logo





نگاهی بر نگاهی

بررسی کتاب «نگاهی به تاریخ اندیشه در ایران» اثر محمود کویر

يکشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۵

جواد صلاحی

negahi-be-tarikhe-andishe-kavir0.jpg
نگاهی به تاریخ اندیشه در ایران
محمود کویر
سال ۲۰۱۵
انتشارات اچ اند اس مدیا

*
خواننده ی عزیز! به عنوان کسی که خود بیش از چهل سال است در کار تدریس تاریخ و ادبیات است ، کتاب های مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران را با علاقه می خواند و به واسطه ی پیشه ی تدریس تاریخ و عشق به آن، سری در کتاب های مربوط به این زمینه دارد، می خواهم در باره ی کتاب تازه ی محمود کویر( نگاهی به تاریخ اندیشه در ایران) چند کلمه ای بنویسم . این نوشته اما، نه نقد ، که کاری است ارزشمند و مرا توان و دانش آن نیست؛ بلکه بیشتر برداشتم از این کتاب و شناساندن آن است. کاری که در تمام این سال ها و در کلاس هایم بخشی از کارم بوده است.

در روزگاری که به هر گونه کوششی دست یازیده می شود تا بخشی ارجمند از تاریخ ما محو،فراموش و یا مسخ و تحریف شود؛ بر ماست که به اینگونه آثار توجه بیشتری داشته باشیم. تابدانیم که ما هم برای خودمان مردمانی بوده و هستیم و نقش والایی در تاریخ تمدن و فرهنگ و اندیشه در جهان داشته و خواهیم داشت. این ادعای نویسنده کتاب و من هم هست.

در آغازمی خواهم نویسنده را به خاطر کارهای ارجمندی چون بلوک میبد( نخستین کتاب در باره هفده آبادی حاشیه کویر) تاریخ جنبش درویشان ، تاریخ طنز در ایران،هزاره ققنوس و بسیاری از کارها و پژوهش هایی که به انجام رسانده تحسین کنم و آفرین بگویم. آفرین که جان و جوانی در کار فرهنگ و تاریخ این دیار کرده است. کاری است سترگ و ماندنی، در این روزگار بی بهایی دانش و تاریخ و فرهنگ در همین دیار. به آخر کتاب که نگاه می کنم و کارهای نویسنده را می نگرم می بینم که حاصل و دستاورد جان و جوانی او بیش از بیست جلد کتاب پژوهشی و مجموعه اشعار و نمایش و مقاله است و این مرا بر آن می دارد که بگویم محمود کویر یک پژوهشگر و اندیشه ورز و هنرمند پرتلاش و اندیشمندی بزرگوار است. او تمام زندگانیش در کار آموختن و آموزش بوده است و اینک حاصل تمام دانش و جستجویش را در کتاب های گرانقدرش برای ما به ارمغان آورده است. وی به کارش عشق می ورزد و به دور از هر هیاهویی سر در کار بزرگ خویش دارد. این را از اینجا می گویم که بارها ازاین استاد نادیده هرگز، از طریق نامه خواستم که اجازه دهد تا کارنامه و زندگانی پربارش را گرد آورم و او هربار با فروتنی و مهربانی پاسخم داد که: من مگر چه کرده ام که بگویم جز این که جستجوگر و عاشقی از عاشقان انسانیت و سرزمینم بوده و هستم. من شبتابکی در آسمان بی کران پر از خورشید و ماه و ستاره ام. این جمله ای است که من از نامه ی او نقل می کنم.

کتاب نگاهی به تاریخ اندیشه در ایران، برای نخستین بار در این سرزمین به این مهم پرداخته است. این کتاب اولین اثر در بررسی سیر اندیشه در ایران است. تاریخ اندیشه خود شاخه جدیدی از علم تاریخ است. نویسنده در درآمد کتاب آورده است:
((تاریخ اندیشه، شاخه­ ی علمى جدیدى از تاریخ مدرن است. پاره اى مورخان بر آنند که این علم در عصر رنسانس در اروپا و به ویژه به دست فرانسیس بیکن پیدایش یافت .

گروهى دیگر بر این باورند که این علم در عصر روشنگرى در قرن هجدهم پیدا شده و با مورخان فلسفه پردازى مانند ولترگسترش یافته است.
ویلهلم دیلتاى، نظریه پرداز هرمنوتیک و دارنده کرسی هگل را باید بنیان گذار حقیقى علم تاریخ اندیشه، دانست. میشل فوکو، اندیشمند فرانسوی، نیزروش جدیدى عرضه کرد، که نام دیرینه شناسی معرفت بر آن نهاد. آرتور لوفگاى براى ورود علم تاریخ اندیشه به آمریکا تلاش فراوان کرد و کارل مانهایم با پیوند دادن آن با تاریخ اجتماعى و با برداشت از اندیشه­ های مارکس،هگل و دیلتای، به غناى آن افزود.

در تاریخ اندیشه است که ما به جستجوی اندیشه­ های جاودانه ­ای مانند آزادی،مهر و داد بر می­آییم.

تاریخ اندیشه،دنیای شخصیت تاریخی ملت ­هاست.این تاریخ ناخودآگاه فردی و جمعی ماست. این تاریخ، بخش بزرگی از منش­ها و روش­های امروز ما را سامان می­دهد. تاریخی که همیشه با ماست.
نوبیسنده کوشیده است تا سیر اندیشه در ایران را از آغاز تا پایان عصر صفوی مورد بررسی قرار دهد. بسیاری از نظراتی که زادگاه فلسفه و علم را در غرب می داند به چالش کشیده است و مقام ایرانیان در این زمینه را بسی والا می داند و به فراز و فرودهای آن و علل آن نیز پرداخته است. خود می نویسد:

سرتاسر تاریخ ایران را پهنه فراخی از اندیشه‌های فلسفی، سیاسی و اجتماعی پوشانده‌است. باید دانست که ایرانیان از نخست دینخو نبوده­اند و روزگاری دراز بذر خرد و دانایی را در جهان افشاندند و سپس تر به سبب ایجاد قدرت­های مرکزی و فزونی نقش آب در زندگی و جان سختی نهادهای خودکامگی و زمینداری و برآمدن دینمداران به قدرت، از اسب دانش به زیر افتادند. تاریخ اندیشه در این سرزمین نیز فراز و فرود بسیار داشته است.

دیگر این که با تمام اهمیت جریان­های اندیشگی و درخشیدن اندیشه­ورزان توانمند در آسمان این سرزمین، جریان­های اندیشگی ریشه نگرفته است و نمانده است. یکی پس از دیگری آمده­اند و در تندباد نبردهای خانگی، تازش بیگانگان و سرکوب مدام خودکامگی از ریشه برآمده­اند.اندیشه باید که تخمش کاشته شود، بروید،ببالد،بنازد،قد بکشد،ریشه بگستراند،درختی شود،جنگلی شود تا بماند و فرهنگی از آن برخیزد،اما در دیار ما چه بسا نهال اندیشه ­ها که به تبر خودکامگی یا زهرآبه­ی نادانی برخاک افتاده ­اند. از هنگام برآمدن دینمداران به قدرت در پایان روزگار ساسانی، ما با کشتار و سرکوب مانویان، مزدکیان، قرمطیان، زنادقه و دیگر جریان های اندیشگی و هم چنین نابودی و قتل اندیشه ­ورزانی چون مانی،مزدک، سهروردی، حلاج و دیگران روبروهستیم. تاریخ رنجباری که تا امروز با خطی از خون نوشته اند.

اما مردمان از پای نیفتادند. برخاستند و سرزمین خویش را آزاد و فریاد آزادی و دانایی در جهان سر دادند. رستاخیزی بزرگ و علمی در هزار سال پیش در این سرزمین روی داد.

تا آن که بار دیگر در برابر هجوم دوباره­ی تور و تازی، تاتار و تیمور در هم شکستیم و خورشید اندیشه در پس ابرهای تیره و تاریک ستمی لگام گسیخته رخ نهان کرد. آنچه را آفریده بودیم و ساخته بودیم و بافته بودیم، که همه رشک جهان و اشک چشمان بود، به تیغ خلیفه­ی بغداد و خان مغول و تیمور جهانگشا در خون نشست.
و این آسیاب تاریخ گردید و گردید و ما که دیگر نه به دین و نه به سیاست باوری داشتیم و هیچ نهاد و سامانی نمانده بود تا بدان روی آوریم، حلقه­ی خانقاه صوفیان صفوی را کوفتیم.

جریان اندیشگی در این سرزمین با روی کار آمدن صوفیان صفوی و بر آمدن شیعه گری به قدرت سیاسی، بار دیگر، با چالش جدی روبرو شد. درست در همان زمان که اروپا با رنسانس و به صدا درآمدن شیپور خرد از خواب بر می خاست، ما به دین روی آوردیم و صوفیان صفوی که اینک دلق درویشی را با جبه­ی سلطانی تاخت زده ، کلاه خانقاهی را برداشته و عمامه­ی دوازده ترک دوازده امامی بر سر نهاده بودند ، از تخته پوست درویشی برخاسته و بر تخت شاهی ایران نشستند.

در شیپوربیدار باش خرد و اندیشه در جهان بود که ما را خوابی مرگبار فرا گرفت.از دوران صفوی تا میانه­ی دوران قاجار در این سرزمین همه جنگ بود و برادر کشی. همه ویرانی بود و تباهی.در تمام دوران افغان­ها و افشار و زند، این پیکر پاره پاره ی این سرزمین بود که در آتش می­سوخت و در تمام این دوران هیچ اندیشمند و دانشورز ارجمندی زاده و بالیده نشد.

پس از دویست سال که از خواب برخاستیم و تاخت و تازها و کله مناره­ها را پشت سر نهادیم، تازه با تهاجم اروپاییان روبرو شدیم: پرتغالی­ها و انگلیسی ها!

اما از بازهم از پای نیفتادیم.
در جریان مشروطه خواهی بار دیگر به میدان آمدیم. برخاستیم و جامه از غبار قرون تکاندیم و نعره در جهان در انداختیم و.... و هم چنان نبرد بین خرافات و جهل از سویی و دانش و خرد از دیگر سو در این سرزمین جریان دارد.))

این درآمد در حقیقت نگاه نویسنده است به تاریخ اندیشه در ایران. بسیاری از جریان های اندیشگی که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است تا کنون برای خیلی ها ناآشنا و ناشناخته بوده است و یا این که به آن تنها چون یک جریان شورشی و یا اجتماعی نگاه کرده اند. در نتیجه می توان گفت که این اثر همانند مدخلی است بر یک جریان چند هزار ساله که باید هر دوره و عصری از آن جداگانه نیز مورد بررسی قرار گیرد و البته بخش هایی از آن در کتاب های چندی مورد توجه قرار گرفته است.

بادی بگویم که کتاب دارای منابع بسیار مهم و جدی است . یعنی که نویسنده و پژوهشگر چند صد کتاب و رسالهی اصلی و قدیمی را دستمایه ی کار خود قرار داده و آثار و نوشته های ارزشمند جدید را نیز بررسی و مطالعه کرده و از آن ها استفاده کرده است.

گرچه کتاب بنا بر نوشته ی نویسنده یک کتاب آکادمیک نیست اما دارای همان سرشت و طبیعت است. جدی است و هر مطلبی را به مدرک و سند نشان می دهد. من اما به جرات می نویسم که این اثر یک منبع و ماخذ بسیار مهم برای تاریخ ماست. به هزار و یک دلیل می توان به آن چون منبعی اصلی و جدی تکیه کرد و استفاده برد.

یک سو نگر یا بی سو نگر نیست،اما نویسنده به آشکار نظرات خویش را نیز در کنار سایر دیدگاه ها آورده است. من این صداقت و شفافیت را می ستایم و تکلیفم با کتاب روشن است. می دانم که به دادگاه تاریخ نرفته ام. دارم روایتی نو و شگرف از تاریخ را می خوانم.

بخش هایی از کتاب مانند بازتاب اندیشه ها در هنر و ادبیات و زبان و یا اندیشه های شهروندی در ایران تازه و نو است و برای انسان امروزی شایسته ی توجه می باشد. از این منظر به اعتقاد من این یک اثر ماندگار فکری و فلسفی برای ما نیز هست.

نویسنده با آوردن حکایت های کهن،شعر، مثل،لالایی ها و افسانه های بومی بر آن است تا نشان دهد که مردم عادی و فرهنگ و اندیشه ی آنان تا چه میزان در سیر اندیشه تاثیر داشته اند و جریان های بزرگ فرهنگی و اندیشگی را حاصل و دستاورد تلاش تمام مردم یک سرزمین می داند.

این اثر، یک کتاب خواندنی و آموزشی است که در روزگار ما اهمیتی دو چندان دارد. نویسنده نه تنها بر جریان ها و شخصیت های مهم اندیشه و اندیشه ورزی در ایران می پردازد بلکه علل گسست های اندیشه و فرهنگ را در این سرزمین بر می شمارد و زشتی ها و پلشتی های ما را در کنار دستاوردها و افتخاراتمان در برابر ما می گذارد. یعنی نگاهی نقادانه به تاریخ دارد. یعنی تاریخ را می کاود و می پرسد.

این ها نکاتی در خور توجه هستند و تلاش نویسنده در این زمینه ها قابل ستودن است.

اگرچه در هر چند صفحه مطلبی تازه و آن هم از گذشته های گاه بسیار دور آورده می شود، تازگی مطالب و نثر روان و یکدست نویسنده انسان را در کوچه های تاریخ به دنبال خود می کشاند. گرچه در برخی جای ها انسان انتظار خواندن مطالب بیشتری در یک زمینه دارد اما برای من به عنوان یک خواننده ی حرفه ای تاریخ، آثار تاریخی کویر و بویژه کتاب حاضر نشان دانش ژرف و اطلاعات گسترده و مطالعات وسیع او دارد. او بیش از چهل سال است که می نویسد و اینک نویسنده ای جدی و صاحب سبک است. یعنی که: راه مخصوص خود را می رود. نگاه ویژه ی خود را دارد. جدی است. نثر پاکیزه و روان ویژه ای دارد. مقالات و کتاب ساختار منسجم و یکدستی دارند.

گرچه کتاب غلط های چاپی اندکی دارد اما کاش در چاپ بعدی به این نکته توجه شود. تلاش بسیار ویراستار ارجمند کتاب، محسن افشاری مهر نیز به خوبی آشکار است.

رعایت قوانینی برای نوشتن و بویژه جدا نویسی در این اثر بسیار در خور توجه است. برای نمونه تمام علامت های زمان حال و یا جمع جدا نوشته شده و تا جای ممکن از تنوین و همزه استفاده نشده است.

در نقد کتاب پیشین وی نوشتم که: کتاب می توانست یک فهرست اعلام نیز داشته باشد تا برای خواننده یافتن نام و نشان شاعران و کتاب ها و جای ها آسانتر می بود. اینک نیز همان را تکرار می کنم.

نویسنده کوشیده است تا نثر کتاب تا آنجا که ممکن است پارسی باشد و واژگان بیگانه در آن راه نیابد، اما آنجا که کار به نقل مطلبی از یک نویسنده دیگر کشیده است مجبور شده تا عین آن را نقل کند و این یک دوگانگی در نثر ایجاد کرده است که من هرچه فکر کردم راهی برای آن نیافتم. امیدوارم نویسنده در این زمینه تدبیری بیندیشد. این دشواری در کار پیشین نیز وجود داشت.
زیرنویس بخش اول در جایی بازیر نویس فهرست در آمیخته که امیدوارم ویرایش شود.

کار موسسه انتشاراتی عالی است. کتاب دارای طراحی،روی جلد،صفحه بندی بسیار وزین و در سطح جهانی است. ابتکار کمک به یک سازمان خیریه در برابر دریافت کتاب یک ایده ارزشمند است.

شادم که اینک آثار ارزشمند پژوهشگران ایرانی در سطح جهانی و از سوی موسسات جهانی منتشر و پخش می شود. این باعث افتخار ایرانیان است. نمی دانم آیا راهی برای ترجمه ی این آثار هست و می توان به آینده ای دل خوش داشت که آثار ادبی و فرهنگی فارسی با ترجمه های خوب و به همین گونه در تمام جهان در اختیار همگان باشد؟

بارها گفته ام و بازهم می نویسم و می گویم که: تلاش ارجمند نویسنده را باید ستود و بر او آفرین گفت. بر ماست که این کتاب را بخوانیم و در آن اندیشه کنیم. این کتابی است برای روشنفکران و دانش آموختگان و ایران دوستان و عاشقان تاریخ و فرهنگ ایران زمین. سال ها خواهد گذشت و نسل های پس از ما ارزش های والای کارهای این پژوهشگر را درخواهند یافت.

برای محمود کویر بازهم آرزوی پیروزی های بزرگتر دارم و چشم به راه کارهای دیگر او خواهم بود. 

من نیز مانند نویسنده ی کتاب، نوشته ام را با بدرودنامه ی او به پایان می رسانم و:

((برآنم که این اندیشه­ ی نوین، انسان ایرانی را از جامعه­ ی بسته و خودکامه، گله و شبان،امت و امام باید به مقام شهروند این جهان برساند. نردبان این آسمان دانایی و داد و آزادی است.
اما در این میانه،خودکامگی چون اژدهایی است که بر پیکر اندیشه در پیچیده است و زهر ترس و نادانی،نفرت و خشونت را در جانش ریخته است. اندیشه­ هایی که روزگاری الماس روشن تاریخ بوده­ اند، قرن­هاست که تاریک و ساکن و ساکت در خود شکسته­ اند. راه برآزادی، نو شدن، مدارا، پرسمان و گفتگو بسته است تا اندیشه نشکفد، اما بسی مردمان که چنین بوده­اند و از این چنبر با نیروی داد و دانایی بیرون جسته­اند. آیا ما نیز سرانجام دیو خودکامگی زمینی و آسمانی را به بند خواهیم کشید و در به روی آزادی و دانایی خواهیم گشود؟

بر افتخارات گذشته نمی ­توان آویخت و نه به یکسر می­توان در برابر دیگران خویشتن را باخت. از آن چشمه ها باید نوشید و نو شد. بر گذشته نمی­توان نالید، بر آن باید بالید.

اندیشه­ ی انسان جهان ما، با درفش آزادی، برای پاسداشت حقوق انسان­ها،احترام به اندیشه ­های دیگر، نگهبانی از ارزش و کرامت انسانی،داد و دانایی به سوی آینده گذر می­کند. این اندیشه ­هابا خودکامگی، نفرت، خشونت،نادانی بیگانه است. در این میانه ما نیز مردمی هستیم که چه بخواهیم و چه نخواهیم، در سرنوشت انسان شریکیم و قرعه بار دیگر به نام ما افتاده است.

گشایشی باید. دریچه­ ها را به روی اندیشه بگشاییم. ایران سرزمین جاماسب و بوذرجمهر و رازی و خیام بوده است. ایران دیار حکمت و دانایی بوده است. ریشه ­های این فرهنگ و اندیشه است که در این خشکسال روزگار هنوز جنگلی سبز به نام ایران را زنده می­دارد. بر تن این جنگل زخم هزار هزار تبر است، اما جنگل، هنوز جنگل است. باران خواهد بارید و بر تن درختان اندیشه، صدها جوانه خواهد زد. برخیزیم و پنجره­ها را بگشاییم.

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.))

سربلند باشید
جواد صلاحی

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد