logo





مبارزه با خرافه، مبارزه با حکومت اسلامی است

پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۷ اوت ۲۰۱۴

کوروش گلنام

ژنده یاد احمد کسروی در هشتم مهرماه ۱۲۶۹ در تبریز متولد و روز بیستم اسفند ۱۳۲۴ در دادگستری و در آخرین جلسه بازپرسی از پرونده سازی و شکایتی که دشمنان بنیاد گرا و مذهبی علیه او به راه انداخته بودند به شکلی وحشیانه و در برابر چشم بازپرس به قتل رسید کسروی در تمام عمر کوتاه ولی پر بار خویش دمی از اندیشه، تلاش و کوشش برای برون رفت ایران و ایرانی از عقب افتادگی باز نایستاد و یک تنه با همه توش و توان خود در این راه کوشیدتا عاقبت جان بر سر آرمان های بلند وانسانی خود نهاد.

یکی از جنبه های بزرگ کار و کوشش کسروی، مبارزه با خرافه ها و بد آموزی های دینی/مذهبی ملایان بود. او از هر فرصتی برای روشن گری بهره می گرفت. برای نمونه او در مقاله ای با نام "عطسه به "صبر" چه ربطی دارد" به شکل داستان و گفت و گو به باورهای نادرست و بی پایه ای که حتا اکنون و پس از گذشت بیش از نیم قرن(۶۹ سال )هم چنان در میان ما ایرانیان رایج بوده و حکومت اسلامی به شدت به آن دامن زده است، پرداخته وبه زبانی بسیار ساده و همه فهم آن را بیان داشته است.

دراین حکایت(۱)، شهریور۱۳۲۰ است و ایران در اشغال ارتش های روس و انگلیس در آمده است. امنیتی در کشور نیست و راه ها خطرناک و پر است از دزدان و راهزنان. اتوبوسی می خواهد از شیراز به بوشهر برود. مسافران همه ترسیده و نگران هستند. مدیر دبستان یکی از شهرهای بنادر، یک مسافر تهرانی و یک مسافر شیرازی که بغل دست او نشسته در میان مسافران هستند. هنگامی که اتوبوس می خواهد حرکت کند مدیر دبستان به مسافران می گوید "آقایان شش قل هوالله بخوانید و به شش طرف خود پف کرده و از هیچ چیز نترسند. از آسمان بمب هم بیفتد، صدمه نخواهد رساند." در این جا مسافر تهرانی به اعتراض بر خاسته و گفت وگویی در می گیرد:

"مسافر تهرانی: این چه حرفی است؟! مگر قل هوالله می تواند از بمب جلو گیرد؟!

مدیر دبستان:(با تندی) البته که می تواند. محمد بن عبدالله که روی زمین را گرفت مگر توپ و تانگ داشت؟! با زور قل هوالله گرفت.

مسافر تهرانی: آقا این حرف ها راست نیست. چرا مردم را اغفال می کنی؟! قل هوالله جلو بمب و گلوله را نتواند گرفت. محمد بن عبدالله هم روی زمین را با شمشیر گرفت؛ با قل هوالله نگرفت.

مسافر شیرازی: پس دعا، آیـة الکرسی تاثیر ندارد؟!

مسافر تهرانی: البته که ندارد. هر کاری را باید از راهش کرد."

این گفت و گو ها ادامه پیدا می کند تا که راننده و شاگرد راننده آمده و با صلوات اتوبوس را به حرکت در می آورند. اتوبوس پس از طی چند فرسنگ در برابر قهوه خانه ای می ایستد تا هم مسافران استراحتی کرده و هم به ماسین رسیدگی کنند. زمانی که می خواهند دوباره حرکت کنند، یکی از مسافران عطسه می کند. همه مسافر ها می گویند: "صبر آمد، صبر آمد". راننده اتوبوس را نگاه داشته و شاگردش از مسافران می خواهد که صلوات بفرستند. ده دقیقه ای منتظر مانده و چون می خواهند دوباره براه بیافتند، یکی دیگر عطسه کرده و همآن حکایت تکرار می شود. در این جا مسافر تهرانی بازهم تحمل نکرده و می گوید:

" مسافر تهرانی: آقا نمی روی؟! چرا این قدر نگاه می داری؟

شوفر: شما می خواهید حکم خدا را گوش نکنم!

مسافر تهرانی: حکم خدا کدام است؟

شوفر: پس این صبر که آمد، حکم خدا نیست؟

مسافر تهرانی: چه می گویی آقا! شما اسم عطسه را "صبر گذاشته اید، آن وقت هم می گویید حکم خداست؟! خدا کجا گفته که هر وقت یکی عطسه کرد، بدانید که من حکم می کنم صبر کنید و نروید؟ این خبر را از طرف خدا که آورده است؟

شاگرد شوفر: پس این ها در قرآن نیست؟

مسافر تهرانی: آفرین به شما! آفرین به آن ملایانی که شما را تربیت کرده اند!

مدیر دبستان: آقا این ها در مذهب ماست. ما که نمی توانیم از عقیده خود دست بر داریم. خواهش می کنم به مذهب ما، به علما توهین نکنید و [.... ]یک دفعه همه مسافر ها صدا به صدا می اندازند و داد می زنند" بلی اقا، حق ندارید به مذهب ما توهین کنید."

در ادامه میان مسافر شیرازی گه بغل دست مسافر تهرانی نشسته است گفت وگوی زیر صورت می گیرد:

"مسافر شیرازی: پس شما عقیده به "صبر" ندارید؟

مسافر تهرانی: آقا "صبر" چیست؟ چرا اسم عطسه را"صبر" می گذارید. آدم سرفه می کند، دهن دره می کند، خمیازه می کشد، عطسه[هم] می کند. عطسه چه ربط به "صبر" دارد؟!"

و خلاصه این گفت وگو و کشمکش در همه طول راه ادامه می یابد و کسروی به خرافه بودن از آن میان"استخاره" پرداخته و باورمندان به آن را مورد انتقاد شدید قرار داده و نشان می دهد که چگونه ملایان با کاربرد استخاره مردم را فریب داده و برای خود کاسبی به راه انداخته اند.

نگارنده خوانندگان را به خواندن این داستان کوتاه ولی پر بار فرا می خواند. فراموش نباید کرد که در روزگار امروز ایران، مبارزه با خرافه از پایه های اصلی مبارزه با حکومت ملایان است و باید با همه توان به آن پرداخت.

کوروش گلنام
پنجشنبه ۱۶ امرداد ۱۳۹۳ ـ ۷ اوت ۲۰۱۴
_________________

۱- ـ بر گرفته از کتاب "چند مقاله کسروی"، چاپ نخست(اسفند ۱۳۷۴، مارس ۱۹۹۶)، انتشارات مهر، کلن آلمان، رویه های ۱۵۷ تا ۱۷۳.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد