logo





شارل بودلر

شیشه ی عطر*

برگردان از مانی

سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۳ - ۲۸ اکتبر ۲۰۱۴

عطر هایند مُتنفذ که زِ هَر جسم عبور
میکنند، هم زدل شیشه تو گوئی چون نور!
گه کُنی درب سَرِ جعبه ی پیری را باز
که زند جیغ و کُند ناله و زاری آغاز!
یا که در خانه ای متروک گشائی قفسی
که دهد بوی قرون، تار در آن بسته بسی!
شیشه ای کهنه بیابی که درون دارد راز
و جهند خاطره ها از دل آن بیرون باز.
خواب در پیله چو کرمان به نحوست بودند
نرم و آهسته در آن گور تکان میخوردند
بال کردند برون پس، و پَریدند به پَر:
سُرخِ براق، زرِ بافته، آبیِ سحر...

میزند پُشتک چند خاطره ای سُکر آور
در هوائی نگران، بسته دو چشم...گیجی سر
روح مقهور بگیرد و دهد هُل به دو دست
سوی چاهی که هوایش همه عطر بشر است
به زمین بر لب گورِ سده ها میزندش!
- لازارِ** مرده و بو کرده دراند کفنش -
چو شبح خاطره ای خفته خورد جُنب به خاک:
عشق سُکر آور پیری که دهد بوی مَغاک.

گُم چو منهم شدم از خاطرِ ابنای بشر
کُنج اُشکوبه ی شومی به اِشکافی در:
شیشه ی کهنه ی عطری شده واصل به دَرَک
چرب و خاکی وکثیف، زشت و کریه، خورده تَرَک
تازه تابوت تو گردم عزیزِ عَفِنم
شاهد سم هلاک آور و زخم تو منم
زهر شیرین، تو دستپخت ملائک، شهدم!
خوره ی جان، تو ای مرگ و حیات قلبم!


* این شعرآخرین سروده بودلر از سیکل اشعار ملهم از عشق " آپولینی ساباتیه " است. در متن منتشره سال 1861 این شعر تغییراتی جزئی نسبت به متن 1857 حاضر دیده میشود.

** کنایه از معجزه ی عیسی مسیح بروایت انجیل یوحنا که بنا بر آن " لازار" پس از مرگی چهار روزه به دم عیسی دوباره زنده میشود.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد