logo





نایب

سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۳ - ۲۸ اکتبر ۲۰۱۴

علی اصغر راشدان

Aliasghar-Rashedan03.jpg
«تموم سوراخ سمبه هاروسرک کشیدی،دیگه چارچشمی کجاهارومی پائی؟پنجتاهزاری پشت سبزکمته؟همیشه که میگرفتی هشت ده روزپیدات نبود.»
«به من میگن نایب شهرداری.کارم بازدیدوشیش چشمی پائیدن ساختمون سازای خلافکاره.»
«مام که گردنمون ازموباریک تره،تاگذرت اینورامیافته بی چون وچراباج سبیلتومیگذاریم کونه مشتت.این روزااونم میگیری ودایم توسوراخ سمبه های ساختمون چشم چرونی میکنی،چته؟کمه بگوزیادترش کنیم؟»
«به اندازه موهای سرت ساختمون بازدیدکردم وگزارش دادم.آخرای کارته، تومیدونی،منم میدونم چی نقشه هائی توکله ت داری.تموم این نقشه هام آخرین روزای کارپیاده میشه.»
«کوچکترین خلافی کرده بودیم مهندس ناظرمون گزارش میکرد.خودتم همیشه خداپائیدی که یه آجرکج کذاشته شه وخفت بگیری وباج سبیلتو ببری بالا.اخمم کنیم به شهرداری منطقه گزارش کنی.»
«همون مهندس ناظرهمکاروششیدونگ رفیقت که هرشب توکافه آقارضا سیهلامیزمیخوری مشترک دارین؟»
«خودت ازاولین آجری که گذاشتیم،تاالان که هفته دیگه میریم دنبال پایان کار،دایم سرک کشیدی.دم به ساعت بازدیدکردی،کوچکترین خلافی کرده بودیم،گزارش کرده بودی.»
«میخوای همین الان مچتوبگیرم؟»
«باشریکم یه طبقه زیرزمین وانباری داریم،دوطبقه مسکونی داریم،اینم یه طبقه پیلوته.توتموم چارطبقه م یه آجرخلاف نگذاشتیم.»
«پیش کولی معلق بازی؟این سالن به این بزرگی،آشپزخونه کف سرامیک،اونطرف یه اطاق سه درچاروواسه پیلوت وپارکینگ ساختی؟»
«این سالن جای یه جفت پارکینگه،اطاق اونوری وحموم وتوالت و آشپزخونه م مال کارگرمونه،موبه موطبق جوازشهرداری ونقشه وکروکی مهندس ناظرمون درآوردیم.»
«خودت واسه شوم شبت معطلی،به قول خودت زیربارنزول پولائی که قرض کردی سکته میکنی،اطاق سه درچار،حموم وتوالت تموم کاشی کاری وکف سرامیک واسه کارگرت میخوای؟»
«پس چی نقشه ای توکله م دارم نایب؟»
«میخوای بایه بناوسه تاکارگریه شبه تبدیل به یه طبقه مسکونی مامانیش کنی.این سالن بزرگ تنهایه جفت دیوارتیغه ای،یه درویه پنجره لازم داره.تموم مصالح شم الان توانباریای زیرزمینت حاضروآماده است. میخوای بریم پائین نشونت بدم؟بعدشم که ساختی،طبق قانون خدام نمیتونه خونه ساخته شده ی مسکونی روتخریب کنه.درست میگی، تاحالام هیچ خلافی نکردی.من کرم این کارام،تموم چیزائی که الان توکله ت میلوله حفظم.پیلوتو میکنی یه طبقه مسکونی،یه جفت پارکینم ازکنار خیابون جلوی خونه ت باچندرغازازشهرداری میخری وخلاص.شهرداری تنهامیتونه جریمت کنه.جریمه رو میدی،یه طبقه خلاف کردی وبه ریش نایب ومهندس ناظروتموم بازرسای شهرداریم میخندی.این پروژه شوما نسل شهرداری این منطقه رودرآورده.دست همه تون توکارزمین وساخت وسازه وتموم زیروبم خلاف کردن زیرزیرکی رومثل کف دستتون حفظین. خودتنونم ازجنس وجنم شهرداری چیاهستین،یه عمربازمین وساختمون ومهندس ناظرومامورشهرداری سروکاروساخت پاخت داشتین.مارخوردین وافعی شدین.»
«اینام که گفتی جزء وظایفته؟واسه چی افسانه میبافی نایب؟»
«روزای آخرکارته،بگذارخلاصه کلوموبهت بگم.همین الان میتونم ازهرآجری که کارکردی یه خلاف بگیرم وگزارش کنم وهمین امروزجلوی کارتو بگیرم وپایان کاربی پایان کار.»
«قدرت نایب رواین ساختمون ازرئیس قوه قضائیه م بیشتره،تموم حرفائیم که زدی درسته.تموم مصالحم توانبارای زیرزمین آماده ست.بااوست علی بناوسه تا ازکارگراشم حرف زدم.اصلاتوپیشگووپیغمبری نایب.حالامیگی چی کارکنیم که این آخرکاری روتوبکنی اونطرف وازجلو کارمون ردشی؟»
«قبلنم گفته م،ساکن زورآبادکرجم.احتیاج به یه تیکه زمین دویست متری توپروژه هشتگردکرج دارم که بسازم ویه گله زن وبچه مو بریزم توش. پرونده تعاونی مسکن مونم زیردست جنابعالیه.اونجارو داشته باش،منم اگه دیگه طرف ساختمون شومارو نیگاکردم چشمو درآر.»
«بزن قدش نایب.دیگه م اینورایافتت شه کارت باکرام الکاتبینه،حواست باشه چی گفتم....»

*
«خب،رندروزگار،من به قولم عمل کردم ویک ماه آزگارطرف ساختمونت نیامدم.درسته؟»
«درسته نایب.ازمن چی کم وکاستی دیدی؟»
«کارتعاونی مسکن ماروریشه کن کردی.اینه رسم بزن قدشه؟»
«وقتی دوتامدیرتعاونی مسکن شوماتموم پول وسرمایه دویست نفر اعضای تعاونی مسکنو بالامیکشن وازکشورفرارمیکنن،ازمن که هیچ،ازکل وزارت مسکن وشهرسازیم کاری ساخته نیست.»
«مرده وحرفش،میباس تویه پروژه دیگه دستموبن میکردی.ازت همه کاری ورمیاد.تاحقموازگلوت نشکم بیرون دست ازسرت ورنمیدارم.»
«هیچ کاردیگه ای ازم ورنمیاد.مگه دویست نفرتون شکایت کنین ویه جوری دوتامدیرتعاونی مسکنتونوبکشونین داخل وکارزمین قبلی هشتگرد تعاونی تونودنبال کنین.اگه این کاروبکنین،من میتونم توکارتون تسریع کنم.»
«حالاواسه چی دم دروایستادی؟خیلی سرگشته ای!کارات که راست ریسته دیگه!پایان کارتوگرفتی؟»
«حالاشهرداریت طلافی میکنه،واسه همین پیلوت زپرتی هرنفرمونو پونصدهزارتومن جریمه کرده.تاپولوندیم پایان کاروسندمالکیتیم درکار نیست.»
«پونصدتومن که پولی نیست.بده وپایان کاروسندمالکیتوبگیر.همین پیلوت زپرتی روبه قول خودت الان خدات میلیون تومن میخرن.»
«غریبه نیستی نایب،تموم این ساختمونوباپول نزولی ساخته م،الان تا خرخره م زیرقرض ونزول پول دادنم.پونصدهزارتومنم کجابود.»
«یکی ازهمسایه هام دنبال یه خونه رهن وکرایه ای میگرده،میخوای بفرستمش پیشت؟پونصدپیش،ماهی صدهزارتومنم ازش بگیروخونه روبهش بده اجاره.جریمه شهرداری روبده پایان کاروسند مالکیتتوبگیر. پیلوتو بفروش وتموم قرضاتوبده.بابقیه شم یه عمرعشق کن.
«بدم نمیگی،اگه آدم خاطرجمعیه بفرستش بیادنایب؟»
«بهش بده.خیلیم سخت نگیر،خیالت تخت باشه،ازنایب دروغ نشنو.»
«یادت باشه،باهمون پونصدهزارتومن پیش پرداخت وماهی صدهزارتومن.»
*
«نایب گفت شومایه زن وشوهرین.معلوم نیست چن نفرین.هرروز یه عده میادویه عده میره.انگاراینجاروبه کسائی اجاره میدین.تموم شبانه روزم صدای موسیقی بندریتون گوش فلکوکرکرده.اینجا رو کردین قربت خونه.نه شب داریم ونه روز.صدای دروهمسایه هاروهم درآوردین،همه شم ازچشم من میدونن.پریشاب میخواستن بریزن اینجاوجل وگلیمتونوپرت کنن توخیابون.کلی ریش گروگذاشتم،خواهش تمناکردم که دست نگهدارن تا باهاتون حرف بزنم واتمام حجت کنم.کرایه تونم چن ماه عقب افتاده»
«قربتی تموم فامیلاتن!مردناحسابی حرف دهنتوبفهم!یه دفه دیگه مزاحم شی شیردونتوباکاردمیکشم بیرون!بچه ها!همه تون بریزین توحیاط تااین بابا ببینه بایه لشکرطرفه وازدهنش بزرگترحرف نزنه....»
پنج نفرسبیل ازبناگوش دررفته بایک زن درحال زائیدن ریختندتوحیاط و شروع کردندبه نعره کشیدن.زن پابه زابی مقدمه یقه م راگرفت،صورت، گردن وسینه م راباناخنهاش خراش دادونعره کشید.خواستم گریبانم راازدستهاش بیرون بکشم،رهام نمیکرد.باهام گلاویزشد.بلندم کردو دونفری روزمین کوبیده شدیم.زن رومزائیکهای کف حیاط درازبه درازخودرا رهاکرد.خونابه ازوسط پاهاش راه برداشت.
همان مرداول خیلی خونسرد مبایلش را درآوردوبه کلانتری تلفن زد....
دردسرتان ندهم،رفت وآمدودوندگی تودادگستری شب وروزم رایکی کرد.کاروزندگیم مختل شد.عنقریب ازداره مینداختم بیرون. بعدازشش ماه دوندگیهاودربه دری کارمان به جلسه آخردادگستری واطاق قاضی کشید، به قاضی گفتم:
«آقای قاضی من خیلی به بچه های تعاونی مسکن تون خدمت کرده م. این قضیه داره زندگیم راساقط میکنه،یه کم ملاحظه م را بکنین»
«کارم خیلی زیاده،خلاصه بگم،خانوموزدی زمین وبچه ش سقط شده. آهسته وسربسته بگم،آره،بچه هام ندادادن خیلی به تعاونی مسکن خدمت کردی،ارفاق میکنم وقتل غیرعمدمحسوب میدارمش.این حداکثر کاریه که میتونم برات بکنم.تنهاتوصیه م اینه که رضایتشونوجلب کنی والان همه برین خونه هاتون.وگرنه ازهمین جاراهی زندون درازمدتت میکنن، زندگیت ازهم میپاشه.ازمنم هیچ کاردیگه ای ساخته نیست.»
«جناب قاضی!به شرفتون قسم(تودلم گفتم که یه مثقالشم نداری)تو حیاط وایستاده بودم.این زن ازخونه ش پریدبیرون.مثل زنی که بخواد بچه سقط کنه ودنبال یه وزنه سنگین میگرده،بیقمدمه منوبغل زد.هرچه کردم خودمورهاکنم وبزنم بیرون،ولم نکرد.چه زوریم داشت،بلندم کردودونفری روکف حیاط کوبیده شدیم.اصلاروحم ازبرنامه اینا خبرنداشت.»
«تموم حرفاتومی فهمم،محکمه پسندنیست.اگه ازجریان عکس گرفته بودی بازحرفی،الان هیچ شاهدی واسه اثبات حرفات نداری.»
«ای بابا،تواون دادوبیدادودعوادوربین وحال وحوصله عکس گرفتن کجابود. ازکجامیدونستم اینا برنامه ریزی کردن.حالم ازمن که کاری ساخته نیست جناب قاضی،ریش وقیچی دست شما، هرجورمیتونین رضایتشونوبگیرین.»
قاضی روبه مردوزن کردوگفت«قضیه ایست که اتفاق افتاده،این آقابدترین مجازاتم که بشه بچه زنده نمیشه.بهترین راهش اینه که گذشت کنین وبا وجدان راحت برین سرزندگیهاتون.»
مردوزن کمی توگوش هم پچپچ کردندومردگفت«خونه ای رو که توش هستیم به اسم ماکنه تارضایت میدیم،وگرنه اصلاوابدارضایت نمیدیم.باید تقاص پس بده...»
قاضی سرش رابه من نزدیک کردواهسته گفت«شانس آوردی،قبول کن. وگرنه ممکنه اعتراض کنن وپرونده بره پیش یه قاضی دیگه وقتلم عمد به گردنت بیفته.»
منتظرجواب من نشد،رو به زن ومردکردوگفت«ایشان قبول کردند. ازهمینجابامامورمیرین محضروخونه روبه شما منتقل میکنه وهمه با خوشحالی میرین خونه هاتون....»
تحت نظارت مامورین اجرائی دادگستری پیلوت رابه آنهامنتقل کردیم. همه باماشین من راهی خانه شدیم.انگارنه انگار،مردوزن توراه باهم بگوبخندداشتندوبامن خیلی خودمانی خوش وبش میکردند.مردیک جفت سیگاروینستون آتش زد،یکی را کنارلبش ویکی راگوشه لب من که رانندگی میکردم گذاشت وگفت:
«راستی میدونستی این خانوم خواهرنایب ومن شوهرخواهرشم.همه مون بچه زورآبادکرجیم.نایب سفارش کرده پونصدهزارتومنی که پول پیش بهت دادیم ازت نگیریم.پول حروم ازگلومون پائین نمیره....»


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد