logo





چه کسی داعش را می‌دوشد؟

جمعه ۶ تير ۱۳۹۳ - ۲۷ ژوين ۲۰۱۴

یاسر عزیزی

yaser-azizi.jpg
دكتر «نجيب الله» – رئیس جمهور اسبق افغانستان – زمانی خطاب به تروريست ها و بنيادگراهاي عرب و مسلمان ِ جهادي در افغانستان مي گفت: «میگن برای اسلام جهاد می‌کنیم. من به ایشان میگم که اینقدر دور چرا آمده‌اید؟ جهاد فلسطين عليه اسرائيل جريان دارد. او قیام علیه اسرائیل اعلام نموده است. بيت المقدس [قبله اول مسلمانان] در تحت اشغال اسرائيل است. این عرب‌ها چرا نزدیک، همون جا جهاد را انجام نمی‌دن؟ که بیت المقدس را آزاد بسازن که مسلمان‌ها برن سجده بکنن. که این‌قَدَر راه دور رو طی کردن، به پاکستان خود رو می‌رسانند و از اونجا غیر ِ قانونی وارد افغانستان میشن و در اینجا با خود پول میارن و در میان مردم ما تقسیم می‌کنن که برادر رو بکش، که فرزندت رو بکش، که اولادت رو بکش که زن رو بیوه بساز که یتیم را بگذار که اشکش بیاید، که خانه را ویران کن، که وطنت را از بین ببر.»
حالا بحث داعش و النصره و القاعده و قس علهذه است. نه این كه ترور در جبهه اي جديد به عنوان نمونه در جبهه‌ی اسرائیل را توصیه کرده و مشروع جلوه داده باشم اما واقعن چرا حتا براي يك بار، نوك پيكان اين مدعيان اسلام راستين به سمت مهمترين دشمن منطقه اي اعراب و مسلمانان نشانه نرفته است؟ این نکته عجيب و بودار نيست؟ در طی تمام سال‌های سر برآوردن این بنیادگرایی* مسلح، همواره آشفتگی و بی‌سامانی خاورمیانه که خواست تاریخی اسرائیل و غرب از سویی و دول بیگانه با مردم خاورمیانه از دیگر سو بوده است، در غایت خود فراهم شده است. برهنگی خشونت و جنایت این گروه‌ها که از اتفاق همواره در خود کشورهای مسلمان رخ نموده‌است، بیش از همه در به حاشیه بردن مسئله‌ی ستم اسرائیل بر فلسطین و گرمی بازار ضرورت‌زایی برای حضور ایالات متحده در خاورمیانه توفیق داشته است، در حالی که حتا در بدترین شرایطِ مردم «مسلمان» فلسطین، هم‌چون محاصره‌ها و محدودیت‌های غذایی – دارویی و سرکوب‌های نظامی، هیچ‌گاه شاهد حضور این گروه‌های بنیادگرا و تروریست در دفاع از «مسلمانان» فلسطینی(که یکی از ادعاهای ایشان است) نبوده‌ایم. بر این پایه می‌توان تبعات و نتایج حضور و وجود چنین جریاناتی را به صورت مختصر و در چند بند اینگونه برشمرد، اگرچه واضح است می‌توان بر این موارد باز هم افزود و این محتاج دقت خوانندگان است؛

به طور عمومی:

۱- در وهله‌ی نخست بنیادگرایان مذهبی به مثابه برهم‌زنندگان نظم و آرامش خاورمیانه، بهانه‌ی اصلی حضور گسترده‌ی ایالات متحده در خاورمیانه را فراهم نموده‌اند. حضوری که پس از پایان جنگ سرد، لازمه‌ی استمرار ابرقدرتی امریکا بوده است.

۲- شیفت ناخواسته و ناآگاهانه‌ی اخبار جهان از مسئله‌ی مهم و اساسی اسرائیل/ فلسطین به خشونت‌طلبی تروریست‌های بنیادگرا.

۳- تثبیت تضاد و نزاع مذهبی در خاورمیانه به عنوان مستمسک موثری جهت سیاست گریزی دولت‌های خودکامه‌ی منطقه‌ای

و در مورد خاص این‌روزهای داعش؛

۴- کمک به بازگشت قدرتمندتر ایالات متحده به عراق(چنان که با عشوه‌ی فراوان، حتا برای بازگشت شروطی را ردیف کرده است.)

۴- تقویت مواضع استقلال‌طلبانه‌ی کردها(تاکید مکرر مسعود بارزانی – رهبر اقلیم کردستان – بر این که داعش مسئله‌ی ما نیست و در عین حال تقویت تسلط این اقلیم بر منابع ملی نفتی از نشانه‌های این پدیده است.)

۵- ایفای نقش در محاق مانده‌ی عربستان سعودی در عراق

۶- به سطح آوردن تعارضات گسترده میان جناح‌های مختلف شیعی(این مهم را می‌توان در نحوه‌ی قدرت‌نمایی جناح مقتدا صدر به خوبی دید. صدر نیز مکرر در حین قدرت‌نمایی، فاصله‌ی خود را با جناح در قدرت مالکی نشان می‌دهد.)

۷- به رغم تهدید ظاهری منافع جمهوری اسلامی ایران در عراق،‌ خطر تهدید مرزهای سرزمینی و امنیت داخلی کشورهای خاورمیانه‌ای و به عنوان نمونه کشور ما به بهانه‌ی وجود چنین گروه‌های وحشت‌آفرینی می‌تواند ترمز موثری باشد بر هر خیزش آزادی‌خواهانه‌ی احتمالی. پیداست که هر جنبشی که متوجه منافع ملی باشد، خطر درافتادن جامعه‌ی ایران با چنان هیولاهای موحشی را به قیمت رفع دیکتاتوری موجود فرو نمی‌گذارد.

تردیدی نیست که بر این موارد می‌توان باز هم افزود…

یاسر عزیزی
۴ تیر ۱۳۹۳

*. این موضوع نیز به صورت مختصر در مطلبی که پیشتر منتشر شد آمده است. بدین منظور توضیحات ذیل فیلم این لینک را مطالعه نمایید؛
http://azizi61.wordpress.com/2014/06/18/drnajib003/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد