چه بی خوابی چه بی تاب
چو مستی از مِیِ ناب
نگه کن همدَم آمد
به بامِ خانه مهتاب
سخن در گوشِ مَه گو:
که یارا، خسته دریاب!
مسافر داری ای دل؟
که بی تابی وُ بی خواب
رسیده وقتِ دیدار
که می خوانی تو از یار
نسیم آورده عطرش
که آید گُل ز گلزار
درونِ سینه غوغاست
که تن می سوزد از نار
مسافر داری ای دل؟
که جانت گشته تب دار
همه جانت پُر آواز
همه شوقی به پرواز
سخن پنهان چه داری؟
که سیما گوید آن راز
صدا از کوچه آمد
رسید از ره گُلِ ناز!
مسافر داری ای دل؟
که مجنون گشته ای باز
2015 / 3 / 4
http://rezabishetab.blogfa.com
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد