logo





برای تراب حق شناس به پاس یک عمر کوشش
و تلاش او برای رهایی و عدالت اجتماعی

دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳ - ۲۷ اکتبر ۲۰۱۴

سعید شاهسوندی

بر این باورم و مطمئن هستم که تراب نیز از گذشتگانی که با آنها زیسته و از آنها آموخته و بعد ها اختلاف عقیده پیداکرده ، واز "رزم مشترک" با آنان با احترام یاد کرده و می کند.
از این روست که؛ اجازه می خواهم از صمیم قلب احترام عمیق خود را نسبت به "تراب حق شناس" به پاس یک عمر مبارزه و پایداری اش ، درراه رهایی محرومان و نیز نسبت به مواضع اصولی او در قبال درد و رنج خلق فلسطین ، ابراز دارم.
سلام
قبل از هرچیز اجازه می خواهم که تورا با ضمیر مفرد مورد خطاب قرار دهم.
چند روز پیش ،در صحبت با دوستی مشترک، از بیماری سخت تو با خبر شدم. وازآن زمان تاکنون، نام تو و خاطره سالیان درازگذشته ای که تو هم در آن نقش ایفا کرده ای ،در ذهنم مرور می شود.
می دانم و تو نیز بهتر میدانی که ،این برف را سرباز ایستادن نیست. و به قول سعدی" عاقبت از ما غبار خواهد ماند." پس آنچه که می ماند نتیجه اعمال ما و نیزخاطراتی است که از ما بر ضمیر آیندگان نقش می بندد . همین و شاید همین.
این را نیزمی دانی و من نیز پنهان نمی کنم که چه در مبانی عقیدتی و چه در سیاست های راهبردی و چه بسا در سبک کار تشکیلاتی،سال هاست که با هم اختلاف عقیده دارم.
در این لحظه مشخص برای من مهم نیست که کدام یک به راه درست رفته و یا می رویم.در این لحظه آن چه که برای من به عنوان یک "مجاهد سابق" مطرح است ، خاطره سال هائی است که هم رزم بودیم. در مرگ و در زندگی. من در داخل کشور و تو در خارج کشور. اما هردو در آرزو و درتلاش برای رهایی خلق قهرمان ایران و برای استقرار آزادی و عدالت اجتماعی.
هدف من از این نوشته، ادای احترام عمیق است در عین اختلاف نظروعمل.
نخستین بار قبل از شهریور 50 ، نام تو از طریق همکلاس بودن با کاظم(برادر کوچکتر تراب) در درس عربی دانشگاه شیراز به گوشم خورد. واحد عربی به توصیه سازمان و مقدمه رفتن به اردوگاههای فلسطین بود که ضربه شهریور1350، مجال نداد.
درشهریور 50 اکثر قریب به اتفاق کادر رهبری سازمان دستگیر شدند. آن زمان ، اززنده یاد فرهاد صفا و بعدتر زنده یاد کاظم ذوالانوار شنیدم که "تراب حق شناس" از کادرهای قدیمی سازمان دستگیر نشده وهمراه با شماری دیگردر خارج کشور است.
درآن روزها و ماه های سخت اولیه ، که از آسمان و زمین بلا میبارید و گاه جای خواب نداشتیم وهرروز نیز خبر دستگیری یار و عزیزی را می شنیدیم ، خبر حضور تو و شماری دیگر در خارج کشور امیدی بزرگ برای ما بود که؛ سازمان تماما از بین نرفته و می توانیم آن را دوباره برپا ساخته و مبارزه را به پیش بریم. یادم هست که کاظم(برادرت) در همان روزها دستگیر شد.
نام "تراب"درآن مقطع، برای ما که در داخل می جنگیدیم یک نوع"امید" بود. امید براین که رویای ساواک مبنی بر نابودی سازمان ودستگیری "همه کادرها" مطمئنا تحقق نخواهد یافت و هنوز یارانی چون "تراب" در خارج داریم.
ضربه شهریور50، با کور شدن سرنخ های ساواک به پایان رسید و کمی بعد عملیات مسلحانه شروع شد. خوب یادم هست که بعد از مجموعه "عملیات نیکسون" کاظم ذوالانوار خبر داد ، که بچه ها در خارج با سازمان "فتح" تماس گرفته اند و آنها بعد از آن عملیات، اعلام همه گونه مساعدت کرده اند. درآن موقع ،کاظم ذوالانوار که فرماندهی شماری از همان عملیات را برعهده داشت ، به نقش تو اشاره داشت ونام تو راآورد.
در سال های 52 و 53 هم که شاخه ما، تحت رهبری شریف واقفی ، اخبار را به صورت میکروفیلم تهیه و به خارج ارسال می کرد تا دررادیو میهن پرستان ویا رادیو سروش خوانده شود،آری! در آن موقع نیز همیشه نام "تراب حق شناس" در میان بود.
ازسال های تلخ 54 به بعدو آن قضایای خونبار و هستی بر بادده، در این جا می گذرم. من به زندان افتادم و نمی خواهم در اینجا در باره اش صحبت کنم. همین قدر بگویم که ، بر ما و برتو رفت آن چه رفت . وچه بسا هرکدام دیگر آن گونه که در ابتدا بودیم و فکر می کردیم نباشیم و نیاندیشیم.
درسال های اخیر نیز نام "تراب حق شناس" با کارارزنده جمع آوری و انتشار اسناد جنبش فلسطین و نیز اسناد دوران مبارزه مسلحانه عجین و همراه است.
من اما، طی آن سال های تلخ و سیاه و درکوران حوادث ودرد و رنج های بسیار بعدی آموختم که : اختلاف عقیده و اشتباهات، از منزلت "رهروان صادق" راه نمی کاهد. به دیگر سخن، اشتباهات ، از قدر و منزلت "انسان" های دردمند و انقلابیونی که نقد جان و توان را درراه تحقق امر انقلاب و رهایی ستمکشان نثار کردند نمی کاهد. تراب از این گونه "انسان" هاست.
بر این باورم و مطمئن هستم که تراب نیز از گذشتگانی که با آنها زیسته و از آنها آموخته و بعد ها اختلاف عقیده پیداکرده ، واز "رزم مشترک" با آنان با احترام یاد کرده و می کند.
از این روست که؛ اجازه می خواهم از صمیم قلب احترام عمیق خود را نسبت به "تراب حق شناس" به پاس یک عمر مبارزه و پایداری اش ، درراه رهایی محرومان و نیز نسبت به مواضع اصولی او در قبال درد و رنج خلق فلسطین ، ابراز دارم.
براین باورم که نام "تراب حق شناس" به عنوان مبارزی پیگیردر تاریخ مبارزات مردم ایران علیه استبداد و استثمار باقی خواهد ماند

با احترام فراوان
سعید شاهسوندی
26 اکتبر 2014 هامبورگ آلمان



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

توضیح کوتاه
سعید شاهسوندی
2014-12-09 00:11:58
دوستان محترم مسئول سایت عصر نو. سری به سایت شما زدم تا لینک مطلبی را برای دوستی بفرستم . نظر جناب سیامند را دیدم. مطلب زیر توضیحی بر نوشته ایشان است. با احترام
..............
جناب سیامند سلام
از قدیم و به نقل ازبزرگان تاریخ و ادب میهن مان به عنوان نمادی از خردنقاد به ما یاد می دادند که "به سخن بپردازیم نه صاحب سخن". فکر می کنم اگر همین یک رهنمود را رعایت می کردیم سرنوشت خود و جامعه مان جز این بود.دنبال برآمد هرموجی ماهم به تلاطم نمی افتادیم. این قبل از همه شامل حقیر سراپاتقصیر می شود. بهایش را دادم وظاهرا هنوز هم باید بدهم . بروی چشم.
جناب سیامند! نکاتی است که بد نیست به آنها توجه کنید:
1:واقعا شهامت وشجاعت بسیار می خواهد که نوشته ای را نخوانده ،برآن وبر نویسنده اش بتازید .این شجاعت وبعد هم صداقتی که در همان سطر اول می نویسد:"من هنوز این نوشته را نخوانده ام" ستودنی ومثال زدنی است.
2: درعنوان مطلب نوشته اید:" نویسنده اول مشخص کند خودش کیست" و درهمان سطر اول در تناقضی آشکار با عنوان مطلب نوشته اید:" نام سعيد شاهسوندی بر تارک يک نوشته کافيست که خواننده را به مطالعه ی مطلب علاقمند کند، تا ..."
جواب این تناقض را چگونه می دهید؟ اصلا تناقضی می بینید؟
3: در16 سطر کوتاه به صورت یک پاراگراف ، می برید و می دوزید و آویزان می کنید. این نیز "هنر"ی است که نزد هرکس یافت نمی شود. دستان هنرمندتان مریض مباد!
4: مدت زندان من "چند ماه" نبود. بلکه دوسال و نه ماه بود.امیدوارم که شما از نجات یک انسان از مرگ وکم شدن درد و رنج اوناراحت نباشید. درمقابل من هم از صمیم قلب آرزو می کنم که "آن امکانات گسترده"!! هرگز نصیب هیچ تنابنده ای و از جمله شما نشود.
5: در مورد "توضیحاتی" که از من خواسته اید. اگر "حوصله" و"تامل" خواندن و شنیدن و"دانستن" داشتید. می توانید به سایت من مراجعه کنید . بیش از دهها مقاله و نوشته و کتاب وبیش از دویست (بله ! دویست. اشتباه تایپی نیست) مصاحبه رادیویی موجود است. اگر هم قضاوت خود را کرده اید خوشا به سعادتتان . رستگاری از آن شماست .آسوده بخوابید که کورش بیدار است.
6 : بالاغیرتا، بالاخره مطلب رایواشکی هم که شده خواندید؟ نظرتان چیست؟ مطلب را نقد کنید. پرنده مردنی است. .
وپایان سخن قول سعدی است که:
عاقبت از ما غبار ماند،زنهار
تازتو، بر خاطری غبار نماند
شاد باشید
سعید شاهسوندی
هامبورگ نهم دسامبر 2014










.

نويسنده اول مشخص کند، خودش کيست
سیامند
2014-10-30 16:52:38
من هنوز اين مطلب را نخوانده ام، اما نام سعيد شاهسوندی بر تارک يک نوشته کافيست که خواننده را به مطالعه ی مطلب علاقمند کند، تا ببيند، آقای شاهسوندی امروز چه می گويد ؟ دوستان و علاقمندانی به تاريخ معاصر ايران اطلاع دارند که آقای شاهسوندی در دوران اقامت در فرانسه از ناراضيان سازمان مجاهدين خلق و رهبری مسعود رجوی بود و عملا از اين سازمان جدا شده بود. اما طی عمليات موسوم به «فروغ جاويدان» ايشان نيز به سودای سرنگونی سريع رژيم از طريق عمليات نظامی به عراق رفته و از نو به «سازمان» پيوست. طی اين عمليات ايشان اسير شده و به زندان منتقل شد. در فاصله ی دوران زندان (که با توجه به حضور و شرکت در عمليات مذکور، بسيار کوتاه بود) ايشان از امکاناتی گسترده برخوردار بود، از جمله تماس تلفنی با خانواده و همسرشان در فرانسه. فراموش نمی بايست کرد که اين دوره مصادف است با کشتار گسترده ی زندانيان سياسی و اسرای دربند که هيچ ارتباطی هم با «عمليات» مذکور نداشتند، اما آقای شاهسوندی که در طی عمليات دستگير شده بود، در فاصله ی چند ماه، نه تنها آزاد شد، بلکه به آلمان منتقل شد و از آن پس در آلمان حضور دارند. بد نيست، آقای شاهسوندی اطلاعات و توضيحاتی در مورد شرايط آزادی خود، و تسهيلاتی که در اين دوره ی دشوار زندان (برای ديگران) شامل ايشان می شد، توضيحاتی ارائه دهند. شايد پس از اين توضيحات بتوان نگاهی نو به ايشان و مطالب شان داشت.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد