logo





سلام ای ستارۀ سفر

چهار شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۶ مه ۲۰۱۵

رضا بی شتاب

reza-bishetab.jpg
باغ را به سر، گذشت
سرگذشتِ نانبشتۀ پریشِ خویش
چه شد، چه بود
کِه ناگهان گُل ام رُبود؟
چرا زِ من گذشت
رفت وُ پشتِ سر نگه نکرد
کجا نبشته این سخن
که دوست را رها کنند وُ بگذرند

نه پاسخی به نامه داد
نه قاصدی به سویِ من روانه شد
ندیده جایِ خالی اش
چه آتشی به پا نمود وُ خانه بی ترانه شد
به این رواقِ تیره هر غروب
غمِ جهان دلِ مرا نشانه شد
نمانده در کنارِ من
مگر درختِ خامُشی وُ قُمریِ غریب
که ناله می کند: کجاست او، کجاست کُو...
باد، ابر را کشید وُ بُرد
برکه دیده اش براه ماند وُ مُرد

سلام بر تو ای ستارۀ سفر
بُرو به او بگو:
ندانی ای گُلِ یگانه ام
که بر منِ شکسته پَر
ز دوری ات چه ها گذشت

2015 / 5 / 6
http://rezabishetab.blogfa.com‍


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد