logo





یلدایتان سبز و سرخ و سپید باد

شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۲۰ دسامبر ۲۰۱۴

محمود کویر

kavir.jpg
سفره ی یلدایتان پر از بوسه و لبخند. ترانه و شادی. انار و هندوانه بزرگداشت یلدا، گرامیداشت فرهنگ ایرانی است. برخاستن آدمی است در تاریکی تا طلوع صبح آزادی.

**
گرد آمدیم:
 شبچره ای بود و آتشی،
گفت و شنود و قصه و نقلی ز سیر و گشت ...
وقتی که برشکفت گل هندوانه، سرخ
در اوج سرگذشت
یلدا، شب بلند، شب بی ستارگی
لختی به تن طپید و به هم رفت و درشکست
با خانه می شدیم که گرد سپیده دم
بر بام می نشست.
 
                                                               سیاوش کسرایی
*** 
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گویی از روی قیامت شب یلدا برخاست                سعدی
*** 
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست               سعدی
*** 
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود    
  سعدی
*** 
صحبت حكام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید خواه بو كه برآید. 
 حافظ
***
معاشران گره از زلف یار باز كنید
شبى خوش است بدین قصه اش دراز كنید
 حافظ
***
همه شب های غم آبستن روز طرب است
یوسف روز به چاه شب یلدا بیند   
خاقانی
***
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا 
  ناصر خسرو  
***

ایزد دادار، مهر و کین تو گویی
از شب قدر آفرید و از شب یلدا                       
زان‌که به مهرت بود تقرب مومن
زان‌که به کینت بود تفاخر ترسا  
 امیر معزی                                             
***
به صاحب‌دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا      
 سنایی غزنوی
***
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شاید
که درازنامی از نام مسیح یافت یلدا        
   سیف افرنگی
 ***
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا    
    مسعود سعد

***
شاهی که هول و کینه او بر عدوی ملک
تابنده روز را شب یلدا همی کند        
    مسعود سعد
***

نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند     
   منوچهری

***
روز پهلوی شب یلدا زند
خویش را امروز بر فردا زند  
***

اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع
با شب یلدا درآویزم چو شمع                                 

***
چشم جان را سرمه اش اعمی کند
روز روشن را شب یلدا کند      
  اقبال لاهوری 
 
برای یلدا معانی گوناگونی نوشته اند. این نیز گمان من است:
یلدا باید همان هیلدا باشد. هیل همان است که در واژه ی هلیوس،هلن،هاله،هالی به معنی مقدس آمده است و بی گمان معنی خورشید را دارد و واژه ای پارسی است. هم چنان که در عنوان اشکانیان آنان را فیل هلن یعنی دوستدار خورشید خوانده اند. بر بسیاری از سکه های اشکانی این عنوان دیده می شود.
شاهان اشکانی نیز همواره خود را مهرداد یا میترا دات خوانده اند زیرا که مهر همان خورشید است، آنگونه که در نام جای ها مانند مهرگرد و مهرآباد هم آمده است( نام میبد نیز باید همان مهرپات بوده باشد).
واژه ی هیل به صورت ایل و ئیل هم آمده و معنی خدا گرفته است چنانکه در جبرئیل و عزرائیل مانده است و پیداست که از همان هیل به معنی خورشید آمده است.
ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته‌است.در آثارالباقیه بیرونی، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه کتاب خانه  بریتانیا ، خُره روز آمده است، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.
دا نیز به معنی روز است چنانکه در فردا از پرتا ی پهلوی به معنی روز بعد مانده است. پس هیلدا یعنی روز گرامیداشت خورشید.
برخی بر این باورند که شب چله یا همان یلدا به سبب چهل روز اول زمستان است در خالی که ما چله تابستانی هم داشته ایم و به باور من هیچکدام به شماره چهل پیوندی ندارد.شب چله به گمانم از واژه­ی چلیپای ایرانی به معنی صلیب شکسته یا گردونه خورشید باشد. قدمت این نماد خورشید در ایران به بیش از شش هزار سال می رسد و ده ها نمونه آن در بناهای تاریخی و بر سنگ و سفال در جغرافیای آیین میترا یافت شده است.
یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شودرا پیروان میتراییسم از هزاران سال پیش در ایران برگزار می‌کرده‎اند.
بسیاری بر این باورند که ریشه پاس‌داشت شب چله درمیان قوم کاسپیان‌ است. کاسپ‌ها از اولین اقوام بومی ایران هستند و نام دریای کاسپین و قزوین هم از نام ایشان است. کاسپ‌ها قوم نیرومندی بودند و تمدن توانمندی را پایه‌گذاری کردند.
آنان با ساخت چهارتاقی‌هایی توانستند انحراف ۲۳ درجهٔ مدار زمین در گردش به دور خورشید را اندازه‌گیری کنند. کاسپ‌ها با استفاده از این ابزار به تقویمی دقیق دست یافتند و دریافتند که پس از آخرین شب پاییز بر طول روزها اندک‌اندک افزوده شده و از طول شب‌های سرد کاسته می‌شود.
این جشن در ماه پارسی «دی» (تولد دوباره خورشید) قرار دارد که نام آفریننده در زمان پیش از زرتشتیان بوده‌است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد. واژهٔ روز در زبان انگلیسی نیز از نام این ماه برگرفته شده‌است.
رومیان پس از گسترش آیین مهر در اروپا هنگام عید ساتورنالیا، که همان یلداست، اقدام به برپاداشتن جشن و سرورمی کردند.کلیسای کاتولیک روم روز 25 دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزیند تا به مراسم میترایی در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را آرزو کنند.روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند.
خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند که همان روز خورشید باشد.
در مصر باستان جشن «باززاییده‌شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌است.
در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌است و آن را خورشید شکست‌ ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند.

تاریخ

یلدا تولد خورشید است. طولانی ترین شب سال سپری می شود و تاریکی که تا دیروز در روزهای سرد و تاریک، بر نور غلبه یاقته بود، جای خود را به نور می دهد. نور بر تاریکی پیروز می شود و دوره سیاهی، تاریکی و تباهی پایان می گیرد.  یلدا،آغاز «انقلاب زمستانی» است، در برابر «انقلاب تابستانی» که از اول تیر آغاز می شود. شب یلدا شب تولد روشنایی هاست.
ابوریحان بیرونی  در كتاب آثار الباقیه درباره یلدا می نویسد: «این شب در مذهب رومیان عید یلداست و آن میلاد مسیح است. به جاست كه ما نیز گرامی و زنده اش بداریم. كه در نهاد و آداب و سنت ما ایران، دنیایی از فلسفه، حكمت و زیبایی نهقته است.»دی ماه، در ایران کهن، چهار جشن را در بر داشت : نخستین روز ماه دی و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست وسوم، سه روزی که نام ماه و نام روز یکی بود.  امروز، از این چهار جشن، تنها شب نخستین روز دی ماه، یا شب یلدا، را جشن می گیرند.  یعنی آخرین شب پائیز، نخستین شب زمستان، درازترین شب سال.   درازای تاریکی نیز پانزده ساعت و پنجاه و چهار دقیقه است.

آیین و رسوم و قصه ها

این رسم در ایران باستان چنین بوده كه پیران قوم با لباس های نو بر فراز تپه ای رفته،  از آسمان می خواستند كه آن «رهبر بزرگ» را برای رستگاری آدمیان بفرستدو باور داشتند كه نشانه زایش آن ناجی، ستاره ای است ، كه بالای كوهی به نام كوه فیروزی كه دارای درخت بسیار زیبایی بوده است ، پدیدار خواهد شد و موبد بزرگ برای  همین نیایشی می خوانده، كه قسمتی از آن در «بهمن یشت»  مانده است: 
«آن شب كه سرورم ظهور كند 
نشانه ای از ملك آید
ستاره از آسمان ببارد 
همان گونه كه رهبرم از راه برسد و ستاره اش نشان نماید ...»
اما در استوره های کهن ایرانی چنین آمده است که،
ماه، دلداده مهر است و این هر دو راهی جدا دارند . زمان ماه شب است و مهر روزها بر می آید. ماه بر آن است که سحرگاه، راه بر مهر ببندد و با او در آمیزد، اما همیشه در خواب می ماند و روز فرا می رسد که ماه را در آن راهی نیست. سرانجام ماه تدبیری می اندیشد و ستاره ای را اجیر می کند، ستاره ای که اگر به آسمان نگاه کنی همیشه کنار ماه قرار دارد و عاقبت نیمه شبی ستاره، ماه را بیدار می کند و خبر نزدیک شدن خورشید را به او می دهد. ماه به استقبال مهر می رود و راز دل می گوید و دلبری می کند و مهر را از رفتن باز می دارد. در چنین زمانی است که خورشید و ماه کار خود را ٿراموش می کنند و عاشقی پیشه می کنند و مهر دیر بر می آید و این شب، «یلدا» نام می گیرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر می رسند و هر سال را فقط یک شب بلند و سیاه وطولانی است که همانا شب یلداست.
نزد زرتشتیان، زمستان به دو چله کوچک و بزرگ تقسیم می شود. چله بزرگ از اول دیماه تا دهم بهمن ماه را در بر می گیرد و از ده بهمن به بعد را چله کوچک می گویند. یلدا، شب نخست چله بزرگ است. 
 زرتشتیان در این شب جشن می گیرند و فدیه می دهند: فدیه، سفره ای است که در هر خانه گسترده می شود و در آن خوراکی های  شب یلدا چیده می شود. زرتشتیان در این شب دعایی به نام «نی ید» را می خوانند که دعای شکرانه نعمت است. خوراکی هایی که در این جشن مورد استفاده قرار می گیرند، گوشت و هفت میوه خشک شده خام (لورک) می باشد.
استاد انجوی شیرازی در کتاب در باره جشن و آداب زمستان، مراسم زیبای یلدا را در یکی از روستاهای شهر  ملایر  به نام  دره میانه ، چنین وصف می کند:
دو سه روز پیش از شب چله به خانه تکانی می پردازند تا شب چله که آن را چله ی پاییز یا شب چله زری می نامند، فرا رسد. در این روز مردمان رخت های نو یا شسته خود را می پوشند.
نزدیک  غروب ِ آفتاب، کدبانوی هر خانه جامی از آب چشمه پر کرده و در تاقچه ی اتاق می نهد. پس از شام همه ی اهل خانه به دور کرسی که روی آن یک سینی با دو بشقاب پر از نقل های رنگارنگ گذاشته شده است، گرد می آیند. سپس هر یک از اهل خانه به این باور که تا سال دیگر هم چون شمع روشن بمانند، شمعی روشن کرده، درون سینی جای می دهند.
 بخش بسیار زیبای مراسم، گزینش دختری است از میان دختران شوی نکرده ی روستا که پس از گزینش، زنان با کل زدن و هلهله به همراه نوازندگان محلی، این ترانه را می خوانند:
 
چله زری، چله زری     
امسال و سال دگری
اروس کیه، اروس کیه
  چله زری می باشد
چو ماه تابان رخش   
  چهره پری می باشد
چشمش چو چشم آهو    
 چه میگه تاق ابرو
دختر به نام زری     
 ابروی او یک وری
چله زری، چله زری
  عزیزم ماه تابان
مبارک، مبارک   
 شب چله مبارک
 
سپس چله زری را همچون عروس، رخت سپید پوشانیده بر تختی که روی پشت بام نهاده شده، می نشانند و هر خانواده به سهم خود شمعی در کنار تختی که عروس روی آن نشسته است، روشن می کنند. مردان و زنان با گرمای شمع دستان خود را گرم کرده به صورت می کشند و می خوانند:
 
زردی من از تو
  سرخی تو از من

جشن با نقل پاشون بر سر چله زری ادامه می یابد، چله زری نقل هایی که روی سر و دوربرش ریحته شده است، جمع می کند و یک دانه نقل به زن و یک دانه به مرد می دهد. زن نقلش را به مردش می دهد و مرد نیز نقل را به زنش. سپس دو زن، چله زری را از روی تخت بلند می کنند، پدر چله زری در سمت جلو و برادرش در پشت سر و مادرش در سمت چپ، چله زری را رو به سوی خانه اش می برند و نوازندگان می نوازند و مردم پایکوبان می روند تا به خانه چله زری برسند. در خانه، پدر اناری به دست چله زری می دهد. چله زری انار را دون می کند، نخست خود چند دانه می خورد. باور چنین دارند که دختر شوی نکرده اگر یک دانه از این انار به نیت شوهر کردن بخورد، در سال آینده به خانه بخت خواهد رفت...
این مراسم  با رقص و پایکوبی و خواندن ترانه  همراه است:
 
چله زری نشونه  
  اروس کهکشونه
  میون گلرخونه
تاوسون او دخوره
 زمستون او وتوره
 زمستون او وروده
تا ایسیه او خو کرده
 چله زری دکاره  
 پشت سرش بهاره



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد