از حوزۀ عمومی(سپهر همگانی) تعریف معقول زیر بتدریج فراگیر میشود. حوزۀ عمومی فضایی است که در آن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم میآیند. فعالیت در حوزۀ عمومی معطوف به مسائل سیاستگذاری دولتی است و به فرهنگ رفتاری میاندیشد که در مقابل رفتار حاکمان یا در همنوایی با آن بایست پدید آید. البته حوزۀ عمومی نقش نهاد میانجی را نیز بازی میکند تا بین علائق خصوصی حاکمان و خواستههای عمومی مردمان رایزنی کند.
حوزۀ عمومی هر جامعه خود محور است و، به ذات، نبایستی سلطۀ نهاد خارجی و بیگانه را بپذیرد. در حالی که همزمان به اصول مشارکت جمعی و بدور از تبعیض و نظارت دمکراتیک وفادار است.
در حوزۀ عمومی هم کشمکشهای گروهبندیهای اجتماعی آشکار است و هم این توانایی بال و پر مییابد که آن برخوردها را بطور متمدنانهتری مدیریت کنیم. چنان که از بار خشم و خشونت در کنشمندی اجتماعی کاسته شود.
حوزۀ عمومی در جوامع امروزی عرصهای را ایجاد میکند که جریانهای فکری - حزبی و برنامههای مدیریتی - اجرایی جماعت مردمی را مخاطب قرار دهد. ابزار این خطابهها، رسانهها هستند. با روزنامه و رادیو، با تلویزیون و اینترنت، ابزاری بوجود آمده تا توده مردم را در جهت نظریهها و پیشنهادهای متفاوتی یارگیری کند. مردمی که با رای و اقدام خود میتوانند این و آن تغیّر را جان بخشند یا این که به وضع موجود تداوم دهند.
ایرانیان نیز نظیر سایر مردمان کشورهای دیگر شامل این قاعده کُلی زندگی در جهان مُدرن هستند. اما آنان حوزۀ عمومی خاص خود را دارند. جریانهای فکریشان گرچه از داشتن حزب مربوطه محرومند، اما ارائه طریق میکنند. برنامههای مدیریتیشان نیز مطرح میگردد. گرچه در زمینۀ تجربۀ اجرایی محدود هستند و اجازه رقابت با فکر و برنامۀ هیئت حاکمه را ندارند.
خاص بودن حوزۀ عمومی ایرانیان به تمایز دوپاره بودن شخصیت آن برمیگردد که از حضور جمعیتی چند میلیونی مقیم خارج کشور ناشی شده است. جمعیتی که بیشینهاش مهاجران اقتصادی و کمینهاش تبعیدیان سیاسی – فرهنگی هستند.
اگر در داخل کشور فقط رسانههای رسمی در حوزۀ عمومی دارای مجوز مداخله و شکل دادن عقیده هستند، در خارج کشور فراغبالتر میشود ابراز عقیده کرد. بیانگری که الزاما همنوا با خواستههای حاکمیت خلیفه شیعیان نباشد.
به زبان فارسی، تلویزیونهای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی در خارج کشور پایگاههای فراوانی دارند. البته کم و کیف پایگاههای رسانهای برون مرز هیچگاه یکدست و یکسان نبوده است. زیرا برخی به آشکارا متعلق به کشور بیگانه و خارجی بوده و با این تعلق خاطر وارد عرصه عقیده سازی در حوزۀ عمومی ایرانیان گشتهاند.
در مقابل اما رژیم حاکم هم دست روی دست نگذاشته است. اتاقهای فکر رژیم یا سعی کرده در مراکز تصمیمگیری تلویزیونهای دول غربی نفوذ کنند یا در کانالهای تلویزیونی ماهوارهای سرمایه گذاری کرده تا در عقیده سازی برون مرزی سرشان بی کلاه نماند. آنچه به اپوزیسیون صرفا" ایرانی مربوط میشود، فارغ از چپگرایی و راستگرایی، این واقعیت تلخ است که در رقابت با دولتهای خارجی و حاکمیت مسلط بر موطن خود صاحب امکانات برابر نیست. از پیش بازنده کشاکش بر سر عقیده سازی است. عقیده سازی که برای توده مردم صورت میگیرد.
تنها جایی که دگراندیشی واقعا موجود میتواند عرض اندام کند، این که چقدر موثر خواهد بود بحثی دیگر است، جزیرههای حاشیهای در دریای حوزۀ عمومی است. فضاهایی که فقط نخبگان و کنجکاوان را به آن راه است. ایشان البته میتوانند با فعالیت بیشتر موجهایی را تولید کنند که به سواحل زندگانی توده مردم هم برسد. اما تا آن وقت بایستی شبکههای ارتباطی خود را گسترش دهد. آنگاه میتواند تحولاتی را که با بازبینی و تامل در رفتار عمومی این سالهای بعد از انقلاب اسلامی کسب کرده بتدریج به بستر جامعه برساند.
تمام این عبارتها و پاراگرافهای بالا را همچون واکنش نگارنده این سطرها در نظر بگیرید. این جملهها را در حاشیه نقل قولی از محمدعلی فروغی نگاشتم. نقل قولی از بنیانگذار تاریخ فلسفه مدرن در ایران(سیر حکمت در اروپا) که چیزی حدود صد سال پیش(دقیق 1919 میلادی) در نامهای به دوست از پاریس به آدرس تهران ارسال کرده است.
او که همراه هیئتی به پاریس اعزام شده بود تا همچون نماینده ایران در کنفرانس ورسای شرکت کند، نامه گلایهآمیز خود از وضع کشورداری در وطن را (زمان احمد شاه و صدراعظمی وثوق الدوله) چنین پایان برده است:
"ایران نه دولت دارد و نه ملت... ایران اول باید وجود پیدا کند تا بر وجودش اثر مترتب شود. وجود داشتن ایران وجود افکار عامه است. وجود افکار عامه به این است که جماعتی ولو قلیل از روی بی غرضی در خیر مملکت کار بکنند و متفق باشند".
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد