خاتمی، خود را محدود، مقید ومشروط به فرم والگوی واقعا موجود کرده وهمه اصلاحات را در این محدوده می خواهد، من آنرا «اصلاح طلبی درون ساختاری مقید ومشروط به فرم و ساختارحاکم » می نامم. آقای خاتمی که بارها از آزادی دفاع کرده و مدافع «حاکمیت عدالت و اخلاق - وجمهوری خواهی- بخصوص حاکمیت و معتبر بودن رای و رضایت مردم» هستند، قاعدتا لازم است این تناقض بزرگ را درجهت تقویت جمهوریت مبتنی بر دمکراسی، آزادی، عدالت وصلح حل ورفع کنند. اصلاح طلبی مقید ومشروط به الگووقدرت سیاسی ولایت فقیه محور، تاکنون کارساز نبوده و نتوانسته حتی ره به سوی نرمالیزه کردن دولت ببرد. ( نرمالیزه کردن، اشاره به نظر آقای سعید حجاریان در باره نرمالیزه کردن دولت توسط روحانی است).

درضمن براین نظرنیستم که باید روشهای مختلف تغییر وتحول سیاسی را به معیار وملاک اصلی برای صف بندی و قطب سازی سیاسی میان نیروهای سیاسی مدافع آزادی و دمکراسی تبدیل و قطب هائی سیاسی غیرضرور وغیرواقعی تحت عنوان اصلاح طلبی، تحول طلبی و سرنگون طلبی ایجاد کرد. مساله مرکزی و اصلی جامعه وکشورا ما در شرایط کنونی، ایجاد قطب های سیاسی حول اصلاح طلبی و تحول طلبی و سرنگون طلبی چند مفهومی، چند مضمونی وچند سمتی وتقابل میان طرفدران آنها نیست. چنین قطب سازی وایجادتقابل میان نیروهای مدافع این روشهای به سود و مصلحت جامعه ومردم ونیروهای آزادیخواه و دمکرات کشورنیست.

در شرایط کنونی تقویت فکر، فرهنگ و سیاستهای آزادی‌خواهانه و دمکراتیک، تقویت نیروها ی مدافع جامعه مدنی، نهادهای مدنی و ایجاد هماهنگی میان این نیروها درجهت تحقق آزادی و دمکراسی، می تواند پایه‌های سیاسی و اجتماعی استبداد سیاسی حاکم، واپس گرائی و عقب ماندگی را تضعیف، و زمینه را برای مشارکت آزاد ودمکراتیک شهروندان اعم از زن ومرد، مسلمان و غیرمسلمان و دگراندیش درجهت آزادی و جمهوری دمکراسی محور را فراهم کند. اتخاذ سیاست‌های عملی و اعمال سیاسی توسط طرفدران آزادی و دمکراسی در جهات فوق، ازالزامات پیشرفت جامعه ما درسمت تحقق حقوقی و حقیقی آزادی وساختار وفرم سیاسی دمکراسی محور است.

اصلاح طلبی ذاتی

آقای ابراهیم اصغر زاده از خط امامی ها وانقلابیون سابق و اصلاحات طلبان جدید در باره اصلاح طلبی می گوید:

«ذات اصلاح‌طلبی، بر مدار حق و قانون حركت كردن است ولو اینكه قانون ناعادلانه، سختگیرانه يا بد تنظیم شده باشد... هر كس كه نمی‌تواند حامل اندیشه دموكراسی ‌خواهی و اصلاح‌طلبی باشد. مگر كسانی كه به ارزش‌های آن وفادار باشند وگرنه همه آدم‌ها، احزاب و حتی رژیم‌های غیردموكراتیك هم در ادعا خود را اصلاح‌طلب می ‌خوانند. پس قبل ازهر چیز باید قلمرو، دامنه و موضوع متعلق اصلاح مشخص شود؛ درمرتبه بعد است كه می ‌شود تعیین كرد كدام نیروی سیاسی‌ یا اجتماعی می ‌تواند حامل آن باشد. نیروی حامل اصلاحات خود باید به ارزش‌های بشردوستانه، قواعد دموكراتیك و اصول اصلاح‌طلبانه پایبند باشد» .

مختصات اصلاح طلبی موردنظر آقای اصغریزاده رامی توان به شکل زیر صورت بندی کرد:

1- اصلاح طلبی دارای ذات است.

2- ذات اصلاح طلبی برمدارحق وقانون حرکت می کند ولو اینكه قانون ناعادلانه، سختگیرانه یا بد تنظیم شده باشد؛

3- اصلاح طلبی یک اندیشه است؛

4- هرکسی نمی تواند حامل اندیشه اصلاح طلب باشد و نیروهای حامل اصلاحات خود باید حامل اندیشه دمکراسی و پای‌بند به ارزشهای بشر دوستانه، قواعد دمکراتیک و اصول اصلاح طلبانه باشند .

به این ترتیب، آقای ابراهیم اصغرزاده، اصلاح طلبی را اولا ذاتی کرده است. ثانيا آنرا از یک روش به یک اندیشه ویک سلسله ارزشها وقواعد نظیر حق مداری، قانون، بشردوستی، قواعد دمکراتیک تعیبر و تاویل و ارتقا داده است.

این که آقای اصغر زاده نیزمثل آقای خاتمی از ارزشها و اندیشهای بشر دوستانه، دمکراسی، حق‌مداری و قانون مداری دفاع می کند، مایه خوشحالی است ولی تعمق در متن وگزاره های آن، این سوالات را دربرابر آقای اصغر اده می گذارد که:

1- «اصلاح طلبی» واقعا دارای ذات است؟

2- چرا دارای ذات است ؟

3- چرا اصلاح طلبی، ذاتا حق مدار، قانون مدار و دارای اندیشه دمکراسی خواهی است؟

4- چرا نیروهای اصلاحات باید پایبند به ارزشهای بشردوستانه و قواعد دمکراتیک باشند؟

5 - به چه دلایل عقلانی، تئوریک و تجربی، این ارزشها و چیزهای خوب حق مدا، بشر دوستانه، دمکراتیک، قانون مداری به اصلاح طلبی نسبت داده شده است؟

چنانکه در ابتدای همین مطلب نوشتم، واژه وترم«اصلاح طلبی» نظیر دیگر واژه ها وترم های فلسفه سیاسی و علوم انسانی دارای ذات نیست. اصلاح طلبی یک روش است نه اندیشه سیاسی اجتماعی و گفتمان با مضمون وهدف مشخصی .

شاید آقای اصغر زاده منظورشان از بکاربردن گزاره های «ذات اصلاح طلبی بر مدار حق و قانون حركت كردن است »، و... این نبوده است که اصلاح طلبی دارای ذات است و ذاتا بر مدار حق و قانون حركت كردن است، ولی چون ازمنظورایشان مطلع نیستم، درمقام خواننده نظر ایشان، چنین سوالاتی برذهنم خطورکرده است. اما اگر سهو و یا بی دقتی در تنظیم وکاربرد گزاره «ذات اصلاح طلبی بر مدار...» در میان نباشد وایشان به ذات اصلاح طلبی اعتقاد داشته باشند لازم است یاد آوری شود که ذات گرائی و ذاتی کردن واژه های سیاسی و اجتماعی نظیر اصلاح و اصلاح طلبی و انقلاب وانقلابی، یکی ازمشکلات و موانع نیروهای سیاسی کشوردرجهت فهم ، مفاهمه و تعامل با دیگری است. ذاتی کردن واژه ها ومفاهیم آن ، مجالی و محلی برای گفت وشنود میان نیروهای فکری و سیاسی مختلف به منظور شناخت وفهم یکدیگرومفاهمه و تعامل باهم، مهیا نمی کند وراه را می بندد. جامعه ما برای ارتقا به جامعه دمکراتیک ودست یابی به فرم وساختار سیاسی دمکراتیک ، به گفت وشنود آزاد و دمکراتیک نیازمند است .

نیروهای سیاسی کشورما سالهای درازی است که گرفتاراین ذات گرائی وذات نگری است. ذات گرائی وذاتی کردن واژه و ترمهای سیاسی و اجتماعی راه را بر گشودن پنجره های بیشتر برای شناخت و فهم دیگری ومفاهمه با هم ، محدود کرده و راه پیشرفت جامعه درمسیرآزادی، عدالت، دمکراسی و صلح را تنگ کرده است. جنبش سیاسی ما به بازکردن پنجره‌های زبان وذهن خود به روی دیگری و جهان دیگری نیازمند است.

بخش سوم

نقل از : کارآنلاین

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد