با آسوده شدن نسبی خیال آقای اوباما از سامان یابی "برجام"، او مانند کسی که تازه از خواب بیدار شده باشدبه یاد "فاجعه انسانی" یا به تعبیر دبیرکل سازمان ملل "جنایت علیه بشریت" در سوریه افتاده است. این موضوع به سخنرانی او درمجمع عمومی سازمان ملل، که از دوشنبه گذشته در نیویورک برگزارشد نیز راه یافت. به گزارش "رادیو زمانه"، اوباما در سخنرانی خود در این نشست گفت: «ایالات متحده حاضراست با تمام کشورها از جمله روسیه و ایران درحل بحران سوریه همکاری کند... اما ما [باید] بدانیم که پس از این همه خونریزی و قتل عام نمی توان به وضعیت پیش از جنگ بازگشت». آقای اوباما یا فراموش کرده و یا خود را به فراموشی می زند که در تابستان دوسال پیش نیز درپی تعیین خط قرمز کاربرد سلاح شیمیایی - که درواقع چراغ سبز به بشار اسد برای انجام هرگونه جنایت بود - و تخطی بشار اسد از آن چگونه با روسیه "همکاری" کرد وعملا سبب تداوم و تشدید کشتار بشار اسد شد!
این بار نیز باراک اوباما عملا ناتوانی خود را به نمایش می گذارد و چنان که بعد اشاره خواهد شد - همانطور که پیشتر نیز در کریمه و اوکراین شده - موجب جری و گستاخ تر شدن روسیه و متحد ولایت فقیهی آن می شود: «باید درک کنیم که آمریکا نمی تواند به تنهایی مشکلات جهان را حل کند و درمورد بحران سوریه آمریکا با ایران و روسیه همکاری می کند».
درپی این اعلام آشکار ضعف و ناتوانی، نوبت به موعظه اخلاقی می رسد: «نمی توان از دیکتاتورهایی چون بشار اسد، به بهانه این که سرنگونی او بدتراست دفاع کرد». این موعظه آقای اوباما عملا با پوزخند ولادیمیر پوتین و سید علی خامنه ای روبرومی شود زیرا آنها بنابرسابقه و تجربه به خوبی می دانند که "می توان" این کار را کرد چون قبلا آن را با استفاده از تعلل و انفعال او کرده اند و شده است!
پس ازاین نمایش های آشکار ضعف و ناتوانی و درخواست های ملتمسانه "همکاری"، آقای اوباما به یاد این می افتد که فرمانده کل قوای بزرگ ترین ارتش دنیا است و به نمایش قدرتی می پردازد که باز هم لبخند برلبان حریفانی که دستش را خوانده اند می آورد: «من فرماندهی بزرگ ترین ارتش جهان را برعهده دارم و در دفاع از کشور خود و متحدان آن در توسل به زور، حتی به صورت یکجانبه، لحظه ای تردید نخواهم کرد»!
درسوی دیگر معادله "فاجعه انسانی سوریه"، حکومت خودکامه و جابر آخوندی و روسیه قراردارند که درعین این که پس از آقای اوباما در ردیف های دوم و سوم متهمان این "جنایت علیه بشریت" هستند، این تفاوت عمده و موثر را با باراک اوباما دارند که به خوبی می دانند چه می خواهند و در راه آن آماده پرداخت هر هزینه ای هم هستند و دراین مورد ولادیمیر پوتین نقش رهبری را ایفا می نماید و از حکومت آخوندی نیز استفاده ابزاری می کند.
روزنامه اسراییلی "هاآرتص" درمقاله ای دراین مورد می نویسد: «رژیم های تهران و دمشق گروگان اهداف ژئوپولیتیک پوتین شده اند و ورود پوتین به سوریه ممکن است به زیان رژیم ایران تمام شود». این نظربا توجه به وضعیت نابسامان حکومت آخوندی و این که برای حفظ موقعیت خود به هر وسیله ای چنگ می اندازد، می تواند درست باشد. روزنامه مزبور در ادامه می نویسد: «برای مقامات جمهوری اسلامی حفظ سوریه درمحور شیعه به عنوان پل ارتباطی با حزب الله - گماشته تهران در لبنان - تقریبا یک نیاز حیاتی است. رژیم ایران بدون سوریه نفوذ منطقه ای و توانایی خود را برای کنترل آنچه درلبنان می گذرد ازدست رفته می بیند. اما برای پوتین، این که اسد به حال خود رها شود تا سرنوشتش تعیین شود، دربدترین حالت موجب آسیب دیدن وجهه کرملین می شود».
برمبنای همین محاسبات راهبردی است که می توان رفتار و تحرکات اخیر روسیه در سوریه را درک کرد. به دنبال اعزام هواپیماهای نظامی به سوریه برای بمباران مواضع داعش و محکم کردن جای پا در پایگاه دریایی روسیه در طرطوس و لاذقیه، به گزارش چهارشنبه 30 سپتامبر "خبرگزاری فرانسه": «یک مقام کرملین اعلام کرد: بشار اسد رییس جمهوری سوریه از ولادیمیر پوتین درخواست کمک نظامی کرده است. به دنبال اعلام این خبر، به درخواست پوتین، شورای فدراسیون (مجلس سنا)ی روسیه مجوز اعزام سربازان روسی را به خارج صادرکرد. این مجوز برای اعزام نیرو به سوریه صادرشده است».
کاملا آشکار است که پوتین به خلاف باراک اوباما به هیچ وجه اهل ازدست دادن فرصت و این دست و آن دست کردن نیست و به چشم بر هم زدنی دست به اقدام می زند. او پیشتر چابکی و سرعت عمل خود را در کریمه و اوکراین نشان داده است. درعین حال، بعید به نظر می آید که پوتین از تجربه تلخ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان درس نگرفته و واقعا قصد رودررویی مستقیم با داعش و القاعده را داشته باشد. روزنامه الشرق الاوسط" درشماره چهارشنبه 30 سپتامبر خود می نویسد: «روسیه و متحدش رژیم ایران به بهانه مبارزه با داعش سوریه را تحت تسلط خود درآورده اند. آنها قصدی برای مبارزه با داعش ندارند و فقط به دنبال تحکیم قدرت رژیم اسد و تقویت سلطه خود دراین کشورهستند».
آیا روسیه پس از دست یافتن به هدف راهبردی خود که محکم کردن جای پا در مدیترانه شرقی است، به تعهدات خود دربرابر متحد آخوندی اش وفادار می ماند و آنهارا فدای یک معامله بزرگ با غرب و آمریکا - مثلا کاهش تحریم های ناشی از مسئله کریمه و اوکراین - نمی کند؟! پاسخ مقاله روزنامه "هاآرتص" این است که: «درصورت شکل گیری معامله ای که درآن روسیه همراهی غرب را با بخشی از مطالباتش در نواحی تحت نفوذ شوروی سابق در ازای همکاری دریافتن یک راه بلند مدت برای سوریه به دست آورد، پوتین در نادیده گرفتن رژیم ایران درنگ نخواهد کرد».
به این ترتیب، دور از ذهن نیست که نتیجه فاجعه بار تعلل و انفعال آقای اوباما و میلیاردها دلاری که تاکنون نظام ولایت مطلقه فقیه از کیسه مردم به فقرکشیده شده ایران برداشته و به رژیم جنایتکار اسد داده تا برسر مردم بی پناه خود سلاح شیمیایی و بمب بشکه ای بیافکند، منجر به ماهی گیری پوتین از آب گل آلود شده و سوریه به اشغال روسیه درآید.
شهباز نخعی
shahbaznakhai8@gmail.com
هشتم مهر 1394
نظرات خوانندگان:
آقای نخعی معنای اشغال را نفهمیده اند کوروش اعلم 2015-10-06 20:03:19
|
جناب نخعی اگر بنا باشد داشتن پایگاه نظامی در یک کشور دیگر را به معنای اشغال آن کشور بدانیم دراین صورت آمریکا اشغال گرترین کشور دنیاست! ژاپن به علاوه تقریبا تمام کشورهای اروپایی و خیلی نقاط دیگر که آمریکا در آنها پایگاه نظامی دارد.توصیه میکنم تا مقایسه ای بین بودجه نظامی آمریکا و روسیه بکنید تا متوجه شوید که کدام کشور بیشتر جنگ طلب است! البته با توجه به تشرهایی که به اوبا ما در رابطه با راه نینداختن جنگی دیگر در منطقه یعنی در سوریه زده اید، ممکن است رقم بودجه آمریکا باز هم شما را قانع نکند.و سرنوشت مردم کشورهایی مانند عراق و افغانستان و یا لیبی ظاهرا برایتان پشیزی ارزش ندارد! من اگر جای جان مک کین بودم شما رو حتما به مقام مشاورت خود برمیگزیدم! با این تحلیلها جای شما واقعا در اتاق فکرهای پنتاگون و سیا میباشد. بنده همانقدر که مخالف دخالت روسیه در درامور داخلی دیگر کشورها هستم برای آمریکا نیز چنین حقی قائل نیستم. برخلاف شما که معتقدقد: مرگ خوب است ولی برای همسایه! آمریکا حق دارد ولی روسیه نه!!! برای گشودن گره مشکللات جهانی نسخه بسیار خوبی است.مثلا رفراندم در تیمور شرقی خوب است ولی مردم کریمه که تقریبا 60 درصدشان روس و تقریبا 80 درصدشان خود را روس زبان میدانند و با اکثریت قاطع رای به پیوستن به روسیه دادند حق چنین رفراندمی را نداشتند!آدم اگر میخواهد دشمن کسی باشد هم نباید از جاده انصاف و منصف بودن خارج شود. اعتماد به آدم بی انصاف مانند اعتماد به آدم درغگوست. در پایان میخواستم یادآوری کنم دخالت آمریکا و غرب در افغانستان و عراق و دیگر کشورها همانقدر دمکراسی را ارمغان آورد که میتوانست در سوریه بیاورد. دمکراسی قبل از آنکه شیوه ای از حکومت کردن باشد، فرهنگ و منش است! ملتی که فاقد چنین فرهنگی است را با ده تا جنگ و زور و سرنیزه نمی توان دمکرات کرد. دمکراسی قرص و آمپول نیست که کسی آنرا بخورد یا بزند و بعد ادعای دمکرات بودن نماید. مردم ایران با بیش از 100 سال مبارزه در راه آزادی هنوز فرسنگها با این فرهنگ فاصله دارد چه برسد به مردم سوریه که در پی چند حرکت اعتراضی میخواستند دمکرات شوند و دمکراسی را در کشورشان جاری و حاکم کنند و این اسد فلان فلان شده انها را سرکوب کرد. نتیجه انقلاب در ایران همانقدر به دمکراسی انجامید که اعتراضات سوریه نیز میانجامید. دمکراسی از خیابانها و از میان خشونت و جنگ و انقلاب زاده نمی شود. و از خارج هم نمی شود آن را وارد کرد. موفق باشید |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد