logo





جنگ يمن و "اپوزيسيون" ايرانى

يکشنبه ۹ فروردين ۱۳۹۴ - ۲۹ مارس ۲۰۱۵

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami2.jpg
جنگ در يمن ميان كشورهاى عربى و رأس آنها عربستان سعودى و حوثى هاى شيعه طرفدار حكومت اسلامى ايران، با بمباران مواضع حوثى ها از سوى نيروى هوايى عربستان، برابر با ششم فروردين روز پنجشنبه آغاز شد. جنگى كه با رفتار و عملِ سياستِ اسلامى/شيعى معطوف به اسلامخواه تر از عرب جلوه كردن "تاريخ"ى، يعنى كاسه اسلامى داغتر از آش شدن ايرانيان پيوند دارد. در موضوع جنگ يمن از آنجائيكه پاى سياست شيعى ايرانيان به ميان است، ضرورتاً بايست به نقش شيعه از منظر تاريخى نگريست تا بتوان توامان و همزمان هم مقاصد و اميال ايرانى/ اسلامى/شيعى را فهميد و هم دامى كه در قرون متمادى بر سر راه تمامى رفتار سياسى و فكرى ما قرار داده شد و در جايش ميكوب شديم را حدالمقدور نشان داد.

از آنجائيكه فراموشكارىِ* تاريخىِ ما ايرانيان بخشى از هويت مان شده و نيز از مواجهه با تاريخ خودمان گريزانيم و يا بهتر است گفته شود دُم به تلهء مواجه شدن به تاريخ خودمان به دليل رسوايى رفتارى/ ارزشى و فرهنگ استوار بر آن نمى دهيم و چون از پى بردن و يا بازگو شدنِ هويت تاريخى خود، به همين دليل رسوايى رفتار فرهنگى در قالب رفتار سياسى كم مايه واهمه داريم به همين خاطر در عمل و در رفتار عمومى، موضوعاتى كه برايمان مطرح مى شوند همش موضوعى در خود هستند و از اين بابت، در شناخت مبدأ و دريافتن سر رشته موضوعات بطور عموم و موضوعات بطور خاص كه سرنوشت ساز بودند ناتوانيم. و اين ناتوانى در سر بزنگاهاى تاريخ شكست را نصيبمان كرد و نيز، با روال رفتارى ما چه در بُعد سياسى و چه فكرى در يك قالب معين و تكرارى به مثابهء "چرخيدن هميشگى در بر روى همان پاشنه"، هميشه محكوم به شكست خواهيم بود.

دليل طرح اين موضوع كه آن را به جنگ در يمن هم مربوط دانستيم، نشان دادن نقش تاريخى شيعه و تداوم چنين نقشى در وقايع يمن و نيز فراموشكارى تاريخى ايرانيان است؛ فراموشكارى اى كه منجر به آن مى شود تا "روشنفكر"ى ما نتواند استمرار سياست شيعى و تخريب فرهنگى آن را در قرون متمادى ببيند و از آن فاصله گيرد. يكى از پيامدهاى اين فراموشكارى محافظه كارى ايرانى بوده است كه شك كردن به ارزشهاى گذشته ارزشهايى كه همچنان مستمر هستند و در اتخاذ "سياست" نقش عمده بازى مى كنند را از او كاملاً سلب كرده است.

بارى، جنگ ميان مسلمانانِ پيروانِ شيعىِ ايرانى و مسلمانان غير شيعى (عربستان و برخى كشورهاى عربى ديگر) در يمن از پى تداوم سياستى است براى كسب قدرت و اِعمال بيشترين نفوذ در منطقه، و چنين تلاشى از سوى ايرانيان شيعى منطبق است بر ويژگى "تاريخ"ى شيعه ايرانى كه در نقش اسلامخواه تر از عرب جلوه كرد. مشابه چنين جنگى كه مربوط به روند قوت گيرى اسلام شيعى شد را مى توان در تاريخ اسلامخواهى و شيعى ما سراغ داشت كه بى شك با سياست اسلامى "صدور انقلاب" جاهلان و جنايتكاران حاكم بر جان و مال مردم ايران بالحاظ مضمونى همريشه و همسنخ است هر چند در موقعيت و شكلى ديگر اما با همان ابعاد مضامين اسلامخواه تر از عرب جلوه كردن ايرانيان. بنابراين با طرح يك رويداد تاريخى، اين همسنخى و همريشه اى را در حد همين مقاله كوتاه نشان خواهيم داد.

اسلام اگر در سرزمينى كه متولد شد در همانجا به دينى درونمرز باقى مى ماند، گمان نمى رود مى توانسته اينهمه آشوب و بلوا، هم در درون و هم در برون بپا كند زيرا دينى كه درونمرز و قومى باشد حيطه عملش نيز به همين حد محدود خواهد بود و نمى تواند همانى كند كه امروز مى كند. اما اسلام به دليل نيرومندىِ برونمرزى شده اش چنين قدرتى را دارد. ايرانيان با قبول اسلام و اسلامخواه شدنشان، اسلام را از قلمرو قوم دينى به بيرون از آن تعميم دادند و كمك شايان توجه اى به بسط آن در روند قدرت برونمرزى اش كردند بنابراين دور از واقعيت نيست اگر اسلامخواه تر از عرب جلوه كنند.

مهمترين "مشروعيت" تاريخى قدرت اسلام موقعيت برونمرزى آن بود( يعنى تعميم اسلام به خارج از مرزهايى كه در آن متولد شد) كه با فتح ايران بدست عربانِ اسلامى و پس از آن، نه فقط بواسطه اسلامخواهى ايرانيان بلكه اسلامخواه تر از عرب جلوه كردن ايرانيان هموار گشت كه تبعات آن در زمانه ما همين سياست "صدور انقلاب اسلامى" جمهورى اسلامى بود. جنگ و رويداد اسلامى در يمن نتيجه شعله ور كردن چنين آتشى از "صدور انقلاب اسلامى" سران جمهورى اسلامى است. اما اين سياست به لحاظ ريشه تاريخى مربوط مى شود به اولين حركت و جنبش اسلامخواهى يعنى جنبش شعوبيه و ابومسلم خراسانى.

ابومسلم خراسانى با سپاه شيعى خلافت بنى اميه را برانداخت و بنى عباس را به خلافت رساند؛ عربان كه ايران را فتح كرده بودند قوم هاى متعددى را تشكيل مى دادند و هماره اين اقوام با هم در ستيز بودند در يكى از اين ستيزها ميان نصر و كرمانى كه از سرداران دو قوم "نزارى" و "يمانى" عرب بودند و ستيزشان بر سر قدرت در خراسان بود، سر و كله ابو مسلم خراسانى با سپاه شيعه پيدا شد بطورى كه آنها به ستيز پايان داده و با ابومسلم وارد مذاكره شدند. اين واقعه، يعنى واژگون كردن خلافت اموى به دست سپاه شيعى ابومسلم و با هميارى بنى عباس اولين اقدام و مهمترين پديده اسلامخواهى ايرانيان بوده است. در واقع عرب اگر با ابزار و آلات جنگى بر ايرانيان فائق گشت ايرانيان با اسلامِ عرب بر عرب تاخت و موقعيت اسلام را از قلمرو درونمرزى اش به برونمرز گسترش داد. "صدور انقلاب اسلامى" سران "جمهورى" اسلامى از همين اسلامخواهى و اسلامخواه تر از عرب جلوه كردن ايرانيان منشأ مى گيرد و اصلاً سياست "صدور انقلاب" جمهورى اسلامى به همين رفتار تاريخى ايرانيان كه خاستگاه اصلى ايرانيان شيعه بود، پيوند دارد.

از اينرو مداخله ايران در يمن و تحريك حوثى هاى شيعه با چنين اصل رفتارى اسلامى/شيعى ايرانيان پيوند دارد بنابراين مسئوليت آتش جنگ يمن تماماً بر گردن ايرانيانِ اسلامخواه تر از عرب است اما يك طيف از "اپوزيسيون" ايرانى بقول معروف هنوز دو ريالى اش نيافتاده و كارى هم به تداوم هزار و سيسد ساله سياست بر مبناى چنين خواستگاهى ندارد و نمى تواند داشته باشد چون رجوع به اين واقعه تاريخى متضمن اراده و ارائه انديشه سياسى نوين است و چون آموختگى به انديشيدن ندارد در نتيجه توليدگر و تدوين كننده انديشه سياسى هم نمى تواند باشد از اينرو به سهولت به خدمت "جمهورى"اى در مى آيد كه اصل برايش تعميم و گسترش اسلام شيعى در كشورها و مناطق مسلمان نشين است كه به دور از چنين سياستى، اسلام دينى مرده خواهد بود.

تبهكارى سياسى است اگر نقش مخرب ايران اسلامى، برآمد نموده از اصل منشأ ارزشهاى اسلام/شيعى كه بر اين مبناى ارزشى بر كشورهاى مسلمان جولان مى دهد و مداخله مى كند را بدان بهايى نداد و براى رد گم كردن، مستقيماً به دنبال كشف توطئه اى رفت كه گويا اسراييلى ها و برخى كشورهاى عرب منطقه در ناخرسندى از توافق احتمالى هسته اى امريكا با ايران، مى خواهند پاى ايران را براى خنثى كردن چنين توافقى كه منجر به تضعيف قدرت منطقه اى ايران نيز خواهد شد، به جنگ بكشانند در حاليكه اسلامگرايان ايرانى و آخوندها از روز نخست پيروزى انقلاب اسلامى با سلاح "صدور انقلاب" و به اهتزاز درآوردن بيرق اسلام شيعى، به تحريك تمام عيار مسلمانان كشورهاى منطقه، خصوصاً مسلمانان شيعى پرداختند تحريك شيعى هاى يمن و راه انداختن جنگ در آنجا نمونه آشكار آنست. بنابراين راه نفوذ در منطقه از طريق تحريك و تشنج، آن امر اسلامى/شيعى است كه ريشه در اسلامخواه تر از عرب جلوه كردن و كاسه داغتر از آش بودن ايرانيان دارد و عكس العمل يا بهانه اسرائيليان و عربان نتيجه چنين سياست بى خردانه اى است و اين سياست بى خردانه دام اسلامى/شيعى نيز هست كه "سياسى" كارها و "روشنفكر"ى ما را به سيطره خود دارد.

نيكروز اولاداعظمى

* البته اين فراموشكارى شامل همهء وقايع "تاريخ"ى ما خصوصاً وقايعى كه به "عظمت خواهى" ما مرتبط است نمى شود بلكه بالعكس از آنها پُرتفرعن سخن مى گوييم و از هر نوع مشابه سازى هم دريغ نمى ورزيم مانند؛ ايرانيان ارائه كننده اولين حقوق بشر در جهان هستند و آن را با حقوق بشر جهان متمدن امروز يكى مى انگاريم و يا "خردمندى" ايرانى را در برابر عقلگرايى يونانى قرار مى دهيم و نيز بيشمارى از اين دست، اما آگاهانه و عجبا كه با وجدان آسوده از نگريستن به رويدادى كه بر مسير زندگى ما تأثير شگرف نهاد مى گريزيم و هيچگاه نخواستيم و همچنان نمى خواهيم تا از خود بپرسيم: ١-چرا اسلامخواه شديم و هويت اسلامى را به هويت ايرانى ترجيح داديم و ٢- چطور شد كه نه فقط اسلامخواه بلكه اسلامخواه تر از عرب ظاهر شديم؟



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

جنگ یمن...
بهزاد امیرانصاری
2015-03-31 09:38:31
مقله جالب و روشنی از آن چه در یمن می گذرد ولی آن چه برای من روشن نیست آن است که سیاست گسترش طلبی شعیه دولت ایران بجز در یمن و حمایت از حمس در مناطق دیگر دنیا مورد بحث نبوده و نیست. مشکلات جهانی وابسته با اسلام توسط سنی ها اعمال می شود. بنابراین دنیای بدون شعیه، سنی،جهود،مسح آرزو است. آرزو بر هچکس، جوان یا پیر، عیب نیست!!!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد