logo





علم و فرهنگ اروپای معاصر وامدار فرهنگ اسلامی ایران است

يکشنبه ۱ تير ۱۳۹۳ - ۲۲ ژوين ۲۰۱۴

پروفسور فرهاد قابوسی

مثلی است مشهور میان عوام که "چمن همسایه سبز تر است". یعنی آنچه که از اروپا و غرب آمده بهتر از محصولات شرقی است. اما آنچه که تعجب برانگیز است، سوء استفاده ی تحصیلکردگان ایرانی، که موظف به کاربرد طرز فکر منطقی هستند، از این تصورات عامیانه بر علیه شرق و ایران است. اگر چه طبیعی است که مد ضد اسلامی دهه های اخیر سبب تشدید این بینش عوامانه میان تحصیلکردگان ایرانی شده، و باب انتقاد از رژیم اسلامی ایران را به انتقاد از فرهنگ ایران بعد از اسلام تعمیم داده باشد.

بانی شرّ این تصورات عامیانه میان تحصیلکردگان ایرانی آرامش دوستدار بود که در عکس العملی شتابزده و غرض آلود در مقابل اسلامزدگی روشنفکرانی نظیر آل احمد، به تبلیغ یونانزدگی و غربزدگی ضد اسلامی پرداخت. تا جائیکه به نادانی و از در مخالفت سطحی با اسلام، مسیحیتی را که بنص اندیشمندان غرب موجد تعطیل هزارساله فکر در اروپا و مولّد استعمار طولانی جهان غیر اروپایی و فاشیسم بود، تطهیر کرد. مصالحی که او در این راستا بکار گرفت معجونی از بینش اروپامرکز قرن نوزده متحجرین ضد شرقی ای چون یاکوب بورکهاردت و اندیشه های نژاد پرستانه مورخین آلمان نازی بود که پیش از این بقدر کافی در توضیحشان نوشته ام (1). اما برای این که نظرات آلوده به نژاد پرستی اش ظاهری استدلالی یافته و عوام تحصیلکرده را پسند آید؛ این مسئله ظاهری را عَلَم کرد که بینش استدلالی و اساس آن که سئوال و بحث باشد، تنها در اروپای تحت تاثیر فرهنگ یونانی ایجاد شده است. و چون شرق و خصوصأ ایران اسلامی استدلال متکی بر سئوال را نمی شناخت، لذا هر اندیشه ای که در متن فرهنگ ایران اسلامی ایجاد شده است، بی ارزش و حتی مضرّ بوده است.

پیش از این مفصلأ توضیح داده ام که با این غرض آرامش دوستدار به نادرستی بخشهای عمده ای از علوم جهان را نظیر علم جبر که وسیله خوارزمی، روش تجربی علوم که وسیله ابن سینا و علم مثلثات که توسط خواجه نصیر طوسی در متن فرهنگ اسلامی ایران ایجاد شده اند، (برای عوام) بی ارزش نمایانده است. درحالیکه این موارد، اساس علوم و صنعت جدید را تشکیل می دهند و اهل علم بر اهمیتشان در پیشرفت علم و خصوصأ برتری صنعتی غرب واقف اند (1). باز توضیح داده ام که علت این اشتباه و غرض مربوطه در نبود سواد علمی آرامش دوستدار و آگاهی وی بر تاریخ علوم نهفته است. کمااینکه او بواسطه ی فقدان سواد علمی و نشناختن تاریخ قرون وسطای ایران، رجز های محدود به معدودی فارسی زبان فردوسی را بر علم جهانتاب برجستگان یاد شده ی فرهنگ ایران ترجیح داده است. به معنی دیگر، غرض ضد اسلامی و نادانی بر تاریخ علوم هم موجّد نوشته های بی سرو ته او و هم موجب اقبال آن میان عوام تحصیلکرده ایرانی شده است. نوشته ام که بر اساس همین نا آشنائی وی بر بینش استدلالی دانشمندانی چون ابن سینا است که او روش تشکیک (سوال علمی) را در فرهنگ اسلامی تشخیص نداده و متوجه نشده است که اروپا سئوال مستدلّ را از فلسفه و علوم اسلامی (ایرانی) نظیر تحقیقات علمی ابن سینا یاد گرفته است (1). باز نوشته ام که اگر سئوالی و استدلالی در یونان و اروپا سابق بر ترجمه ی منابع عربی (اسلامی) بود، اولأ غیر از آن سئوال و استدلال سازنده ای بوده است که بعد از ترجمه ی منابع اسلامی به لاتین در اروپا رایج شد. و ثانیأ بینش و روش سابق بر ترجمه ی متون عربی اروپا، غلط و مضر به حال علم و فلسفه بوده است (1). ضرری که کمر علم معاصر را تا به امروز شکسته است (1،1).

در این کوتاه می خواهم با توضیح تفاوت ساختار استدلال ها در علم، عوامل تاثیر فرهنگ شرقی و ایران بعد از اسلام را بر اندیشه اروپا باز گوئی کنم. اما چون تحصیلکرده ایرانی چشمش به منابع غربی است و نوشته ی ایرانی را کمتر می فهمد تا نوشته ی غربی را نفهمیده بپذیرد، لذا برای تاکید نظریات سابق خود (1) به منابع غربی متاخری نیز رجوع خواهم کرد که پیش از این در نوشته های ایرانی منعکس نشده اند. با این توضیح که چون راقم بیش از سی سال به دنبال پاسخی برای مسئله پیشرفت غرب و پسرفت شرق و ایران مخصوصأ در حوزه علم و فلسفه بوده ام، لذا اکثر این موضوعات را پیشتر در متن رسالات متعددی که در این موارد منتشر کرده ام، توضیح داده ام (2).

کسی که با تاریخ علوم آشنایی حرفه ای داشته باشد، می داند که اولأ از هزاره های قبل از میلاد در متن فرهنگ سومری ـ بابلی بین النهرین علوم شرقی نظیر نجوم قدیم و مثلثات ابتدایی مربوط با آن، میان اقوامی نظیر "صابئین" رایج بوده و در هزاره های بعدی سبب پرورش دانشمندانی چون "ابن هیثم (الحسن)" احتمالأ از میانه ی آنان شده است، که واضع علم اُپتیک محسوب می شود. و ثانیأ ترجمه ی منابع عمده ی قدیم هندی در علم و فلسفه به زبان عربی پیشتر از ترجمه منابع یونانی به عربی صورت گرفته و سبب پیشرفت دوباره ی علم در متن فرهنگ اسلامی شده است. لذا کسی که این ظرایف تاریخ علم را بداند، هرگز به این نظر سطحی متداول در مطالعات اسلامی قدیم اروپا معتقد نخواهد بود، که منابع اندیشه ی فلسفی در شرق و ایران یونانی بوده است. بلکه حداکثر به آمیزش فلسفه ی شرقی و یونانی معتقد خواهد شد. کمااینکه تاثیر اندیشه ی هندی و بودایی آسیای مرکزی بر فرهنگ اسلامی حتی بنظر متخصصین کنونی غرب نیز، سازنده تر بوده است (3).

باز کسی که با ظرایف منطق، فلسفه و علم آشنا باشد، می داند که تا قرون وسطی سه ساختار برای "نوشته های علمی" معمول بوده اند و تنها نوع سوم که در آسیای میانه ایجاد و در فلسفه اسلامی تکمیل و بعدأ وسیله ی اروپا از فلسفه ی اسلامی اقتباس شد، منجر به پیشرفت علم و فلسفه در اروپا و جهان شده است. عام ترین آن "ساختار استدلال مُرسَل (رساله وار)" (4) است. که نظرات مولف را در مورد یک موضوع طرح و سپس بصورت رساله توضیح می دهد؛ نظیر رسالات ارسطو. ساختار دومی که هم در یونان قدیم و هم در اروپای قرون وسطی تا قبل از ترجمه ی منابع فلسفه ی اسلامی رایج بود همان "ساختار استدلال بحثی (دیالوگ)" است که از "مباحثات سقراطی" و تکمیلش وسیله ی افلاطون شروع و تا دیالوگ معروف "بحث در باره ی دو سیستم سماوی (جهانی)" گالیله ادامه یافته است (5).

اما ساختار سومی که در شرق میانه ایجاد و در متن فلسفه ی علمی ابن سینا تکمیل شده است، "ساختار استدلال ارجائی" است (6). که بعد از ترجمه ی منابع اسلامی به لاتین و شرح و نشر نظرات ابن سینا در "مکتب اسکولاستیک" اروپای قرون وسطی رایج و به روش "سئوال جدلی" (بحث و مجادله) (7) و بعد ها به "روش استدلال مشخص" (8) معروف شد. در این نوع نگارش علمی در مرحله ی اول نظری طرح می شود و نظرات دیگر و دلایلی در توضیح و بر له و علیه آن آورده می شود. بعد از آن در مرحله ی دوم نظر نویسنده مطرح می شود و باز نظرات و دلایلی در توضیح، تاکید و رد آن آورده می شود. در مرحله ی سوم از دلایل یاد شده در مراحل پیشین، نتیجه گیری می شود. تشکیک دکارتی و "سئوال" متداول در اندیشه ی اروپایی بر آمده از این "سئوال جدلی" اقتباس شده از فلسفه ی اسلامی و مخصوصأ آثار علمی ابن سینا بوده است (9).

طبیعی است کسی چون آرامش دوستدار و آن تحصیلکردگان عوام ایرانی که بر تاریخ علوم آگاه نیستند، بدون اطلاع از این موارد و در متن مد ضد اسلامی متداول میان عوام و ضدیت با فرهنگ ایران بعد از اسلام، اقتباس های بینش اروپایی و مخصوصأ دکارت را از بینش علمی ـ تجربی ابن سینا را که من پیشتر توضیح داده ام (9)، نفهمیده باشند.

اما سوای استدلال علمی یاد شده که پس از ترجمه ی متون عربی در اروپا اقتباس، رایج و سبب پیشرفت علم در جهان شد، عامل دومی نیز بعنوان عامل "عملی" و "تشکیلاتی" در پیشرفت، استحکام و انتشار علم در اروپا و جهان بسیار موثر بوده است، که باز از فرهنگ اسلامی اقتباس و در اروپا رایج شده است. و آن ایجاد "کالج ها" بعنوان مراکز بحث و جدل علمی در اروپاست که متخصصین آن را اقتباسی از "مدارس" فرهنگ اسلامی دیده اند (3). به معنی دیگر متخصصین تاریخ علوم دو عامل اصلی پیشرفت علم و فلسفه و انقلاب علمی در اروپا را اقتباس و رواج "روش استدلال جدلی" از روش استدلال علمی فرهنگ اسلامی و اقتباس و رواج ساختار "کالج" از "مدرسه" اسلامی می بینند (3).

این کتاب (3) به طرز مستدلی نظرات متقدمینی چون جرج سارتن و پیر روسو تا سامبورسکی (1) ، (2) را در این که بدون ترجمه ی منابع عربی فرهنگ اسلامی (محتوی منابع ایرانی نظیر ابن سینا) رنسانس، "انقلاب علمی" و پیشرفت علم و فلسفه در اروپا ممکن نمی بود، کاملأ تایید می کند. خواندن آن را مخصوصأ به آنانکه طوطی وار به تکرار حملات غزالی به فلسفه اسلامی مشغولند توصیه می کنم تا حداقل به این طریق بر آنچه که راقم در مقالات پیشین مشخصأ در رابطه با غزالی تو ضیح داده ام، واقف شوند؛ که حملات غزالی در اصل متوجه فلسفه ی عامیانه ی ارسطوئی بوده و نه فلسفه ی پیشرفته تر اسلامی عصر وی. کمااینکه حمله بر فلسفه ی عامیانه ی ارسطوئی وسیله ی او و فلاسفه و دانشمندان اروپایی بعد از او در دوران رنسانس، لازم بود و سبب پیشرفت علم و فلسفه در دوران بعد از رنسانس شد.

حواشی و توضیحات: .

(1) بنگرید به مقالات من:

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=24875

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=24239

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=23972

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=45859

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=15375

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=23704

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=23450

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=21236

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=2044

(1،1) این توضیح را نیز اضافه می کنم که حوزه ی نظر من در این پیشرفت و پسرفت همواره حقایق علمی و نه نتایج صنعتی بوده است. کمااینکه هم پیشرفت صنعتی و تحقیق حقایق علمی متفاتند و هم "توفیق" با "حقیقت" مغایر است. از سوی دیگر ممکن است که فرهنگ ایجاد شده در طول قرن ها در مدت زمان کوتاهی جذب شود. کمااینکه قرن ها طول کشید تا تمدن مینوی توانست در رابطه با آسیای صغیر و فرهنگ سومری ـ بابلی ترقی کند. ولی یونانیان وحشی (نسبت به آن ها) با تسخیر مرکز تمدن مینوی در جزیره "کرتا"، تخریب آن تمدن و انتقال فرهنگ مینوی به یونان تحت شرایط مناسب آن عصر، توانستند در مدت کوتاه تری تمدن و فرهنگی مشابه در یونان ایجاد کنند. کمااینکه توفیقات علمی شرق در قرون وسطی به تنهایی کافی برای پیشرفت صنعتی شرق نبوده است. و توفیق صنعتی غرب در قرون اخیر به این معنی نیست که اندیشه ی غربی از ابتدا صحیح بوده است. از جانب دیگر کسی که توفیقات فرهنگی ـ صنعتی اروپا و غرب را به رخ شرق می کشد، می بایستی متوجه مضرات انسانی همین فرهنگ نیز باشد که از تعطیل هزارساله ی عقل و اندیشه بین قرون سوم و دوازدهم میلادی، استعمار و فاشیسم تا سر مایه داری بی قید و بند فعلی ادامه دارد. توجه صرف به جنبه های مثبت فرهنگ اروپایی و دقت در جنبه های منفی فرهنگ شرقی تنها شایسته عوام است. چون ضرری که علم و عالَم از فرهنگ یونانی ـ مسیحی غرب دیده است، بیش از آنست که به تصور عوام در آید.

(2) بنگرید به مقالات سابق من آمده در حاشیه ی (1) و:

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=15375
و نیز:

F. Ghabouss, „Philosophie der Physik: Zur Symmetrie der Elementarteilchen“, Philosophia naturalis, 1987, Bd. 24, 3, S. 199 – 217.

(3) Ch. I. Beckwith, „Warriors of the Cloisters, The Central Asian Origins of Science in the Medieval World”, Princeton University Press, Princeton and Oxford, 2012.

(4) Treatise argument structure.

(5) Dialog argument strucute,

(6) Recursive argument.

(7) Quaestiones Disputatae.

(8) Distinctive argument.

(9) http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=29652


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد