به جنگ روزنامه نگار نمی توان رفت
این نخستن بار است که با این شدت و حدت تروریستها به جنگ روزنامه ها ، کاریکاتوریست ها و نویسندگان رفته اند . هر چند که آغاز گر و مبتکر این جدل (در سال ۱۹۸۹ میلادی ) خمینی بود که به رزم سلمان رشدی رمان نویس والای انگلیسی رفت و رشدی سر افراز در این جدال نا برابر ، پیروز سر بر آورد .
پاییز سال ۱۳۹۰ به آخر نرسیده بود که با فتوای آیتالله محمد فاضل لنکرانی، "رافق تقی " نویسنده برجسته آذربایجانی کشته شد . اکنون فراوان آزاد مردانی در جبس حکومتیان به اتهام "سب النبی " اسیر و در انتظا ر مرگ با استواری ایستاده اند .
"قلم از شمشیر برانتر است"
جمله "قلم از شمشیر برانتر است" را اولین بار در سال ۱۸۳۹ "ادوارد بولور لیتون "نویسنده و نمایشنامه نویس انگلیسی در نمایشنامه "کاردینال ریشلیو" به کار برد .
اما این بار تروریست ها ی مسلمان در پاریس ، حریف دشواری را برگزیده اند . به جنگ روزنامه نگار نمی توان رفت . قلم کاریکاتوریست و طنز نویس از شمشیر آنان برا تر است . چرا ؟
هنوز جنازه استفان شاربونیه، دبیر مجله " شارلی ابدو" و سه نفر از سرشناسترین کاریکاتوریستهای فرانسه به خاک سپرده نشده که خبر می رسد : " آن دسته از کارکنان نشریه شارلی ابدو که از حمله مسلحانه روز چهارشنبه جان سالم به در برده اند برای آماده کردن مطالب شماره بعدی این نشریه با عنوان "شماره بقا" به محل کار خود رفته اند. آنان گفته اند در نظر دارند این شماره را به جای تیراژ معمول شصت هزار نسخه با تیراژ یک میلیون نسخه چاپ کنند تا نشانه مقاومت در برابر خشونت و تروریسم باشد.".
جدا ل طنز با تاریک اندیشان
عبید زاکانی از نخستین کسانی بود که با سروده ها ی طنز به ضیافت تاریک اندیشان مذهبی رفت و با آنان به ستیز پرداخت .
مجله "شارلی ابدو" در روزنامه نگاری فرانسه پیشینه ای تاریخی دارد و سابقه اش به پیش از انقلاب کبیر فرانسه علیه ماری آنتوانت، ملکه وقت ، باز می گردد . اگر هدف طنز فرانسوی ، در قرن هجدهم، خاندان سلطنتی فرانسه وفساد در کاخ ورسای بود ؛اما در سال های پیشین نوک حمله کاریکاتوریست های "مجله شارلی ابدو"
، بیشتر سیاستمداران، بانکدارها و دین داران است. بنابراین به طنز کشاندن هویت پیامبر اسلام و سایر پیا مبران ادیان ابراهیمی هم با فلسفه وجودی اش کاملا سازگار است.
دوگروه از طنزانیشمند و کاریکاتور هراس فراوانی دارند ؛ دیکتاتورها و تاریک اندیشان دینی . چرا و براستی چه قدرتی در طنز و کاریکاتور اندیشمند هست که این هراس را در این دوگروه بوجود می آورد ؟
در این نگرش کوتاه ، تلاش می شود به این پرسش پاسخ داده شود .
طنز، ابهت حکومتها و تاریک اندیشان را می شکند و عظمت و اتوریته آنها را خرد می کند
طنز جراحی ماهرانه هویت حکومت ها و ادیان است و هجو سلاخی آشفته آن . طنز کلاس درس است و هزل و فکاهی زنگ تفریح . طنز سیلی محکمی است که به صورت یک انسان مسموم از باورهای فناتیک می زنند تا خوا بش نبرد و به ادامه حیات او کمک شود ، هر چند ضرباتی که به صورت او نواخته می شود دردناک است . طنز مانند فشاری است که به سینه یک تاریک اندیش وارد می شود تا ریه هایش را فعال و ماندنش را تضمین کند ، هر چند که ممکن است دنده هایش را بشکند .
"جوک " با طنز متفاوت است . طنز یک پدیده مردمی است و امیدوار است . اما جوک نومید است و بر خلاف ظاهر شادگونه و” مشنگ وارش” ناا مید است ، به بن بست رسیده و کاری نمیتواند بکند به جزء مسخرگی . "جوک" بیان نومیدی است که راهی برای “ساختن ” و شیوه ای برای “ایجاد کردن ” نمی یابد . امیدی به آینده ی تابناک نمی بیند و چشم داشتی به ” بازسازی ” نمی بیند . جهان پیرامونش را تلخ و شوم می بیند و ا مکان ساخت و تغیر را نمی بیند پس ” مسخرگی ” را پیشه می کند .
"طنزو کاریکاتور اندیشمند " از عمق آرزوها و خواسته های مردم متبلور می شود و یک تعهد اجتماعی است. طنز نویس یا کاریکاتوریست ، آلترناتیو ارائه نمی دهد، نقاط ضعف را می بیند و آنها را برجسته می کند. گاهی اغراق می کند و بعد مانند یک گلادیاتور به آنها حمله می کند.
طنزنویس نومید نیست ، سر به هواست ، پس کلامش تلخ می شود، او عمیق تر می اندیشد و اندیشمندانه و حساب شده فکر می کند، گاه ایجادگر یک لبخند است و گاه یک زهرخند . قهقهه راه نمی اندازد، درون را به خنده وا می دارد ، اندیشه را به کار می اندازد ، امیدوار است و ویرانگر زشتی هاست. دارای برخورد معکوس و “معکوس نویسی” است. در ظاهر تجاهل می کند و در ژرفنا اندیشه می ورزد. "کنایه و گوشه " بیشتر از هر حرفی در طنز استفاده می شود. طنزنویس و کاریکاتوریست باید اطلاعات عمیق فلسفی و اجتماعی داشته باشد، بر تاریخ مسلط باشد، ادبیات را بداند، با هنر و شعر رابطه تنگاتنگ داشته باشد و اولویت ها را بشناسد. ” جوک نویس ” دانش اندک دارد و بی ابزار است ، به ناگزیر به مسایل حاشیه ای روی می آورد و ناچار است از مفاهیم سکسی و کلمات مستهجن و برخورد به اقوام دیگر [ با تصور وی اقوام ضعیف تر ] روی آورد .
یکی از خصوصیات طنز این است که خواننده را وامی دارد که شاهد این باشد که انسان ها خودشان به کارهای خودشان بخندند. گفت: “خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی”. ما انسانها انقلاب می کنیم و خودمان به انقلاب ساخته و پرداخته خودمان می خندیم. در واقع خنده های ما شکل مسخ شده گریه ای است که به فراسوی ضجه و رنج رسیده و طنز مکث هایی است که در بین گریه پدید می آید.
طنز یک تعهد اجتماعی است. حکومتها و ادیان در مقابله با طنز، تحمل کمتری دارند، چرا که طنز، ابهت شان را می شکند. عظمت و اتوریته آنها را خرد می کند و آنها را بی اعتبار و بی ارزش می کند.
گاهی یک قصیده کوتاه طنزیا یک کاریکاتور ، موثرتر و کارآتر از صدها صفحه مطالب پژوهشی و تحلیلی است. دیکتاتورها و تاریک اندیشان دینی از کسانی که آنان را به تمسخر می گیرند، بیش از کسانی که با آنان مبارزه می کنند، آزرده می شوند و تلاش می کنند تمسخرکنندگان خود را زودتر از بین ببرند.
طنز حکم بولدوزری را دارد که ویران می کند. طنز آلترناتیو ارایه نمی دهد . یک طنز نویس به تنهایی می تواند با نوشته ها و سروده هایش [ که دهان به دهان می گردد ] ابهت یک پیامبر و دینش یا دیکتاتور و حکومتش را به خطر اندازد .
طنز میدان گاه و حوزه مشخصی دارد و هدفش نه سازندگی ، بلکه ویران کردن و آشکار کردن ” نابکاری ها ” است . یک طنز نویس نا بود می کند ، در حالیکه بخش های دیگر ادبیات که در حوزه کارهای جدی هستند ، گهی سازنده هم می باشند و حتی گاهی آلترناتیو هم ارایه می دهند . طنز ویرانگر است و سازنده نیست . طنز نویس و کاریکاتوریست ، ارایه آلترناتیو را در وظیفه خود نمی بیند ، بلکه “نابکاری ها ” و نقاط ضعف را می جوید و به آن ها یورش می آورد و ابهت ها ی اقتدار گرایان را ویران می کند .
این جاست که "فریدون مشیری " می سراید :
....دیر گاهی است در فضای جهان
آتشین تیر ها صدا کرده
دست سوداگران وحشت و مرگ
هر طرف آتشی به پا کرده
باغ را دست بی حیای ستم
از نشاط و صفا جدا کرده
2015 دهم ژانویه
">rezaalavim@yahoo.com