کودکی از دست رفته
پیشگفتار:
انتخابات هند تمام شد و سرانجام رهبر یکی از احزاب راستگرای هند در ائتلاف با یکی از افراطیترین حزبهای هندو برنده بلامنازع آن شد. در مورد چگونگی حزب جاناتا که اکنون به قدرت رسیده، اکنون به دلیل پرداختن به موضوعی دیگر، چیزی نمیگویم. اما پس از سه سال زندگی در کشور هند و مشاهده زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادِی و دینی مردم، در یک کلام بگویم که هدایت جمعیت یک میلیارد و سیصد میلیونی کاری است بس دشوار. اما آنچه که در جهان مشهور است به دموکراسی هندی، در عرصهی سیاسی، وجود ندارد. تنها انتخاب دین و باور هست که اگر سران افراطی اجازه دهند، مردم آزاد هستند انتخاب خود را داشته باشند. در زمینه سیاسی نه تنها از دموکراسی خبری نیست که فریب و نیرنگ حرف اول در امور سیاسی را میزند. در جامعهای که فقر از در و دیوار آن فرو میریزد اما رسانهها به هزار دلیل آن را طرح نمیکنند، در جامعهای که هنوز سیستم کاست اجتماعی وجود دارد و یکی از کاستها که در زبان فارسی به «نجسها» شهره است، از همهی حقوق و مزایای اجتماعی و اقتصادی محروم هست، در جامعهای که به طور رسمی اعلام میشود که با ارائه شناسنامه، یک یا دو قواره پارچه «ساری»، (پارچهای که لباس زنان هندی است) داده میشود و هزاران صف برای دریافت پارچه تشکیل میشود و با شناسنامه آنها رأی میدهند، در جامعهای که هنوز دختر کُشی وجود دارد و پلیس علیرغم اطلاع از این جنایت، سکوت میکند، در جامعهای که کاستهای پایین جامعه حق ورود به مقاطع عالی تحصیلی در رشتهای مانند پزشکی را ندارند، در جامعهای که ... دموکراسی دهلی است که آوای آن از دور خوش است.
برگردیم به گزارش تجاوز به دختران هندی که در هر ساعت سه مورد انجام میشود. هفته پیش رسانههای جهان خبر تجاوز و به درخت آویزان شدن دو دختر چهارده و پانزده ساله در هند را منتشر کردند. روز شنبه سی و یکم ماه می هم تیتر اول بزرگترین روزنامه نروژی؛ "آفتن پوستن" گزارش 572 مورد تجاوز در پنج ماه اول سال 2014 در نروژ را منتشر کرده بود. به سامانه رسمی اداره مرکزی آمار نروژ مراجعه کردم و دیدم که هر سه ساعت یک تجاوز در هند، کمتر است از آنچه در سوئد و آمریکا انجام میشود. بدیهی است که این آمار بر اساس شاخص جمعیت است و نه تعداد تجاوز. به روزنامه "آفتن پوستن" برگشتم که روز جمعه در ویژه نامهی هفتگی آن خانم «کریستین سولبرگ» گزارشی مفصل در مورد تجاوز به دختران در هند نوشته بود و وضعیت اسفبار زنان در این گوشه از جهان. با توجه به بالا رفتن میزان آمار تجاوز در جهان و بی خبری از این کنش زشت در ایران، از خود پرسیدم: در ایران کسی به دختران تجاوز نمیکند یا چنانچه در هند، رسانهها قرار نیست از فقر چیزی بنویسند، در ایران هم قرار است که این موضوع در حجاب باشد چونان که خود زنان و دختران به اجبار باید پوششی داشته باشند که دیگران برایشان انتخاب میکنند. بنابراین برگردان این گزارش را بی فایده ندانستم تا شاید وسیلهای شود که آمار تجاوز به دختران در ایران نیز افشا شود.
در این گزارش، نام دختران تجاوز شده، به اختصار آمده یا اگر کامل هست، حقیقی نیستند. علت هم، حفظ جان دختران و در امان بودن خانوادهی آنان است.
عباس شکری
نخست وزیر تازه انتخاب شده هند به زنان هندی قول امنیت اجتماعی داد. با این وعده، او کار بزرگی پیش رو دارد. در زیر گزارش سه دختری که مورد تجاوز جمعی قرار گرفتهاند را میآوریم و این که بعد از تجاوز چه شد.
نخستوزیر جدید هند، «مودی» در سپتامبر 1950 در ایالت گجرات هند متولد شده و در خانوادهای متوسط که کارشان فروش چای بوده، بزرگ شده است. او در رشته علوم سیاسی تحصیل کرده و در دوران دانشجویی در جنبش تند رو ناسیونالیستی دانشجویی هند به نام Rashtriya Swayamsevak Sangh (RSS) فعال بوده است.
Rashtriya Swayamsevak Sangh (RSS) سازمان ملی داوطلبان و یا سازمان میهنی جناح راست افراطی هند است، در منشور این گروه ناسیونالیست آمده است که ایدئولوژی خود را بر اصل خدمت فداکارانه به ملت سامان دادهاند.
در دههی هفتاد سدهی پیشین، او خود را از مخالفین رشوه و رشوهخواری نشان داد و مخالف وضعیت اضطراری که در سال 1975 توسط «ایندرا گاندی» اعلام شده بود. از سال 1985 به طور فعال در حزب جاناتا که در سال 1980 تأسیس شده و در ارتباط نزدیک با سازمان ملی میهنی جناح راست افراطی بود، فعالیت سیاسی میکرد.
آمار تجاوز جنسی
پلیس هند تعداد 22172 مورد تجاوز جنسی که منتهی به شکایت شده است رد دریافت و ثبت کرده است. در این معنا، در هر صدهزار نفر دو درصد تجاوز وجود داشد. این رقم در مورد نروژ برابر است با 938 که در قیاس جمعیتی، بیش از نوزده درصد در صدهزار نفر میباشد. پلیس سوئد در سال مشابه، تعداد 5950 مورد تجاوز ثبت کرده که در هر صدهزار نفر بیش از بیست و هفت درصد را شامل میشود.
توجه داشته باشیم که تمام ارقام و آمار مربوط است به اسناد رسمی سازمان ملل در سال 2010 میلادی. مقایسه کشورها با توجه به سنجه جمعیت هر کشور صورت گرفته و تعریفهای گوناگونی که هر ملتی از واژه «تجاوز جنسی» دارد. به عنوان نمونه، در هند رابطه جنسی همسر، اگر حتا با زور باشد، در حوزه تعریف «تجاوز» قرار نمیگیرد.
بیشترین آمار تجاوز جنسی در جهان
آفریقای جنوبی: بر اساس آمار شکایتهای ثبت شده سال 2011 در پلیس این کشور، در هر صدهزار نفر 127 مورد تجاوز جنسی وجود داشته است. بر اساس یک مطالعه دانشگاهی، در سال 2009، یک چهارم مردان مورد مطالعه اقرار کردهاند دست کم یک بار اقدام به تجاوز به زور کردهاند که نیمی از آنها گفتهاند؛ تعداد تجاوز جنسی آنها بیش از یک بار بوده است. این کشور، شوربختانه بیشترین آمار تجاوز به دختربچهها و حتا نونهالان دختر را دارد. این مطالعه نشان میدهد که افسانه سازیهای مردم عادی عامل این آمار سرسام آور است: مردم عادی بر این باور هستند که اگر مردی مبتلا به ویروس ایدز شده باشد و با دختری باکره، رابطه جنسی برقرار کند، از شر این ویروس رها میشود و سلامتی خود را به دست میآورد.
اکنون برگردیم به گزارش هند و زوال مناسبات اجتماعی که بیشتر به سبب فقر است و سیستم ناعادلانهی کاست.
دختر بچهای بیش نیست. ساعت شش بعداز ظهر است و برای بازی از خانه بیرون رفته است. «راندا»ی پنج ساله به خانه برنمیگردد. کجا رفته؟ کجا میتواند باشد/ مادرش، «نیلام» در جستجوی کوچه و خیابان را زیر پا میگذارد. هیچ کجا و حتا در کریدور مجموعه ساختمانی که اتاقی کوچک در آن داشتند و به طور معمول آنجا بازی میکرد، نبود.
سرانجام مادر به پلیس مراجعه میکند، کمکی اما دریافت نمیکند. تمام شب و نیمی از روز بعد را با زاری و اشک، به دنبال «راندا» گشتند. سرانجام بعداز ظهر فردای گم شدن دخترک پنج ساله، همسایه طبقه پایین تلفنی به آنها میگوید که در یکی از خانهها که قفل است صدای گریه دختر بچهای به گوش میرسد.
قفل را شکستند و وارد شدند. در داخل اتاق دخترک، تنها و لخت ایستاده بود. همهجا پر بود از خون. هم از گلوی بریده شدهی «راندا» خون جاری بود و هم از میان پای او که ران و زانویش را از خون خیس کرده بود. پدر و مادر او از ترس او را در پتویی پیچاندند و به خانه بردند. مجرمین هم پس از ارتکاب کار ناشایست خود او را گذاشته بودند که بمیرد.
«سانتوش» که عموی دخترک است، تعریف میکند که او گریه نمیکرد، در گوشهای در حالی که زانو در بغل گرفته بود، نشست.
به گفته خانواده، چند ساعت بعد، دکتر چیزی را تأیید کرد که آنها حتا جرأت نمیکردند به آن فکر کنند: کسانی با دختر شما بد کردهاند. خیلی بد. شرایط جسمی او خیلی بد است اما، جان به در میبرد. البته سلامت دوباره او نیاز به زمان دارد. بعدها و حین پنج عمل جراحی، دوختن و وصله زدن دوباره واژن، دو شمع و یک بطری پلاستیک درون آن یافتند.
پس از آخرین عمل جراحی، «راندا» با اسباب بازی خود که با باطری کار میکند، سرگرم است. دایناسور اسباب بازی با فشار دادن بر یکی از دکمهها شروع به خواندن میکند: "بران، بران، قایقات را بران / شیب آب را پارو بزن / خوش باش، خوش باش، خوش باش / زندگی رؤیایی بیش نیست". سر که بالا میکند خط سفید جای بریدگی بر گلویش نمایان میشود.
روزها بی آن که به آنچه بر او گذشته فکر کند، زندگی را سپری میکند. هرگز در مورد موضوع حرفی نمیزند. با دختر عموها و دختر داییها بازی میکند و در انتظار باز شدن مدرسه است.
شبها اما، گریان از کابوسهای شبانه برمیخیزد.
دو نوجوان در همین رابطه دستگیر و محکوم به تجاوز شدهاند و دادگاه هنوز ادامه دارد.
پدر تاب تحمل تجاوز را نداشت
هفدهمین سالروز تولد «ساندا» است. به جای شادی، دانههای اشک، آرام بر گونه او جاری است و صدا در گلویش خفه شده. بر روی تختی کوچک در اتاقی نیمهتاریک، روایت روزی که مسیر زندگی او به ناگهان عوض شد را چنان آرام حکایت میکند که به دشواری صدایش به گوش میرسد.
غروب یکی از روزهای سپتامبر بود و او جاده خاکی مدرسه به خانه را میپیمود. ماشینی کنار دست او توقف میکند. برخی از پسرهای هم سن و سال خود که اهل روستایشان بودند را میشناسد. پسرهایی که با او رابطه دوستی هم نداشتند. نه به این خاطر که دختر بود، بلکه به این دلیل که او از کاست «نجس»ها بود و پسرها از کاست «یات» که از نظر اجتماعی موقعیت برتری داشتند. زمانی که او را به زور به ماشین کشاندند، او میترسید، خیلی میترسید.
او را به خانهای بردند. دوازده ساعت طاقتفرسا او را نگاه داشتند؛ دوازده نفر در حالی که از او فیلم تهیه میکردند، به او تجاوز کردند شکنجهاش دادند.
روزهای بعد، او روزه سکوت گرفته بود، چرا که تهدید شده بود که اگر زبان بگشاید او و خواهرش را خواهند کشت. مادر فهمیده بود که موضوعی در کار است؛ شاید بیمار شده که کم اشتها هم میباشد.
پدرش که کارگر روزمزد بود، نخستین کسی بود که ماجرا را فهمید؛ همکار او در راه بازگشت به روستا، فیلم کوتاهی که برای بسیارانی ارسال شده بود را به او نشان داد که چگونه دخترش مورد تجاوز واقع شده. همان روز با خوردن مرگ موش، خودکشی کرد که تاب این ننگ را نداشت.
«ویلما» که مادر خانواده است با درد میگوید: پدر از درد خود را کشت. من اما، مادر خانواده هستم و باید از بچهها نگهداری کنم و به همین خاطر نمیتوانم خودم را از شر این زندگی نکبتبار رها کنم.اما، اولین کاری که خواهم کرد، اسلحهای تهیه میکنم و این نامردهای بیشرف را میکشم.
مادر
«آشا» مادر دختر بیست و سه سالهای که در رشته فیزیوتراپی تحصیل کرده بود، بعد از مرگ دخترش میگوید: "زندگی من تمام است. امیدوارم که هیچ مادری چنین تجربه تلخی را شاهد نباشد".
زندگی زنی که با نام مستعار «نیربهایا» که معنای "دختر نترس" داشت - بر اساس قانون، در مطبوعات هند حق ندارند که نام اصلی قربانیان تجاوز جنسی را افشا کنند - تازه شروع شده بود. تازه آخرین امتحان رشته فیزیوتراپی را به پایان رسانده بود. موهایش را مش کرده بود و در جستجوی کار به نهادهای بهداشتی دولتی و خصوصی سر میزد.
روز شانزدهم دسامبر توسط گروهی از مردان در اتوبوسی که او را از سینما به خانه میبرد، مورد تجاوز واقع و دو هفته بعد هم تسلیم مرگ شد. پزشکی قانونی علت مرگ را جراحات وارده بر اساس تجاوز گروهی اعلام کرد.
هنوز یاد و خاطر او در گوشهگوشه آپارتمان کوچکشان در بخش فقیر نشین دهلی، جایی که بزرگ شده بود، امان را از خانواده میبُرد؛ دفتر یادداشت، کتابهای درسی، مهربانیهای او با برادر و ... که نمیگذارد مادرش، «آشا» آرام بگیرد و گریه خواب و خوراک او شده. آثار اندوه و سوگ نه تنها بر چهرهی مادر که همهی خانواده را در غمی جانکاه قرار داده است. مادر، کمرش خم شده، اشک نه که خون میگرید و خواب و خوراک ندارد.
با جاری بودن اشک بر گونه میگوید: "زندگی من به آخر رسیده. امیدوارم هیچ مادری در اندوه مرگ فرزند ننشیند".
بر تخت بیمارستان، دختر روایت تجاوز را برای مادر حکایت کرد: مردان پلشت، ای کاش نگفته بودند، «بیا خواهرم». او را سوار اتوبوس کردند، درها را بستند و او را به صندلیهای آخر بردند. به نوبت رانندگی میکردند و بقیه هم به دختر تجاوز. با گریه و صدایی نحیف، از میله گرد آهنی گفت و ان چه بر او رفته بود. از پاره کردن مقعد با میله بعد از تجاوز جنسی و نامهای زشتی که او را صدا میزدند، تعریف کرد و مادر فریادش در گلو خفه شده بود.
والدین این دختر جوان، بعد از مرگ دخترشان، موضوع را به رسانهها کشاندند به این امید که توجه بیشتری به بیحقوقی زنان و موضوع تجاوز جنسی به آنها بشود.
پدر «نیربهایا» که از اندوه مرگ دخترش، شکسته و فرتوت شده، با خشمی فروخفته میگوید: "همیشه چنین مواردی پنهان مانده و به همین سبب هم مدام مثل دور باطل، نه تنها تکرار که افزایش مییابد. باز هم چنین جنایاتی افزوده خواهند شد اگر به نام ناموس و آبرو، موضوع تجاوز جنسی آشکارا در رسانهها مطرح نشوند. اگر این روزها شاهد این هستیم که در رسانهها این موضوع بیشتر طرح میشوند، نه به این خاطر است که تعداد آنها بیشتر شده، بلکه به این سبب است که برخی از مردم جرأت کرده و چنین کردار زشت و پلشتی را به گوش جامعه و دولت میرسانند.
پدر، اخرین نفری بود که پیش از مرگ، او را دیدار کرده بود. بر تخت دراز کشیده بود و پس از بوسه زدن بر دستان پدر، از او میپرسد که چیزی خورده است؟ و بعد برای همیشه چشم بر این جهان میبندد.
بعد از تجاوز و سرانجام مرگ، هنوز هم ردّ پای دخترک در خانه هست و انگار که حضورش دلیل ادامه زندگی ما شده است. هم پدر و هم برادر «نیربهایا» بر این قول متفقاند که او نیست و هست. انگار سفر عینی او به دنیای دیگر، برای ما سفر ذهنی را شروع کرده که مدام با او حرف بزنیم و نگذاریم زخم این جنایت بیش از آن که در این دنیا، در جهان دیگر او را آزار دهد.
اعتراضات تودهای
اعتراضهایی که سرنوشت تلخ «نیربهایا»، موجب شده بود، هم ناگهانی بود و هم بزرگ. میلیونها هندی به خیابانها آمدند تا اعتراض خود را اعلام کنند. آمدند تا بگویند که دیگر بس است: کافی است که زنان نمیتوانند در آرامش باشند، کافی است که به خاطر آبرو و شرف، زنان شرایط زشت تجاوز را پنهان کنند، کافی است که زنان از ترس تجاوز، جرأت نکنند در بیرون از خانه باشند، بس است که شهر دهلی را شهر تجاوزکاران جنسی بنامند.
در خیابانهای شهر دهلی، پارجهنویسهای بزرگی نصب شده بود که بر آنها نوشته بودند: "متجاورین جنسی حیوانی بیش نیستند". پلیس پستهای کنترلی بیشماری راه انداخته بود، کلابهای شبانه زود تعطیل میشدند و در همهجای شهر اعلامیههای آموزش دفاع شخصی ویژه زنان دیده میشد. در یک سنجش افکار عمومی که دولت انجام داد، نود درصد مردم معتقد بودند که تجاوز جنسی، موضوع ملی است و ربطی به این یا آن ایالت ندارد.
امنیت زنان، موضوعی بوده که در مبارزات و تبلیغات انتخاباتی به طور مدام از طرف «نارندرا مودی» برندهی انتخابات نخستوزیری، تکرار شده است.
در یکی از اجتماعهای انتخاباتی «مودی» فریاد بر آورد که "نیربهایا" را به یاد داشته باشید.
وقتی پای صندوقهای انتخاباتی میروید، فراموش نکنید که دهلی، این شهر عزیز، شهره شده به پایتخت تجاوز جنسی!
در یک برنامه رادیویی هم «امنیت برای همهی مادران و دختران» را فریاد زد. اما در نهایت، موضوعهای دیگری مثل رشوه و فساد و کاهش رشد اقتصادی، بر امنیت زنان سایه انداخت.
با وجود حرفهای زیبایی که او برای امنیت اجتماعی زنان مطرح کرده، کارشناسان، نسبت به اجرای آنها تردید دارند. آنها به ائتلاف «مودی» با محافظهکارترین حزب هندو اشاره میکنند که به کلی مخالف حضور زنان در جامعه است. کارشناسان، معتقدند که «مودی» تنها در مبارزات انتخاباتی و برای جلب آراء زنان، شعار امنیت اجتماعی زنان را طرح کرد، که او نقش اساسی در کشتار سال 2002 گجرات دارد. کشتاری که در آن مسلمانان بیشماری جان باختند. کشتاری که در کنار آن هزاران زن مسلمان مورد تجاوز قرار گرفتند و کسی مگر او ادارهی آن حرکت غیرانسانی را در اختیار نداشت. پس دستان او تا مفرق غرق خون است و شعار امنیت اجتماعی برای زنان، هرگز از مرحلهی شعار به عمل نمیرسد.
پرسشهای بسیار
ماجرای تجاوز و مرگ «نیربهایا» مردم هند را واداشت تا بپرسند: چرا اداره و مدیریت کشور به گونهای است که دختری نتواند تنها یا با دوستش به سینما برود؟ آیا این حکایت همارهی جامعهی ما بوده؟ آیا شرایط هند در مورد تجاوز جنسی، بدتر از سایر کشورها است؟
پاسخ پرسش اول از زاویههای مختلفی طرح شده است: گفته شد که به خاطر بیحقوقی زنان در جامعه است که حتا خانواده نمیتواند جنایت تجاوز جنسی را به پلیس گزارش کند. به طور معمول، زنان هندی در مراجعه به مراکز پلیس مورد بی احترامی و تحقیر فراوان قرار میگیرند. به ویژه زمانی که مراجعه خانواده به خاطر تجاوز جنسی باشد و قرار است که باکرگی دختر آزمایش شود. برخی میگویند در سیستمی که فاسد است و دستگاه عدالت آن هم بی تأثیر، تلاش برای احقاق حق از سوی قربانی تجاوز جنسی، صد چندان است و شانس صدور حکم عادلانه هیچ. دیگرانی هم میگویند که علت تجاوز جنسی این است که پلیس و دولت آزار جنسی زنان را جدی نمیگیرد. دستگاه قضایی هند عبارتی دارد که به «آزار حوا» معروف است و مجاز. بر همین اساس هم آزار جنسی زنان را جدی نمیگیرد و خلافکار را به راحتی تبرئه میکند.
برخی هم میگویند زنانی که در یک جامعه مردسالار زندگی میکنند، از همان زمانی که در رحم مادر هستند، حق و حقوقشان نادیده گرفته میشود، جنین دختر به راحتی سقط میشود و در سالهای پیری یا بعداز از دست دادن همسر، به عنوان زن بیوه، مطرود جامعه میشود. حتا گفته شده که هند به دو بخش تقسیم شده: هند مدرن و بهارات (نام سانسکریت هند) پیشین. مردان سنتی بهارات به دختران پوشیده در لباسهای جین و زنان مشغول کار با لباسهای مدرن، نگاه میکنند و به همین خاطر هم از خود بیخود شده و وحشیانه عمل میکنند. هم چنین گفته شده که دهلی شهری است با مهاجرین بسیار از روستاها با مسئولیت پذیری اجتماعی اندک برای رعایت قوانین و مقررات. اینان در صورت نیاز، میتوانند خود را در جمعیت میلیونی این شهر پنهان کنند و از قانون نیز فرار.
بدیهی است آنچه آمد، دلیلهای احتمالی وقوع جرم بودند.
دو پرسش دیگر اما، پاسخی معین ندارند. هم آری و هم نه. اما روشن است که شاید همیشه در هند همین روال بوده است و به احتمال، هند خیلی هم از کشورهای دیگر بدتر نیست.
تچاوز در هر بیست و دو دقیقه
بر اساس آمار رسمی، در هر 22 دقیقه به یک زن هندی تجاوز میشود. بی تردید، تعداد قربانیان از این بیشتر است که بیشتر قربانیان تجاوز جنسی سکوت اختیار میکنند و موضوع را به رسانهها نمیکشانند.
به هر حال، با توجه به میزان جمعیت،تجاوزهای گزارش شده در هند، از سوئد و آمریکا کمتر هست. بدیهی است که این آمار و ارقام با تعریفهایی که هر کشور از تجاوز جنسی دارد، میتواند ضریبهای مختلفی را نشان دهد. به عنوان نمونه در هند رابطه جنسی مرد با همسر خود، حتا با توسل به زور هم، تجاوز محسوب نمیشود در حالی که همین کنش در سوئد تجاوز جنسی به حساب میآید.
تمرکز و توجه رسانههای جهانی به تجاوز دستهجمعی در دسامبر 2012، تصویری از آنچه در هند و کشورهای دیگر رخ میدهد را به نمایش گذاشت، اگر چه همهی آنچه بود و هست را نشان نداد. توجه رسانهها و اعتراضات مردم، موجب شد که پلیس و مقامات توجه بیشتری به موضوع تجاوز جنسی نشان دهند که در همان زمان، در کشورهای همسایه، بنگلادش و پاکستان، چنین اتفاقی رخ نداد. از سوی دیگر، میزان گزارش تجاوز به پلیس هم بیشتر شد و نسبت به ماهها و سالهای مشابه پیش از آن، بیسابقه بود. رسانهها هم به طور جمعی هر روز تعداد زیادی از تجاوزهای جنسی را منتشر میکردند. این موضوع چنان شد که با وجود میزان بالای تجاوز جنسی در سراسر دنیا، انگار هند در این زمینه بدترین کشور دنیا است.
نمونه واقعی این جریان، نتیجه یک مطالعه تحقیقاتی است که در آن ده درصد مردان مورد مطالعه در کشورهای بنگلادش، سریلانکا، چین، کامبوج و اندونزی گفتهاند که دست کم یک زن (زنی که با آنها هیچ ارتباط دوستی یا خویشاوندی هم نداشته است) را به زور وادار به رابطه جنسی کردهاند.
خانم «اما بولو» مدیر جلوگیری از حاملگی ناخواسته سازمان ملل میگوید: "به باور من، تجاوز موردی است که در همهی جهان انجام میشود و با توجه فرهنگ و مناسبات منطقهای، میزان آن در گوشهگوشهی جهان متغیر است".
اما، اکنون، آنچه مقلوم و اشکار شده که تجاوز جنسی در هند، تهدیدی است علیه زنان هندی و زنان گردشگری که به این کشور سفر میکنند. در نیمهی دوم سال پیش، تعداد زیادی از زنان جهانگرد، تهدید شدند و خطر تجاوز جمعی چون سایه آنان را دنبال میکند. سال پیش، زنی اهل سویس به طور وحشیانهای توسط ده مرد مورد تجاوز جنسی قرار گرفت، به فاصله دو هفته بعد، زنی اهل دانمارک و فردای آن، زنی اهل آلمان. همهی این تجاوزها هم در ایالت «مادیا پرداش» انجام شد. ایالتی که تندروهای هندو دولت ایالتی را در اختیار دارند و بنا بر باورهای دینیشان، زنان خود موجبات تجاوز را فراهم میکنند.
قدرت
چنانچه ماجرای «نیربهایا» نشان داد، تجاوز جنسی همیشه تنها یک تجاوز برای لذت نفسانی نیست. اغلب ارتکاب این جنایت، معنایی بیش از لذت نفسانی دارد؛ پس پشت معنای ظاهری آن، قدرت و اجرا و نشان دادن آن است که اغلب هم نادیده میماند. در این معنا، قدرت مردانه در تلاش است که زنان را به جای خود بنشاند. در جنگها تجاوز چونان سلاح عمل میکند. در این مورد، تجاوز نه تنها به زنان، که علیه مردان نیز روی میدهد. ارتکاب این جرم جنگی هم برای تحقیر و گاه مجازات کسانی است که جرأت میکنند و سرشان را بالا نگه میدارند.
در گسترهای دیگر، تجاوز به زور، سلاح سیاسی و آزار اجتماعی است.
علیرغم پسزمینهی فقیر خانواده «نیربهایا»، چنین به نظر میرسید که او از خانوادهای متوسط است. او توسط مردان زاغهنشین، بی خانهمان، کارگران روزمزد، بیسوادها، مورد تجاوز جنسی قرار گرفت. کسانی که خانواده او با وجود تعلق داشتن به همین مردم، همهی تلاش خود را کرده بودند که دخترشان آیندهای داشته باشد و پا جای پای آنها نگذارد.
درواقع، شرایط «نیربهایا» و خانوادهاش تفاوت چندانی با متجاوزین نداشت. همهی آنها مهاجرین روستا به شهر بودند که برای زندگی بهتر ترک دیار کرده بودند. همگی هم به امید فردایی بهتر، در خانههای تنگ، تاریک و نمور زندگی میکردند. تفاوت اصلی در این بود که خانواده «نیربهایا» آنچه داشتند را برای نجات دخترشان از زندگی نکبتبار هزینه کردند در حالی که بقیه یا به این فکر نبودند یا امکان چنین کاری را نداشتند. در این معنا «نیربهایا» و تجاوزکاراناش ضمن این که در ریشه شبیه هم بودند، اما دو قشر متفاوت از هند را نمایندگی میکردند: امکان صعود از پلههای ترقی و پشت سر گذاشتن زندگی نکبتبار و ناممکن بودن این مهم.
بنابراین دو نوع زندگی هم به نمایش گذاشته میشود؛ دختر که با دوستش به سینما رفته و تجاوزکارها که در خانه مشروبهای خانه ساز نوشیدهاند و چوخبختیار به دنبال لذتهای آنی هستند. اینجا است که دو راه متفاوت نمایان میشود و دیگر نه موازی که یکدیگر را قطع میکنند و دختری کشته میشود و پیش از قتل هم مورد تجاور جمعی قرار میگیرد.
به باورم در این مورد اگر نخواهیم تنها جنسیت را در نظر بگیریم، باید بگوییم که عنصر طبقاتی و شیوهی زندگی روزانه نیز نقش اساسی بازی کرده است.
حکایت «ساندا» و هزاران زن فقیر کاست «نجس»ها که توسط مردان کاست «یات» (صاحبان زمین که در ایالت "هاریانا" صاحب قدرت سیاسی هم هستند) به زور وادار به رایطه جنسی میشوند، هم همین بوده است. هر روز میشود دست کم پانزده تا بیست از این مورد تجاوزها را شنید که به پلیس هم گزارش نمیشود. چرا که اگر تجاوزکار افشا شود، خانواده کار خود را که روزمزدی است، از دست میدهد و کف دست نان سفرهی آنان نیز قطع میشود.
به گزارش پلیس ایالتی، هر سه روز یک گزارش تجاوز ثبت میشود که همه هم تجاوز به دختران کاست «دالیت» است.
زندگی از دست رفته
«ساندا» هفده ساله شد، اما در سایه اندوه و نگرانی. خانواده او تهدید به مرگ شد و به همین سبب در جایی نامعلوم زندگی و مردانی مسلح از آنها محافظت میکنند.
خانم «سوزان برونمیلر» روزنامهنگار و فمینیست معروف آمریکایی در کتاب "علیه اراده ما: مردان، زنان و تجاوز"، در مورد تجاوز جنسی مینویسد: "تجاوز اقدامی خلافکارانه که تمایل جنسی موضوع آن باشد، نیست. مورد اصلی خشونت و قدرت است". او هم چنین مینویسد: "تجاوز جنسی کمابیش فراشدی است آگاهانه برای ایجاد هراس. هراسی که انگار همهی مردان باید همهی زنان را در دام آن نگه دارند".
البته این فراتر از ادعایی عادی است. اما شاید او اشاره به موارد معینی دارد. در یک مطالعه دانشگاهی که مؤسسه اتاق بازرگانی هند یک ماه پس از تجاوز به «نیربهایا» انجام داد، هشتاد و دو درصد زنان شاعل در بخش تکنولوژی اطلاعات اینترنتی (2500 نفر) گفته بودند که محل کار را طوری ترک میکردند که هنوز هوا روشن بوده، به خانه رسیده باشند. در تحقیقی دیگر که یک ماه پس از این مطالعه انجام شد، نشان داد که تعداد زنان جهانگرد به هند سی و پنج درصد کاهش یافته است.
تجاوز جنسی برای اندکی موجب هراس میشود و برای بیشتر زنان موجب از دست رفتن آزادیهای اجتماعیشان. پس از مرگ تراژیک «نیربهایا»، لیست کارهایی که زنان ساکن دهلی نمیبایست انجام میدادند، بلند شده بود: شبها سوار تاکسی نشوید، بعد از غروب آفتاب، تنهایی به خیابان نروید، در مترو در واگنهای خالی ننشینید، با غریبهها صحبت نکنید، در قطار، تخت طبقه پایین را انتخاب نکنید، با دامن کوتاه به خیابان نیایید و ...
در آوریل سال پیش و پس از واقعه تجاوز به «راندا» دختربچه پنج ساله، یک مورد دیگر هم به این لیست بالا بلند، اضافه شد: اجازه ندهید کودکان بیرون از خانه بازی کنند.
قوانین جدید
تظاهرات میلیونی مردم در اعتراض به تجاوزهای سال پیش منتهی به وضع قوانین جدید در جهت امنیت بیشتر زنان شد؛ آزار جنسی و پیگرد زنان نیز در زمرهی تجاوز قرار گرفتند. اما هنوز هم رابطهی جنسی با زور بین مرد و زنی که ازدواج کردهاند، تجاوز به حساب نمیآید. وضع این قوانین مورد انتقاد شدید تندروهای هندو و مسلمان، میباشد.
رویدادهای تراژیک سال پیش به بحث حقوق زنان و خشونت علیه زنان دامن زد و هم چنین سکوت بخشی از خانوادهها را شکست. اکنون خانوادههای بیشتری تجاوزهای جنسی را به پلیس گزارش میدهند و رسانهها هم این گزارشها را پوشش خبری میدهند. این حرکت به پیش، تنها برآمد اعتراضهای میلیونی در شهر و روستاهای هند بوده است که باید از آن تقدیر کرد.
البته وکیلهای هوادار حقوق زنان و کنشگران ضد خشونت، بر این باور هستند که وضع قانون تا اجرای آن راه درازی را باید بپیماید. برای اجرای این قوانین، هم پلیس و هم دستگاه قضایی نیاز به آموزشهای لازم دارند تا نسبت به این موضوع حساسیت بیشتری داشته باشند. در کنار اینها، البته آموزش کودکان دبستانی تا جوانان دبیرستانی در دفاع از حقوق انسانی و برابر بشر، لازم است که زن را موجودی که میشود تحقیرش کرد، نپندارند.