من همینم وُ همین وُ بس
سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۴
رضا مقصدی
من همینم وُ همین وُ بس.
خسته نیستم
با تمام زخم های کهنه ای که در من است
دلشکسته نیستم .
من بر آن سرم که تا طنین واپسین نفَس
همنشین مهربانِ عاشقان شوم .
یا که شور عاشقانه را
سفره/ سفره، میزبان شوم .
تا سلام ِ واپسین نفَس
من همینم وُ همین وُ بس .
****
شور تازه
می توان زمرگ، دم نزد .
می توان زبرگِ این درختِ روبرو
شعرِ دلکشی نگفت .
می توان زابرِآسمانِ نیمه باز
انتظارِ بارشی نداشت .
در زمینِ جانِ عاشقان، ولی
این زمان، نمی توان
شورِ تازه ای نکاشت .
reza.maghsadi1@gmail.com
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد