در دروغین پگاهِ مِه پوشی
نز خروشِ خروسِ تیزهوشی
بلکه از عرعرِ دراز گوشی ،
می پرم من ز خواب ِ دیرینه
در جهانی تمام ، وارونه
عقل رفته ز سر و سر از هوش
شعله ی نازکِ شعور ، خموش
نه زمنطق نشانهای در سر
نه خرد را کسی کند ، داور
همه مسحورِ بانگِ مشتی خر
بسته بر هر سروشِ دیگر گوش .
جعفر مرزوقی(برزین آذرمهر)
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد