logo





کوبایی که من دیدم - بخش سوم

دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۶ ژانويه ۲۰۱۵

محمد برقعی

borghei.jpg
دیروز راهنمایم کلاس داشت . روز امتحان بود و دانشجویانش را نمی توانست تنها بگذارد. من هم تمام روز را، مثل شب روز اول ،در خیابان ها پرسه زده بودم . اولین کارم خرید یک دفترچه یادداشت خوب بود. بیش از یک ساعتی به دنبال آن از این مغازه به آن مغازه رفتم،همه بی حاصل . پس از مدتی چشمم به یک کتاب فروشی افتاد، ولی آن هم نداشت. فروشنده که خشمم رادید توضیح داد : اینجا همه ادارات کاغذ مورد نیاز کارمندانشان را به آنها می دهند. گفتم نویسنده ها . گفت آنان هم از انجمن های خود می گیرند . گفتم دانش اموزان . گفت آن هم توسط موسسه آموزشی ایشان تامین می شود .روز بعد که با راهنمایم مطرح کردم ،گفت درست است. دیروز هم مشکل من این بود که مدرسه کاغذ نداشت ،و دانشجویان نمی توانستند امتحان بدهند . .وچون فردایش با شما قرار داشتم ،با کلی زحمت یک مقدار کاغذ تهیه کردم . بهرحال او لطف کرد، و روز بعد یکی از دفترهایش را به من داد . یک دفتر چهل برگی کاهی
از کتاب فروشی آدرس انجمن پژوهش تاریخ را ،که دیروز به من گفته بودند ،گرفتم . همان نزدیکی بود. خانمی در سالن ورودی پشت میزنشسته بود ، تا کسی بی دلیل وارد نشود.زنی بسیار مهربان ،که انگلیسی کمی هم می دانست . سراغ پژوهشگران را گرفتم ،متوجه شدم هیچ کسی سر کارش نیست. خواهش کردم اگر ممکن است تلفن یکی از آنان را ،که انگلیسی هم بداند، به من بدهد ، گفت در دفترهای یادداشت اداره باید باشد. کشوها را گشود، چندین دفتر مفلوک . از این دفترچه به آن یکی ، تا تلفن را پیدا کرد. با دیدن اوضاع برآن شدم از خیر مناابع اطلاعاتی بگذرم ، ومثل هر مردمشناسی ، به دیدار مردم و زندگیشان بروم
شهر هاوانا دو قسمت دارد .یکی بخش قدیمی آن ، که بیشتر ساختمان هایش از دوران اسپانیایی ها،که تا آخر قرن نوزدهم حاکم این جزیره بودند، بجا مانده. از این روی یونسکو آن را جزو مناطق تاریخی دانسته ، و در حفاظت و بازسازی آن می کوشد . توریست ها در این قسمت اقامت می کنند و میگردند..بخش دیگر جدید است و محل سکونت محلی ها ، و به ندرت سرو کله توریستی در آن منطقه پیدا می شود
مرکزبخش قدیمی شامل چند میدان بزرگ و زیبااست ،با کوچه پس کوچه های باریک و انباشته از رستوران ها وبارهاوهتل های کوچک ،که.تا به آنجا شاید 5-6 کیلومتر یا بیشتر فاصله دارد.. مسیر راه خیابان های باریک و شلوغ بود ، با مغازه هایی که کالایشان را بانرخ آزاد می فروختند . بسیاری اطاقکی از یک خانه بر خیابان ، یا دالانی ،و این نخستین گام های روی کردن به نظام اقتصادی بازار آزاد. ساختنان های فقیرانه با مغازه های کوچک و بی رونق ،که برای یک توریست به گردش و شادی آمده جاذبه نداشت ، مگر جوان های هیپی وار. نیمه راه از نفس افتادم ،که راه بسیار بود و نقشه درستی هم نبود ،و کمتر کسی هم انگلیسی می دانست ،حتی چندکلمه. لذا پس از ساعتی بر آن شدم که تاکسی بگیرم ،اما حواسم جمع بود که همان تاکسی های قراضه 40- 50 سال کهنه را بگیرم ، که نه تنها جزو دیدنی های کوبا بود، بلکه ارزان هم بود .کرایه تا مقصد به دلار 40 سنت . در حالی که تاکسی های مرتب وتمیز ونوی ویژه توریست ها 10 تا 12 دلار. این تاکسی های قدیمی حکایتی است .ماشین مش ممد علی ، نه بوق داره نه صندلی . نشان نبوغ مکانیک های کوبایی ،که قطعات انواع ماشین ها را در یک ماشین سرهم کرده اند. به طوری که تقریبا تنها بدنه آن ها اصل است. واین ذوق بسیار کوبای ها است ،که همین قراضگی را یکی از جاذبه های کوبا کرده اند ،ودر هر پوستر تبلیغای هاوانا عکسی از این قراضه ها جلوه می کند
در میدان کپیتال پیاده شدم ، که مرز بخش توریست پسند بود. چندین میدان و خیابان زیبا ف با تعداد زیادی هتل ورستوران و ساختمان های دولتی . همه جا نوسازی رواج داشت . نشان آن که بخش توریستی حسابی فعال است ، تابا باز سازی این منطقه قدیمی و زیبا، کار توریستی را هرجه بیشتر رونق دهد. زیرا این بزرگترین منبع در آمد کوبا است، که هر روز هم بر رونقش افزوده می شود. به ویژه زمانی که آمریکائیان بتوانند آزادانه به این بهشت سفر کنند ، که تنها 93 مایل با فلوریدا فاصله دارد . سرمایه گذاران اروپایی در این باز سازی، در کنار دولت، فعال بودند .
از این میدان ها گذشته و وارد بخش قدیمی شهر شدم. خیابان های باریک و درهم تنیده ، و همه سنگ فرش. رستورانهای زبیا در دوطرف . صدای موزیک همه جا به دنبال. موزیک هنرمندانی که در رستوران ها می نواختند. چاچا،سالسا،جاز ،هیپ هاپ ووو . رستورانی هم بود که می گفتند، در ایامی که ارنست همینگوی در هاوانا زندگی می کرده ، برای خوردن غذا و نوشیدن مشروب به آنجا می رفته. .
این کوچه ها به چندان میدان میرسند، میدان هایی با ساختمان های زیبای دوران قدرت اسپانیائی ها. همه باز سازی شده . رستوران ها میز و صندلی هایشان را در فضای آزاد چیده بودند ،و عابرین را وسوسه به نشستن می کردند . رستورانی که روزها بعد هم مرا به خود جذب میکرد، رستورانی بود که از مالت نوشابه و آبجو می ساخت ، واز این بابت یگانه بود. ِیک غذای کامل با لیوان بزرگی از شربت یا آبجو مالت 5 دلار.
پشت سر این منطقه دریا بود وصدای آرامش بخش امواج .اگر از جهت مقابل میرفتی، کوچه هایی سنگ فرش ،با دکان هایی که کالاهای هنری کوبا را به فروش می رسانند تابلو های نقاشی، مجسمه های چوبی، و لباس ها و دست بافت های بومی ، و همه واقعا زیبا . روزها بعد نیز یکی از تفریحاتم سرزدن به این فروشگاه ها بود . فروشنده ها صمیمی و خون گرم ،و اگر قاطی می شدی ، دقایق بلکه ساعتی با تو گپ می زدند ، در حالی که می دانستند اهل خرید نیستی. تعداد نمایشگاه های نقاشی و تابلوهای برای فروش نشان میداد که، نقاشی کوبایی در میان بومیان و توریست ها شناخته شده است . دور تر، دوبازار سرپوشیده و کوچک هم بود، دریک ساختمان و انباری قدیم،که صنایع دستی ،به ویژه مجسمه های چوبی را ،با تمام ارزش هنریشان، با قیمت کمی می فروختند.
در این جا همه چیز با پول ویژه توریست ها معامله می شود،که به آن "پزو قابل تبدیل " convertible Pezo ، و یا به ایجازCUC می گویند ف که برای سهولت می گویم دلار،در مقابل "پزوی ملی "National Pezo" یا CUP. وهمان گونه که در بخش پیش آمد، دلار، یا پزویی که توریست ها مصرف می کنند ، برابر 25 پزوی ملی است ، که حقوق ها با آن داده میشود، و پول رایج مردم است. لذا وقتی یک غذای خوب در یک رستوران زیبا برای من توریست 5 تا ده دلار است ، و واز نظر من مفت است وارزان ، برای یک استاد دانشگاه می شود نزدیک به حقوق یک هفته اش . از این روی فضای زندگی توریستی از فضای زندگی مردم جدا است . لذا این بخش از شهر جایگاه توریست ها است ،و بومیانی که خدمات آنان را تامین می کنند، وبسیاری از آنان در محلات اطراف آن ، تا شعاع چند کیلومتریزندگی می کنند . محلاتی قدیمی با کوچه ها وخیابان های باریک ، وساختمان هایی فرسوده وفقیرانه. وهمه درها وپنجره ها با میله های آهنی حفاظت شده. بدین سان دو هاوانا است : هاوانای توریستی با سکه توریستی ،و هاوانای مردم بومی ،که سکه رایجش پزوی ملی است
خسته از قدم زدن به میدان مرکری برگشتم ،و روی یکی از نیمکت هایی که در کنار باغچه های کوچک وسط میدن گذاشته بودند، به لذت معمولم ،که تماشای مردم است، مشغول شدم. در میان پارک مجسمه بزرگترین قهرمان ملی کوبا است. قهرمانی که دهها مجسمه اش در محل های مختلف شهردیده می شود، و چندین خیابان و ساختمان ها عمومی به نام اوست ، خوزه مارتی پرز(1853-1895) شاعر ، نویسنده ، مترجم ، فیلسوف انقلابی ،استاد دانشگاه ، وناشر . وی قهرمان مبازه با استعمار گران اسپانیا، و رهبر جنگ های استقلال کوبا بود ،که خود اهل رزم نبود . هنرش تهییج مردم با نوشته ها و اشعارش، و متحد کردن نیروهای اپوزیسیون ،به ویژه مهاجرین کوبایی در فلوریدا، بود. بهر حال این روشنفکر به نام آن روزهای آمریکای لاتین ، یک بار در جنگ شرکت کرد ، و همان روزاول هم کشته شد
شانس آوردم وجوانی در کنارم نشست که انگلیسی می دانست . از او درباره خوزه مارتی پرسیدم. با خشمی که نمی توانست پنهانش کند گفت ،این آمریکائی ها بسیار زورگو وبی ادب هستند. زمانی که ظاهرابه کمک کوبایی ها برای نجات از دست اسپانیائی ها آمدند ،سربازان پیروزشان ، که مست کرده بودند ،از این مجسمه بالا رفتند و روی آن شاشیدند. روزهای بعد این داستان را بارها شنیدم ، و کسی را ندیدم که ازیاری آمریکایی ها در جنگ با اسپانیائی ها سپاس گزار باشد . می گفتند ارتش اسپانیا چنان وضع بدی داشت که کوبایی ها خودشان حریف آنان بودند، ومی توانستند استقلاشان را به دست آورند.ماه ها بود که سربازان حقوق نگرفته بودند، وبسیاریشان هم مریض شده بودند .در حقیقت آمریکائیان نه برای نجات آنان ، که برای جانشین اسپانیایی ها شدن ، آمده بودند . این مطلب رادر همان ایام خوزه مارتی هم گفته بود
به عنوان یک ایرانی برایم جالب بود ،که کسی را مشتاق رفتن به آمریکا ندیدم. و اگر موردی بود به امید در آمدو رفاه بود ،تا شیفتگی به فرهنگ و تمدن آن .از آن شیفتگی به غرب ،به ویژه به آمریکا ، که در جوانان ایرانی بسیار دیده می شود ، در این جا خبری نبود. این وازدگی از آمریکا تا بدان اندازه بود ، که از روز سوم بهتر دیدم خودرا ایرانی معرفی کنم تا آمریکایی . زیرا اگر ایران رامی شناختند با روی خوش پذیرایم می شدند ، و اگر نه حداقل برخورد منفی نداشتند . البته این عدم شیفتگی نسبت به آمریکا و زندگی در آن ، در آمریکای لاتین فرا گیر است ، زیرا همه آنان خاطرات تلخی از توسعه طلبی آمریکا، در حیاط خلوت خود، دارند. از جنس احساس کشورهای اقمار روسیه به روسیه.
چرایی این عدم شیفتگی مطالعه بسیار می خواهد، اما چند عامل اولیه را می توان بر شمرد. کوبا خاطرات تلخ بسیاری از آمریکا دارد . از استقلال کوبا از اسپانیا ،که در حقیقت آمریکا درنیمه اول قرن بیستم ،آن را تبدیل به جانشینی خود، ووابستگی از نوع دیگری کرد . استمار کلاسیک اسپانیا را نداشت ، اما دولت دست نشانده فاسدی را بر سر کار آورد ،که نه تنها دیکتاتور بی رحمی بود، بلکه کوبارا محل عیش و عشرت کرد. از آمریکا آ نچه نصیب اینان شد مافیا بود، و فسادشان . تا آن که با انقلاب 1959 ،کوبائیان به جان آمده خود را از شر ان خلاص کردند . دو سال بعد هم سازمان سیا لشگری ازضد انقلابیون کوبایی را ، با هدف سرنگونی دولت انقلاب به آن جا فرستاد ،که به دست مردم به سختی سرکوب شدند. بعد هم تحریم شدید آمریکا ،که در نتیجه کوبا را در دامان شوروی انداخت . بالاخره با سقوط شوروی چنان زندگی در کوبا سخت شد ،که مردم به سختی روزگار را به سر میبردند . و آن همه سختی را حاصل تحریم های اقتصادی آمریکا می دانستند، که به زودی اروپا هم به آن پیوست ، وبرای سا ل ها فقر را عمومی کرد.. هم چنین نزدیک بیش از شصت سال است که دستگاه تبلیغاتی کشور یک سره بر علیه امپریالیست آمریکا می گوید. آن را شیطانی معرفی می کند که تنها هدفش سرنگونی دولت کوبا ، وبرگرداندن دولت فاسد ودست نشانده دیگری ،از نوع همان باتیستا ی پیش از انقلاب ،است.
گفتنی است مردم کوبا مردمی وطن پرست و مغرورند ،که به استقلال خود بسیار می بالند . مرتب می گویند ما شیلی، آرژانتین یا السالوادر نیستیم که آمریکا بتواند با کودتایی ما را نوکر خود کند. توجه شود کوبا نه تنها انقلابی غرور انگیز داشت ،که از حمایت وسیع مردمی بر خورداربود ، بلکه سال ها برای نجات کشورهای دیگر، در مبارزه آزادی خواهانه اشان مشارکت فعال داشته ، و نیروهای رزمنده خود را به یاری آنان فرستاده است. و برای این منظوربود که ، در همراهی با شوروی ،که از همان سال ها اول انقلاب حامی آن شده بود، به کشورهای مختلف آفریقایی نیروفرستاد ، که از آن جمله اند: الجزیره،آنگولا،اتیوپیا، موزامبیک، گینه، گینه باسائو، یمن و آفریقای جنوبی . ومسلما در بازگشت ،این نیروها دشمنی بیشتری را با آمریکا رواج می دادند. در خیابان گردی هایم به ندرت مجسمه ای از کاسترو و رهبران انقلاب دیدم . عکس برادران کاسترو در پاره ای ادارات بود، آن هم نه فراوان ، اما همه جا شعارهای ضد امپریالیتسی بر دیوارها و میدان ها به چشم می خورد.
.



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

دوافروش
عطار
2015-01-28 10:07:54
دربخش سوم اصالت ایرانی رانشان دادی وبررسی مردم شناسی راکه ارتباط بامردم آنجا است ارایه دادی.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد