راه در بیشهای زردفام دوپاره شد
و من فسوسخوار كه نمیتوانستم یك ره پو باشم و
هر دو را بپویم، دیری ایستادم
و تا آن جا كه میتوانستم، به فرودستِ یكی،
آن جا كه در میان بوتهها میپیچید، نگریستم.
سپس دیگری ـ به یكسان درست و دلکش ـ را پیش گرفتم
و شاید دعوی بهتری داشتم
چراکه پوشیده از سبزه بود و نیازمند كوبش؛
گو كه، از آن دید، گذر پاها در آن جا
راستش آنها را كمابیش به یكسان كوفته بود،
و در آن بامدادان هر دو به یكسان پوشیده از برگهایی بودند
كه هیچ گامی سیاهاشان نكرده بود.
آه، من راه نخست را برای روز دیگری گذاشتم
باآنکه میدانستم راه چگونه به راه میرسد
و شك داشتم كه روزی گذارم باز به آن جا بیفتد.
سالها و سالها پسازاین، جایی،
آه كشان خواهم گفت
در بیشهای راه دوپاره شد و من
راهی را پیش گرفتم كه کمتر از آن گذر شده بود
و همهی تفاوت از آن جاست.
نظرات خوانندگان:
فسوسخوار احمد فریدمند 2015-03-24 17:33:39
|
بعنوان یک خواننده این احساس به آدم دست میدهد که کلمات چندان جفت و جور نیستند و اگر نگیم با زنجیر ولی با سریشم با هم وصل شده اند
"فسوسخوار" اصلاً با متن جور در نیامده و در حقیقت زبان ترجمه زبانیست عاریه ای و مترجم در انتخاب لحن مناسب موفق نبوده و چیز عجیبی هم نیست. من از سابقه فعالیت آقای مترجم بی اطلاع هستم ولی این را میدانم که نخستین ترجمه های همه مترجمین کم وبیش همین ایرادات را دارد.
احمد فریدمند |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد