فصل انتخابات است. ۴ سال پيش فعالين زنان توانستند با استفاده از همين فصل، سرفصل جديدی از حرکت ماراتون خود را بازگشايند. هر چند ماراتون از سال ها پيش آغاز شده بود و اين جا و آن جا توقف هايی برای تمرکز، تعمق و برای حرکتی نو انجام داده بود، اما به حق می توان گفت که بعد از ۲۲ خرداد ۸۴، جانی دوباره گرفت و بخش بزرگی از جنبش زنان با ايده کمپين يک ميليون امضاء و تغيير برای برابری، همچنان اين دوی ماراتون را ادامه می دهند. چه به سوی دادگاه ها و محاکمات، چه به سوی زندان ها و تعليق ها و چه به سوی بازجويی ها و بازرسی های خانگی. به سوی مردم و زنان محبوس پشت درها، به سوی شهرستان ها و دختران محدود در حصار خانه ها، به سوی راه اندازی سايت های جديد بعد از بسته شدن سايت های قديمی، به سوی ترجمه کردن هزاران متن و نوشته های آگاهی بخش. ماراتون به سوی شکل گيری سازمان يابی شبکه ای، به سوی بحث های روشنايی بخش، به سوی يافتن تاکتيک های مسالمت آميز در مقابل خشونت بی امان، به سوی استفاده از هر روزنه و امکانی برای بيان مطالبات و...و....و.... ماراتون ادامه دارد و اين قلب طپنده تندتر می زند و اين جان شيفته بی دريغ از خود می گذرد، از خويشتن خويش می گذرد تا گم گشته ای را بازيابد که از دستش ربوده اند و در هر برهه همچون ماهی از گريبانش سرخورده و در قهقرای اقيانوس ناپديد شده بود.
اين بار اما، ماراتون سخت جان است و پيگير. جان فشانی می کند و به پايش هزينه می دهد. هزينه؟ راستی کدام هزينه که دائم از آن صحبت می شود. اين ها هيچ کدام هزينه نيستند. اين ها پس اندازی هستند که آرام آرام جمع شده و روزی سرريز می شوند و جامعه را غرق گل و سبزه خواهند کرد. اما هنوز زمين پر از خار وخاشاک است و هنوز ماراتون در ابتدای راهش است و با استقامتی بی سابقه، بدون توقف روزنه ها را می يابد و راه پيش روی را هموار می کند.
زنان چيزی ندارند که از دست بدهند، جز زنجيرهايی که آنان را به نظام مردسالارانه بسته است و در اين مسير هر حلقه ای که از زنجير کاسته شود، آنان را گامی به سمت رهايی جلو می برد.
اکنون روزنه، در دوران قبل از انتخابات معنا يافته و تبليغات کانديداها و صحبت کردن با مردم، هرچند به صورت قطره چکانی و از صافی سانسور گذشته و با تهديد و ارعاب همراه است، اما در هر حال امکان پذير گشته است. روزنه، آن چنان بی جان و باريک است که حتی به مناسبت اول ماه مه نيز نمی توان تجمع کرد و عاقبتش سردرآوردن در بندهای زندان است. گوئی در اين بندها مبارزه می خوابد. اما خون مبارزه در رگ های بندهای زندان نيز جاری است و ماراتون ادامه می يابد.
روزنه اما، هم چنان سوسو می زند، ضعيف و بی رمق. جنبش زنان پيش می رود و در اين وانفسا مطالباتش را مطرح می کند. هرچند برخی از آنان به اميد جلب يک کانديدا، و يا برخی ديگر با آرزوی واهی انتخاب يک اصلاح گرا در يک انتخابات فرمايشی سراسر تقلب. اما مهم نيست. هميشه در يک جنبش گرايشات مختلف ديده می شود. و يک دستی و يک زبانی هرگز نمی تواند حامل دمکراسی باشد. مهم طرح مطالبات است. از جزئی تا کلی. درخواست هايی که شايد هرگز در چهارچوب اين رژيم تحقق پذير نباشند و يا درخواست هايی که نيازمند زمان اند. اما مهم اين است که برای بردن همين مطالبات ميان زنان بايد سازمان يابيم، بايد خود را در ميان توده زنان بگسترانيم.
اگر خودمان را در چهارچوب ظرفيت حاکميت محدود کنيم، چيزی از مطالبات باقی نمی ماند. در شرايط فعلی علامت سئوال بزرگ اين است که حتی اگربا يک فرض خيالی، مطالبه ای تبديل به قانون شده و به تصويب نيز برسد، چه تضمينی برای اجراء دارد. مگر همين قوانينی که وجود دارند، اجراء می شوند؟ بی قانونی در کشور ما نهادی شده است. قانون روی کاغذ ماسيده است. بنابراين نبايد از شعار، هر مطالبه ای را تبديل به قانون کنيم، يک امر مقدس بسازيم. هرچند، برای آن نيز می توان تلاش کرد، اما مهم شناخت مطالبات زنان در اقشار و طبقات مختلف و بيان آن هاست. به اين ترتيب موفق می شويم نظر همه زنان را به درخواست های ساير اقشار زنان جلب کرده و نيز آن ها را نسبت به مطالبات خودشان حساس کنيم. آن قدر حساس که آن ها را خوب بشناسند، به کمبود و نبود اين مطالبات در زندگی شان آگاه شوند و آن قدر حساس که آن ها را فرياد بزنند و برای تحققشان بجنگند.
ما، بخش نسبتا آگاه جنبش زنان ديگر نمی توانيم تنها به فرياد مطالبات قشری که خود در آن جای داريم، اکتفا کنيم. برای مثال، اگر بازگشايی يک مهد کودک در کارخانه مشکل ما نيست، اجازه نداريم از کنار آن و رنجی که زنان کارگر به طور روزمره با آن روبرويند و مطالبات ديگری که حتی هنوز خود نيز به آن ها آگاه نيستند، بی تفاوت بگذريم. و مثال ديگر، اگر حجاب اجباری تأثيری در زندگی ما ندارد و ما آن را به راحتی پذيرفته ايم، نمی توانيم به قشر بزرگی از دختران و زنان که هر بار از پوشاندن مو و اندام خود تحقير می شوند و با عقده هايی در قلب خود رشد می کنند که آينده جامعه را ناسالم بنا می کند، بی توجه باشيم.
جنبش زنان در مجموعه خود، ظرفيت بالايی برای شنيدن، برای درک يکديگر، برای نايستادن و پيش روی، برای عمل کردن و يافتن روزنه ها، برای تسليم نشدن و نافرمانی و برای قاطعيت و استواری از خود نشان می دهد. همين اعتقاد به عمل گرايی در فعالين جنبش زنان است که ماراتون را پيش می برد. از هر کورسويی که وجود دارد، برای مبارزه با تبعيض استفاده می کنيم تا بازنايستيم.
خورشيد ما از دور می تابد، ماراتون به سوی آن ادامه دارد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد