می دمد آبی زلال از جوی عشق
تا تراود از لبانت بوی عشق
با کدامین گل نشاط آورده ای
می شکوفد در نگاهت بوی عشق
شد قرار دل ، گَزیدش قهر تو
یک نفس دل را بنه داروی عشق
بی خودش کن بار دیگر از لبت
تا شود افیونی ِ جادوی عشق
بی دلم کردی ومست انداختی
بی دلت گشته خمار ِ خوی عشق
در پی ات هر سوکنم دل را صدا
مانده ام حیران درون کوی عشق
جان بینش را به یغما برده ای
تا شدی با غمزه ای بانوی عشق
م ــ زیبا روز
خوانش شعر با صدای استاد بهمن شریف :
http://www.youtube.com/watch?v=-IN0gFxYUzg