آلن گرش، مجله اینترنتی شرق بیست و یکم*
سرانجام فشارهای اسرائیل نتوانست آمریکا را از امضای توافق در مورد مسئله هسته ای ایران بازدارد. اما، آیا این تفاهم ژئوپولیتیک خاورمیانه را دگرگون خواهد کرد؟ آیا ایران و آمریکا را به همدیگر نزدیک خواهد ساخت؟ آیا مبارزه با دشمن مشترک، یعنی سازمان دولت اسلامی ائتلاف های موجود منطقه را برهم خواهد ریخت؟
مدافعان و همچنین مخالفان توافق امضا شده در این نکته هم نظرند که فحوای پیمان ایران و «1+ 5» از چارچوب تنگ و درضمن حساس مسئله هسته ای و گسترش آن فراتر می رود. این معاهده نشانهء پذیرش جایگاه ایران در خاورمیانه از سوی آمریکاست و به توهمی که در اثر جنگ اول خلیج فارس (1990-1991) پدید آمد و در اثر سیاست های جورج بوش پس از 11 سپتامبر تقویت شد، پایان داد. سیاست هائی که هدفش تسلط انحصاری آمریکا بر منطقه بود. قدرت نظامی آمریکا که از دست «امپراتوری شر» شوروی خلاص شده بود، قصد داشت از شر «دولت های تبهکار» از افغانستان تا عراق، از ایران تا سوریه نیز راحت شده و بالاخره «نظم لیبرال» و دسترسی «آزاد» به نفت را میسر سازد.
پس از شکست مفتضحانه نظامی در عراق و افغانستان، این کار از توان آمریکا خارج است. در افغانستان آیندهء رژیم به حضور سربازان آمریکائی بسته است. افکار عمومی آمریکا که در اثر بحران اقتصادی و عدم رسیدن به نتیجه ملموس در صحنه عملیات شکننده شده، از دستِ این «شرقِ بغرنج» خسته شده و انتخاب باراک اوباما این سرخوردگی را بازتاب می داد.
همان طوری که گراهام فولر، مامور پیشین سیا و یکی از بهترین کارشناسان منطقه ابراز می کند «ایالات متحده پس از ناکامی های سخت در عراق ، أفغانستان، سومالی، ایران و شکست های سیاسی دیگر، سرانجام پذیرفته که استراتژی سنتی سلطه گرانه امریکا در خاورمیانه به نتیجه نمی رسد». این «در شرایطی است که ایران احتمالا از دوره حکومت ناصر به این سو مهمترین دولتی است که با اتخاذ موضعِ واضحِ مخالف و قاطع توانائی آمریکا را در اقدام آزادانه و مصون از مجازات به چالش می کشد.» (1)
بنابراین، قصد آمریکا اتخاذ استراتژی هوشمندانه ای در برابر ایران برای هماهنگ کردن خود با محدودیت قدرتش و نیز بلبشوی منطقه ای است. به این معنی که دست کم تا حدودی ایران را وارد در بازی منطقه ای خود کند و به ویژه در مبارزه با سازمان دولت اسلامی، دشمن قسم خوردهء تهران، که نه بمباران های منظم هواپیماهای آمریکائی، فرانسوی یا بریتانیائی، و نه «ضد حمله های» ارتش عراق قادرنیستند آنرا متزلزل کنند. نشانهء نمادین مخمصه آمریکا ماجرای «گردان 30» «شورشیان میانه رو» در سوریه است که آمریکائیان آن را آموزش داده بودند. ابتدا قرار بود که این گردان از 5000 نفر تشکیل شود، اما پس از یک روند عضوگیری فقط 54 نفر را آموزش دادند (با صرف هزینهء 41 میلیون دلاری). دیری نپائید که سرکردگان آن ها به اسارت النصره، شاخه القاعده در آمدند. پس از این که این افراد از نقش النصره در مبارزه با رژیم تجلیل کردند، آزاد شدند (2). این امر قابل فهم است، خاورمیانه شن های روانی شده است که آمریکا تلاش می کند در آن فرو نرود و جائی است که تشخیص دوست از دشمن کار آسانی نیست.
بخشی از موفقیت استراتژی آمریکا وابسته به توانائی اوباما است در به تصویب رساندن پیمان مربوط به مسئله هسته ای ایران در کنگره. بنیامین نتانیاهو همه نیرویش را به کار برده و کلیه طرفداران آمریکائی اش را که مسئله به اصطلاح امنیت اسرائیل را رکن اصلی تعهد سیاسی شان در امریکا قرار داده اند، بسیج کرده بود. او با شکست روبرو شد و رئیس جمهوری آمریکا آن قدر از حمایت سناتورها برخوردار است که بتواند تشبثات نمایندگان جمهوری خواه را خنثی کند. به رغم وجود تنش های جدی بین این دو رئیس دولت، پشتیبانی آمریکا از اسرائیل دوام خواهد یافت، گرچه احتمال دارد که این رودرروئی ها نشانه هائی از خود باقی گذارند، از جمله در میان جماعت یهودی آمریکا. البته این امر واقعیت دارد که فراتر از مسئله فلسطین، چه در عراق و چه در سوریه، اسرائیل نقشی ثانوی دارد. بیشتر مایه درد سری است برای کاخ سفید؛ آن چه اهمیت دارد این است که هم چون دوران جنگ علیه عراق در 1991-1990، بتوان از ماجراجوئی های اسرائیل جلوگیری کرد.
اطمینان بخشیدن به کشورهای خلیج فارس
پس از امضای توافق هسته ای با ایران، اوباما مجبور شد به کشورهای خلیج فارس تضمین بدهد که جهت گیری ائتلاف های موجود تغییر نخواهد کرد. کنترل منطقه و نفت آن، و در وهله اول عربستان سعودی، برای ایالات متحده برگ برنده نیرومندی به شمار می رود، حتی و شاید بخصوص که این نفت، ابتدا مصرف کشورهای آسیا را تامین می کند. رئیس جمهوری آمریکا توانسته به روسای دولت های منطقه یادآوری کند که بر خلاف ادعای برخی از ناظرین، «محوریت» آسیا در سیاست خارجی امریکا هیچ گونه تعهدزدائی نسبت به کشورهای خلیج [فارس] ایجاد نمی کند. در این کشورها، آمریکا دارای 25 هزار سرباز، پایگاه هائی در بحرین و قطر و تسهیلات در همه آن هاست. قرار است تا سال 2020 میلادی، تعداد ناوگان آمریکا در منطقه از 30 به 40 افزایش یابد. ایالات متحده برتری تکنولوژی «شورای همکاری خلیج» را بر ایران ضمانت می کند. فقط عربستان سعودی به تنهائی 80 میلیارد دلار تا سال 2014 صرف هزینه های نظامی کرده است (در مقابل 15 میلیارد برای ایران)، و در چهارچوب توافق هسته ای، فروش یا انتقال تسلیحات سنگین به ایران به مدت 5 سال ممنوع شده است (3)
در نشست سران بین رهبران «شورای همکاری خلیج» و رئیس جمهور امریکا در ماه مه 2015 در کمپ دیوید ، وعده های کمک نظامی، تضمین های امنیتی و تعهد دفاع از تمامیت ارضی کشورهای خلیج [فارس] داده شد که در جریان دیدار جان کری با شورای همکاری خلیج در سوم اوت مورد تاکید قرار گرفت. این کشورها آشکارا از توافق هسته ای حمایت کردند، هر چند این کار با دودلی همراه بود و وزیر امورخارجه عربستان سعودی در 23 ژوئیه اعلام کرد که این قرارداد از دسترسی ایران به بمب اتمی جلوگیری می کند. دیدار ملک سلمان از واشینگتن در 4 سپتامبر بر مصالحه ای مهر تایید زد که بدون دردسر نخواهد بود.
متحدین پر دردسر
ریاض متحد راحتی نیست. این کشور مواضع یک جانبه ای اتخاذ می کند که برای آمریکا دردسرآفرین است، مثل مداخله در یمن که آمریکا مجبور شد از آن حمایت کند؛ اما تلاش می کند که آن را محدود کند ، بدون این که موفقیت چندانی تاکنون کسب کرده باشد ایالات متحده واقف است که این مناقشه ممکن است به رودرروئی ایران و عربستان بیانجامد، در حالی که اعتراف می کند که تعهدات ایران نسبت به حوثی ها محدود است. از سوی دیگر، آمریکا نسبت به استراتژی سعودی ها یعنی ایجاد «جبهه سنی» با نگرانی می نگرد، جبهه هائی که از اخوان المسلمین تا برخی جناح های سوری وابسته به القاعده – از جمله جبهه انصره- را در بر می گیرد. یا همینطور، نسبت به بی عملی عربستان نسبت به فعالیت های القاعده در شبه جزیره عربی که حتی پرچم آن بر فراز برخی ساختمان های عدن به چشم می خورد. همه این تصمیم ها موجب نگرانی ایرانی ها شده و اقدامات آمریکا را در ایجاد جبهه متحد علیه سازمان حکومت اسلامی و «تروریسم» با تردید مواجه ساخته است.
متحد استراتژیکی دیگر ایالات متحده در منطقه، ترکیه رجب اردوغان است که عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و دارای یکی از قدرتمندترین ارتش های ناتو ست. ترکیه می بایست از مدت ها پیش در مبارزه با سازمان حکومت اسلامی شرکت می کرد. اما با وجود این، ماه ها چانه زنی و فشار لازم بود تا ترک ها چند پایگاه شان را در اختیار نیروی هوائی آمریکا قرار دهد. اما، تنش ها بر طرف نشده اند. اشتون کارتر وزیر دفاع امریکا در 26 اوت اعلام کرد که ترکیه باید بیشتر از این علیه سازمان حکومت اسلامی اقدام کند (4). آیا دو کشور در مورد ایجاد یک ناحیه امنیتی در سوریه به توافق رسیده اند؟ کدام نیروها استقلال این ناحیه را تامین خواهند ساخت؟ اظهارات دو طرف در مورد این مسئله، متناقض است.
زیرا اولویت های ترکیه و آمریکا بر هم مطابقت ندارند. نیروی هوائی ترکیه به مراکز حزب کارگران کردستان (پ ک ک) در عراق که به مواضع نیروهای امریکائی نیز نزدیک است، حمله کرد و دولت آمریکا را فقط ده دقیقه پیش از آغاز عملیات آگاه کرد. (5) پایان روند صلح بین دولت ترکیه و پ ک ک نه فقط امکان دارد که ترکیه را بی ثبات کند، بلکه همچنین به اتحاد نیروهای کرد سوریه (مستقیما وابسته به پ ک ک، و به رغم اظهارات آمریکائیان در این مورد) و نظامیان آمریکا آسیب خواهد رساند. آیا اظهارات سازمان حکومت اسلامی در نکوهش اردوغان و فراخواندن به «فتح استانبول» (6) موجب تحکیم بیشتر موقعیت ترکیه در «جنگ علیه تروریسم» خواهد شد؟
تثبیت خود به عنوان «قدرت ضروری»
برای ایالات متحده، جمهوری اسلامی تهدیدی با ماهیت متفاوت به شمار می رود. چرا که این کشور با نظم موجود مخالف است، از فلسطین حمایت می کند، نقش مهمی در عراق، لبنان و سوریه ایفا می کند – در یمن نقش ثانوی دارد- آمریکا در مقابل قدرت جدید ایران، قطعا قصد ندارد از جلوگیری نفوذ ایران دست بردارد، البته بدون نادیده گرفتن حوزه های «همگرائی»، از جمله در مبارزه با سازمان حکومت اسلامی و القاعده، گرچه در درون دولت آمریکا در مورد این که کدام یک از این دو گروه را به عنوان هدف مقدم انتخاب کنند، اختلاف نظر وجود دارد (7).
اولین میدانی که دکترین جدید باید به محک آزمایش سپرده شود، سوریه است. این نکته ای ست که چندین مسئول عالی مقام دولت آمریکا بیان می کنند و در ضمن آرزوی جان کری وزیر خارجه امریکا نیز هست (8). از طرفی، شاهد دیدارهای پی درپی مقامات آمریکائی، روسی، ایرانی و سوری بودیم. حتی به گزارش روزنامه چپ گرای لبنان «الاخبار»، علی مملوک رئیس سرویس های اطلاعاتی سوریه به عربستان سعودی سفرکرده است. شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز در روز 17 اوت قطع نامه ای را به اتفاق آراء تصویب کرد که به یک راه حل سیاسی در سوریه فرامی خواند و برنامه دقیقی نیز پیشنهاد می کند. آیا این اقدامات برای به راه انداختن روندی برای حل قضیه کافی ست؟ آیا می توان رشته های در هم تنیدهء کشمکش ها را در عراق، سوریه و یا یمن و لبنان بازکرد؟ چالش ایالات متحده به قرار زیر است: چگونه می توان نقش «قدرت مسئول» را ایفا کرد و منافع عربستان سعودی، ترکیه و ایران را با هم وفق داد؟ برای رسیدن به این هدف در این سرزمین سازگار با پیامبران، معجزه های بسیاری لازم است.
* http://orientxxi.info/magazine/les-etats-unis-dans-les-sables-mouvants-du-proche-orient,0997
پاورقی
1- « Can Washington meet Iran’s Deepest Challenge—to US Hegemony in the Middle East ? », blog Graham E. Fuller, 21 juillet 2015.
2 - نگاه کنید به Nabih Bulos, « US-trained Syria rebels do a deal with al-Qaeda-linked group », The Telegraph, 16 août 2015.
3Vali Nasr, « Why did Iran sign on a deal that will weaken its régional hold », The Washington Post, 31 juillet 2015.
4« US defense chief urges Turkey to ‘do more’ against ISIL » Turkish Daily News, 21 août 2015.
5Lucas Tomlinson, Jennifer Griffin, « Turkey’s strikes on Kurds could drag US into new front, military sources fear », Fox News, 10 août 2015.
6« ISIL calls for ‘conquest of Istanbul,’ slams Erdoğan », Turkish Daily News, 18 août 2015.
7Eric Schmitt, « ISIS or Al Qaeda ? American Officials Split Over Top Terror Threat », The New York Times, 4 août 2015.
8Gardiner Harris,« Deeper Mideast Aspirations Seen in Nuclear Deal With Iran », New York Times, 31 juillet 2015.