logo





طیب حاج رضائی: لومپنیسم، جاهلیسم وآخوندیسم(بخش دوم)

سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۰ مه ۲۰۱۴

مسعود نقره کار

masoud-noghrekar-4.jpg
جاهل و جاهلیسم پدیده هائی بومی درمیهن ما هستند، نمی توان آنها را همسنگ با لومپن ولومپنیسم دانست و با سنجه ها و معیارهای لومپن و لومپنیسم سراغ شان رفت. نه فقط قدرت های سیاسی ومذهبی حتی بسیاری از احزاب و سازمان های سیاسی که "لمپن ها"و جاهل ها راتحقیر و تقبیح کرده اند و آنان را تفاله و انگل خوانده اند از جاهل‌ها و جاهلیسم یا به قول خودشان " لومپنیسم" بهره ها برده اند!

******

طیب حاج رضائی: لومپنیسم، جاهلیسم وآخوندیسم( بخش نخست)

آنچه می خوانید خلاصه شده ی فصل‌هائی از پژوهشِ" نقش سیاسی و اجتماعی جاهل ها و لات ها در تاریخ معاصر ایران" است، که منتشر خواهد شد.

لومپنیسم یا طفیلی گری
" لومپن" یکی از نادر پدیده هائی ست که تعریف آن قالب ومحدودیتی برایش به وجود نیاورده است. جامع و گسترده ترین تعریف، که با هیچ "مانعی" مواجه نشده است، مجموعه‌ای "نسبت وصفت و ویژگی" پدیده‌ای ناروشن و متناقص فرارویمان گذاشته‌اند. واژه ای آلمانی ست که برخی آن را "دانشواژه ای هلندی (داچ) نیزدانسته اند. لباس مندرس و جُل پاره و کهنه معنا شده است، اما "Lump را به معنای تنه لش یا Lumpish به همین معنا و معانی ای چون لَخت و کودن به کار برده اند". در زبان فارسی طفیلی یا طفیلی گری ترجمه شده است ، و به انگل( آسکاریس و پیوک) و قارچ تشبیه اش کرده اند، و نوعی فحش و ناسزا از آن ساخته اند. نقل است که این لقب و صفت را " در جنگ های دهقانی دهه 16 در آلمان و از سر تحقیر و خوار شماری به دهقانان رانده شده به شهرهائی می دادند که درفقر و فلاکت زندگی می کردند." سپس تر به پائین ترین اقشار و تهیدستان جامعه ، به ویژه روستائیان مهاجر به شهرها نسبت دادند.
مطرح ترین تعریف از این پدیده از آن کارل مارکس و فردریش انگلس است که  در آثار مشترک و یا کارهای انفرادی شان ارائه داده و به آن پرداخته اند.(1). این دودرآثارشان ازلومپن‌ پرولتاریا به ویژه در مباحث مربوط به جوامع در حال گذار به سرمایه داری وتوسعه یافتگی و صنعتي شدن ، و یا جوامع سرمایه داری و صنعتی شده سخن گفته اند، به عنوان : " پدیده‌ای محصول شرایطی خاص به لحاظ اقتصادی و فرهنگی، که بیکاری مزمن و دائمی اقشار مختلف را سبب می شود و گرایش دائمی‌ به تشدید بدبختی و سرگردانی کارگران پدید می آورد، که در آن به مرور بيكاري و ورشكستگي دائمي اقشار خرده پا افزايش می یابد. آندره گوندر فرانک (2) به قصد تازه کردن ِ بحث و تعریف مقوله لومپنیسم را: " به مفاهیمی چون " توسعه" و نظاماتی چون " بورژوازی" نیز تعمیم داد. بزعم فرانک طبیعت و الگوهای " توسعه وارداتی در کشورهای بهره ده جهان سوم خصلتی انگل گونه دارد، نه اینکه به تحول و رشد جامعه مدد نمی کند، بلکه تسمه های " دورباطل" عقب ماندگی را نیز محکمتر می کند، و همینطور در مورد نظام بورژوازی که در اینگونه کشورها خصلت چپاولگرانه را داراست، اما در راستای قانونمندی متحول آن نیست" (3).....
نگاهی گذرا به کشکول تعریف ها و ویژگی ها و خصلت های" لومپن" و "لومپن پرولتاریا" و"لومپنیسم"نشان می دهد که با چه فضائی پُرتناقض و شلوغ و سیال و شناور روبرو هستیم.
از تعریف های پیش از مارکس و انگلس اگر بگذریم، این ها برخی از تعاریف و ویژگی ها بر شمرده شده برای لمپن و لمپن پرولتاریاست :
"... توده ی گندیده ی منفعل که از تحتانی ترین اقشار جامعه قدیم به سطح جامعه رانده شده است ، تفاله های طبقاتی، پست ترین عناصر طبقات اجتماعی، تهیدستان شهری، بیکاران، کاسب های ورشکسته، کارگران فصلی و کاسب های خرده پا، صاحبان مشاغل حقیر، کسانی که شغل ثابتی ندارند، روستائیان و دهقانان رانده شده به شهرها ، کارگران فقیرو رنجبران ژنده‌پوش و قشرهای وازده اجتماع و جامعه که طبقه خود را از دست داده‌اند و به فساد کشیده شده‌اند و فاقد هرگونه ارتباط و همبستگی طبقاتی می‌باشند. دارندگان مشاغل انگلی، غیر تولیدی که در شرایط بد و سخت زندگی می‌کنند. گروهی که به خاطر پول به هر کار ناپسند و ضد انسانی تن در می‌دهند. دزدان، چاقوکشان حرفه‌ای، اراذل و اوباش، ولگردان، قوادان، فواحش و جنایتکاران باجگیر، مزدور و جیره خوار در خدمت دسیسه های اجتماعی ، جماعتی که میدان مشق همه نوع دزدی و تبه کاری‌اند و حیات شان به پس مانده های جامعه وابسته است، تفاله های عناصر فاسد همه طبقات ، جماعتی دون پایه ، مطلقا" رشوه خوار و مطلقا" بی شرم ."
خرده‌ طبقه‌ای" که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارند و در حاشیه اجتماع از راه‌هائی مانند گدایی و واسطه‌گری وکلاهبرداری امرار معاش می‌کنند، به گروه يا طبقه خاصي وابسته نیستند، كارگراني که از طبقه و جايگاه خود بريده و به عنوان گروهي بيكاره اند و ریزه‌خوار بورژوازی و اشرافیت اند و به‌همین خاطر ضد انقلابی ، بازیچه‌ی نیروهای راست جامعه و سیاهی لشگر جریان‌های فاشیستی و ارتجاعی، وازده گان جامعه كه معمولاً ‌در حاشيه شهرهاي بزرگ جوامع صنعتي زندگي می کنند و از ارتباط و اتصال با طبقات فعال و مولد جامعه بريده اند.
"... افرادی مطلقاً فقير كه به دليل توسعه صنعتي در جوامع سرمايه داري از كار خود اخراج و به گروهي بيكار،‌غير مولد و محروم از امكانات اجتماعي تبديل شده اند. رقابت بر سركسب بزرگترين ميزان ارزش اضافي نتايج چندي در پي خواهد داشت که سرانجام ظهور يك لومپن پرولتارياي كاملاً فقير خواهند بود" ، " ...لومپنیسم محصولی از مناسبات سرمایه داری است و لومپن ها در کشورهای تمام عیار سرمایه داری معمولا" زائده طبقه کارگرند...." و بالاخره اینکه: " ...لمپن به جماعتی اطلاق می شود که نقشی در تولید ندارند اما از نتایج آن بهره مند می شوند" .
اما بلافاصله پرسش شد که تکلیف کارگران فکری چه می شود، یعنی همه ی اینها لومپن‌اند؟ که آورده اند، دیگر فقط در رابطه با امر تولید نمی توان از لومپن و لومپن پرولتاریا تعریف به دست داد ، تقسیم کاراجتماعی هم می باید مد نظر قرارگیرد." و....
..........................
درتعاریف ارائه شده می توان ظرفیت و پتانسیل این گروه اجتماعی و سایر ویژگی های روانی و رفتاری شان را دریافت. در باره ظرفیت و پتانسیل شان گفته شده است: " لومپن پرولتاريا به دليل وضع خاص اقتصادي و فقر فرهنگي معمولاً‌ بازيچة دست قرار می گیرند. به عنوان مثال ماركس شكل گيري بناپارتيسم را نوعي اتحاد فرصت طلبانه و عوام گرايانه بخشي از بورژوازي و لمپن پرولتاريا معرفي مي كند كه براي كسب قدرت و مشروعيت خود در جلب آراء و افكار عمومي از اين گروه بهره گرفت." بارها نیز تجربه شده است که در تلاطم های اجتماعی و سیاسی ، وخیزش های انقلابی در مواضع مختلف می ایستند و گاه" رادیکالترین می شوند".
" فرهنگ لومپنی" نیز بیشتر به ویژگیِ زبانی (گفتاری) ورفتارو ظاهر وپوشش شان، که از ژنده پوشی شان، بسیار گفته اند، تعبیر شده است ، به ویژه از زبان شان که به عنوان"ادبیاتی سخیف و دربرگیرنده‌ی مفاهیم زشت و غیراخلاقی" از آن نام برده شده است.
به نظر می رسد با توجه به تعاریف و تعابیرداده شده امروزه در کنار تعاریف و تعابیر کلاسیک ، و یافتنِ پایگاه و بستر اجتماعی و نقش و اهمیت تقسیم کاراجتماعی - کاریدی و فکری یا ترکیب این دو- و نیزحضور پدیده "لومپنیسم" در میان همه گروه هاو اقشارو طبقات اجتماعی، می باید به دنبال بحث و پدیده ی جدیدی به نام" نئولومپنیسم" گشت.

جاهلیسم

برخی ازجامعه شناسان و اهل نظردرعالم سیاست و فرهنگ، "لومپن و لومپنیسم" را پدیده ه ای کهن در تاریخ اجتماعی مان دانسته‌اند و آن را با عیاری و فتوتی و لوطی گری و داش مشدی و جاهلی و لاتی یکسان گرفته اند. علیرغم اینکه لومپن و لومپنیسم محصول سرزمینی خاص، و شرایط اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی معینی ست ، حضور این پدیده را به تاریخ اجتماعی ایران تسری داده‌اند. این بزرگواران نه فقط جاهل ها و لات ها، که عیاران را "یکی از نمونه های روشن و نقش آفرین لومپنیسم اجتماعی در ایران" دانسته‌اند و لومپن ها را "یکی از عناصر همیشه حاضر تاریخ ایران" پنداشته اند. حتی شفارش شده است که به " کتاب مدینه های فارابی" مراجعه کنیم چرا که در آنجا نیز این دانشمند اسلامی " ازلومپن ها به عنوان علف های هرزه یاد کرده است"و...
یکی از صاحب نظران گرانقدر از" دلال ها و میدانداران و باجگیرهای محله در کشور خودمان " به عنوان طفیلی و لومپن نام برده است- از کسانی که به عنوان جاهل و لات شناخته شده اند- و در باره حضور و گسترش این افراد و طفیلی گری در میهنمان نوشته است: " ...کشور ما ایران، بهشت طفیلی هاست واین به سبب ضعف و فتور تاریخی در پای گیری ، عمر کوتاه و استخوانبندی طبقات اجتماعی و همچنین فقر تولید از یکسو و خصلت " فوق طبقه‌ای دولت" از دیگرسوست.چنین فضائی معمولا" فضای اوج عزت طفیلی و طفیلی گری و حضیض ذلت" تولید" و طبقات اجتماعی است، چرا که طفیلی نه تنها با ماشین حکومتی در معارضه نیست بلکه در بی اعتنائی به تولید با دستگاه حکومتی در وحدت است. در ایران قدرت حکومت کلیه اسباب تولید را تحت سیطره دارد، هر کجا که مصلحت بوده و باشد تمامی مقتضیات و منافع طبقات اجتماعی قربانی تمنیات و مصالح سیاسی حکومت قرار گرفته است. از تیول دار دوره ناصرالدین شاهی گرفته که موقعیتی فراتر از اجاره دار حکومتی نداشته تا صاحبان کارخانه های مونتاژ رژیم گذشته ......".. (4)
هر کدام از دیدگاه های مطرح شده به گمان من گوشه هائی از واقعیتِ پدیده جاهل ها و لات ها(5) و جاهلیسم را عیان وبیان می‌کنند. اما تاریخ و زندگی نشان مان داده اند که جاهل ها و لات ها را می توان به نوعی ادامه دهندگان روش و منش عیاران و لوطیان، و گروه های مشابهی ‌دانست که گفته اند برخی از آنان عمری هزاران ساله در تاریخ میهنمان داشته اند، و نخ تسبیحی که این گروه ها را بهم وصل کرده است نیز پاره ای ویژگی های مرامی، شخصیتی و رفتاری حدودا" مشابه بوده است، ویژگی های شخصیتی و رفتاری‌ای دو گانه، خوب و بد، و آمیزه‌ای از این دو. ازدستگیری و کمک به نیازمندان و جوانمردی و ایستادن در برابر قَدر قدرتان تا پرخاشگری وشرارت وبزهکاری(6). ویژگی هائی سرچشمه گرفته از پایگاه اجتماعی وفکری این گروه ها که با تغییر بافت اجتماعی و اقتصادی جامعه در دوره های مختلف دچارتغییر و دگرگونی شده اند. عمق و ابعاد دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی (و مذهبی) سبب شده اند که جاهل ها و لات ها هویت و شخصیتی یافته اند که نتوان آن ها رابا عیاران، فتیان ولوطیان یکسان و همسنگ گرفت ، چه رسد به اینکه آنان رالومپن نیزدانست، در واقع جاهل ها نه عیارند، نه فتی‌اند، نه داش مشدی اند، نه لوطی اند ، نه لومپن اند و نه افراد ی شبیه شبکه های مافیائی و شبکه های مشابه ، جاهل ها " جاهل" اند، یعنی پدیده ای انسانی و اجتماعی که تشابه و وجوه اشتراک هائی با اسلاف خود دارند اما دیگرگونه و متفاوتند، جاهل و جاهلیسم پدیده هائی بومی در میهنمان هستند.(7)
درمروری تاریخی پایان دوره قاجاریه را آغاز استحاله لوطی ها به جاهل ها و لات ها دانسته اند. تغییرات ناشی از دگرگونی های عمیق در بافت سنتی جامعه، در عرصه مناسبات خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، وساخت وبافت شهر نشینی و نحوه ی اداره و کنترل شهر و.... ، به ویژه از دوران رضا شاه به این سو تغییراتی اساسی ایجاد کرد. در این میانه روش زندگی، منش وشخصیت و روان و رفتار گروه جاهل ها و لات ها از این دگرگونی ها و تغییرات مصون نماند، دگرگونی هائی که بر جایگاه اجتماعی و اقتصادی و مناسبات شغلی و اجتماعی لوطیان نیز تاثیر گذاشت، و استحاله آنان را سبب شد.
دگرگونی‌ها و تحولات گروهی و طبقاتی از آغاز سلطنت رضا شاه ، به دلیل اصلاحات اجتماعی و اقتصادی وتغییرات ساختاری در زندگی شهری به ویژه در بخش های سنتی ، و حوزه های اقتصادی و اجتماعی، صنعت ،تجارت و خدمات چشمگیرتر بود، تغییراتی که نه فقط در این گروه و سایر گروه ها و اقشار و طبقات اجتماعی، که در مجموعه ی مناسبات اجتماعی نیز اثر گذاشت. تناقض رشد و گسترش گروه جاهل ها و لات ها با روند شکل گیری و اجرای قوانین عرفی و ساختارسازیِ مدنی و ایجاد امنیت در سطح محلی و کشوری رضا شاه را در برابر این گروه اجتماعی قرارداد . سرکوب و حذف از سوئی و سازماندهی آنان در ارگان حکومتی از سوی دیگر، راهی بود که رضا شاه در قبال این گروه پیشه کرد. جامعه ای در ملتقای جامعه ای سنتی و نیمه مدرن و جامعه ای بورژوائی و مدنی با گروه نا آرام و سرکش که از همان آغاز نیزطیفی یک دست نبودند، راه بیا نبود.

پس از سقوط رضا شاه با ادامه ی دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی، و فرهنگی نقش سیاسی و مذهبی جاهل ها و لات ها نیزافزایش یافت . در دوره ی محمد رضا شاه هم قدرت سیاسی و مذهبی به ظرفیت ها و توانائی های این گروه اجتماعی پی برده بودند و هم جاهل ها و لات ها برای تامین خواست های معنوی و مالی شان به چنین تکیه گاه هائی نیاز داشتند. سمتگیری اقتصادی و اجتماعی در کنار شیوه‌ی سنتی مناسبات تجاری و خدماتی به ویژه در حوزه ی بازار، و در آمیختگی آن ها با شرع و فرهنگ مذهبی درشکل گیری و تعیین جایگاه اجتماعی‌ جاهل و لات ها ایفای نقش کردند.جاهل ها و لات ها با روحیه ای که اندک اندک از مناسبات سنتی و شیوه های عملکرد سنتی فاصله می گرفت، تلاش می کردند هنجارهای روانی و رفتاری فرد و گروه شان را با هنجارهای حرکت و تغییرجامعه همخوان کنند. جاهلیسم در شرایطی که استبداد مانع شک گیری تشکل و جامعه ای مدنی بود به صورت یک گروه اجتماعی، هم در تلاطم تغییر و دگرگونی درون گروهی بود، وهم نقش منفی و به ندرت مثبت سیاسی و اجتماعی ایفا می کرد، و هم تقویت کننده ی توده گرائی افراطی شد، ضمن اینکه جامعه ای توده ای و پوپولیستی تمایل قدرت های سیاسی و مذهبی به جاهل ها و لات ها را با توجه به توانائی آنان در امر تهیج و بسیج توده ای، تشدید می‌کرد. و این در حال و شرایطی بود که چنین جامعه ای بهترین محل پرورش جاهل و جاهلیسم نیزبود.
گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها در فاصله ی مرداد سال 1332 تا بلوای 15 خرداد 1342و تا آستانه ی انقلاب بهمن با انشقاق ها و انشعاب های متعدد به چهار گروه کوچک ترتقسیم شد:
1- گروه شعبان جعفری و مشابهین اش، که وابستگی و رابطه شان را با دربار و رژیم پهلوی حفظ کردند، و فعالیت های سیاسی و اجتماعی شان را در هماهنگی و نزدیکی با دربار و رژیم شاه انجام می دادند. این گروه مذهبی بودند و از انجام فرائض مذهبی غافل نمی ماندند. و بیشتر حول و حوش زورخانه داری و زورخانه ها و مراکز ورزشی بودند.
2- گروه طیب حاج رضائی که از گروه شعبان جعفری بتدریج فاصله گرفت. دلایل این جدائی از خرده حساب ها و مشگلات شخصی با برخی از درباریان گرفته تا مسائل درون گروهی و تمایل بیشتر این گروه به بازار و روحانیت ، و مسائل مالی و تجاری بود.. این عده فرائض مذهبی را محدود انجام می دادند اما کلی ترین اعتقادات مذهبی را پذیرفته بودند، کافه برو بودند، عرق می خوردند،" خلاف کاری ها می کردند" و درعین حال نمازو روزه و عزاداری شان هم به راه بود، به ویژه رفتار مذهبی ای که آنها را ارضاء می کرد( مثل علامت و کُتل کِشی، سینه و زنجیر زنی وسامان دهی هیئت و تکیه و دسته و...) را جدی می گرفتند. در مقطع 15 خرداد روحانیون ، به ویژه خمینی توانست با تحریک احساسات و علائق مذهبی از طیب حاج رضائی و گروه اش بهره برداری کند.
3- گروه نسل جوان تر جاهل ها و لات ها که دیگرجنوب شهر محل کار و زندگی و تردد شان نبود.این گروه با پیشرفت امرصنعت هتل داری و رستوران داری، کاباره داری ، دانسینگ ها و بارهای شبانه، کازینو و.....و مراکز ورزشی و تفریحی مدرن ( مراکز بولینگ، بیلیارد و....) به کار در این مراکز به عنوان اداره کننده امنیت این مراکز، بپائی و حتی درسطح صاحبان این مراکز شاغل شدند. محل کار و تردد آن ها شمال شهر تهران ( به ویژه خیابان پهلوی، اطراف آن و....) بود. این گروه کمتر از گروه های دیگر به سیاست و مذهب تمایل نشان می دادند.
4- جاهل ها و لات های متدین که به روحانیت و ملاها، و مراکز و قدرت مذهبی نزدیک بودند، اهل کافه رفتن نبودند وظاهرا" هم مشروبات الکلی نمی خوردند. این طیف به امر دین و سیاست بیشتر می پرداختند و سعی می کردند درس بخوانند، حاج مهدی عراقی و محسن رفیقدوست ها و حداد عادل و.....نمونه هائی از این مجموعه اند.
گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها، در هر چهار تقسیم بندی ذکر شده، فاقد اصلی ترین ویژگی هائی هستند که برای لومپن و لومپن پرولتاریا و لومپنیسم برشمرده اند. جاهل ها و لات های پیش از انقلاب بهمن غالبا" از خانواده های متوسط شهری و روستائی بودند که از طریق " کاسبی و پیشه وری"، واسطه گری، دلالی، میدانداری و فروش و توزیع مایحتاج عمومی ، حمل و نقل و مشاغلی مشابه، اکثرشان وضع مالی وزندگی ای خوب یا متوسطی داشتند. اینان " بیکاره" و فقیر نبودند.. کم سواد، ماجراجو، آشوب طلب ، جاه طلب ، ناتوان در کنترل عصبانیت خویش، خشن ، نترس، با تمایل شدید به انتقام گیری ، زود باور، سخاوت مند، فداکار با تمایل های مذهبی بودند. بخش بزرگی از نسل امروز جاهل ها و لات ها اکثرا" با سواد و اسلامیزه شده با شکل و شمایل و رفتاری متفاوت اما سازمان یافته در مشاغل مختلف حکومتی و بازار و" بیزینس" مشغول به کارند و پاره‌ای از حکومت اند، بی آنکه با ویژگی های جاهلی و لاتی فاصله گرفته باشند.
آنچه به عنوان "فرهنگ جاهلی" معرفی ومطرح شده است بیش ازهرچیز تاکید روی زبان (گفتار) و لحن جاهل ها و لات ها‌ست، که آن را " زبانی مستهجن، سخیف و بی ادبانه و.... ، خوانده‌اند و لحنی که بر آن نام لحن " جاهلی و داشی و...." داده‌اند. طرز لباس پوشیدن و پاره ای رفتار جاهل ها و لات‌ها به گونه ای غیر واقعی وغلو آمیز همان پوشش ورفتار برخی از داش مشدی ها و لوطی ها معرفی شده و می شود. دراین نوع برداشت های "سینمائی" سینمای جاهلی، نقش داشته است، به ویژه دررابطه با لباس پوشیدن، کفش به پا کردن، دستمال به گردن انداختن و راه رفتن این افراد نیز کار به مضحکه کشیده شده است. اکثرجاهل ها و لات ها شیک و امروزی لباس می پوشیدند و به ندرت آنچه در مورد راه رفتن و آداب غذا خوردن و مناسبات شان با زنان، به ویژه در محیط خانواده طرح شده ، با واقعیت منطبق بوده است، بسیاری از اینان کراوات می زدند و امروزی ترین کت و شلوار را می ‌پوشیدند. آنچه با عنوان " پاره فرهنگ لمپنی و جاهلی " به جاهل ها و لات ها نسبت می دهند ملقمه ای ست از " پاره فرهنگ" داش مشدی ها و لوطی ها و شاید لمپن ها ، که ربطی به جاهل ها و لات ها، ندارند.
امروز سخن از گسترش" فرهنگ لمپنی" در جامعه ی ما، درمیان همه گروه ها و اقشار اجتماعی ست، که بیش از هر چیز نیز روی زبان و رفتار" لمپنی" مکث شده است. به تعبیر برخی از جامعه شناسان و کوشندگان سیاسی و فرهنگی این " فراگیری ِ نگران کننده" نشان از این دارد که بدون ربط داشتن به خاستگاه طبقاتی، پایگاه اجتماعی و جایگاه در تقسیم کار اجتماعی و رابطه با امر تولید و.... می توان حامل "فرهنگ لمپنی" – فرهنگ جاهلی و لاتی – بود.

احزاب و سازمان های سیاسی، و جاهلیسم

گروه اجتماعی جاهل‌ها و لات ها بارها مورد "استفاده و بهره برداری " قدرت های سیاسی و مذهبی قرار گرفته اند ، یا به عنوان ابزار سرکوب مخالفان قدرت های سیاسی و دینی، و یا وسیله‌ای برای پیشبرد سیاست ها و عقاید این قدرت ها . تاریخ ما به ویژه بعد از شهریور 1320 ، به ویژه در مرداد سال 1332، خرداد سال 42 و انقلاب بهمن سال 1357 نمونه هائی از نوع سود جوئی ها و بهره برداری ها را شاهد بوده و ثبت کرده است. این نوع سود جوئی ها و بهره برداری ها اما تنها ویژه ومختص قدرت های سیاسی و دینی نبوده اند. احزاب و سازمان های سیاسی و مذهبی، و حتی چهره ها و شخصیت های سیاسی و مذهبی نیز از این "ابزار" استفاده ها کرده اند. هر اندازه ایدئولوژی، اندیشگی و رفتارسازمانی و سیاسی حزب و سازمان سیاسی و دینی به ویژگی ها و خصائل جاهلیسم نزدیک تر شده اند، حزب یا سازمان مزبور درجذب جاهل ها و لات های مرد و زن موفق تر بوده است، در واقع پیوند جاهل ها و لات ها با این جریان ها به بنیاد ایدئولوژیک و نظری و رفتاری جریان سیاسی و مذهبی مذکور بستگی داشته است. ناسیونالسیم افراطی ، بنیادگرائی مذهبی ، ضدیت با کمونیسم ، اتخاذ سیاست های ماجراجویانه وخشن و...عوامل مهم جذب جاهل ها و لات ها به این نوع جریان ها بوده اند. ناسیونالیست های افراطی با تحریک احساسات وطن پرستانه و ترس از اجنبی ، مذهبیون با تحریک احساسات مذهبی و تبلیغات ناروای ضد کمونیستی ( مثل وطن فروشی کمونیست ها، ضد مذهب بودن آنها و سکس داشتن همه با هم در میان کمونیست ها و..دیگر اراجیفی از این دست) می توانستند جاهل ها و لات ها را تحریک و Manipulateکنند و آنها را برای مبارزه با عوامل این " اجنبی پرستی ها و بی ناموسی ها"، که بیشترهم احزاب و سازمان های ملی گرا و چپ بودند، جذب کنند.
برای نمونه، در مورد ناسیونالیسم افراطی به جریان هائی در حزب پان ایرانیست ، به ویژه برخی از انشعاب های این حزب می توان اشاره داشت.  حزب "سومکا" به عنوان یکی از انشعاب ها ی حزب پان ایرانیست نمونه ی یکی از جریان های سیاسی ست که جاهلیسم در وجه منفی اش، پاره ای از اندیشگی و رفتار حزب بود. " آوارگان پان ايرانيسم" دومين انشعاب این حزب نیز همین ویژگی را داشت. امير زرينكيا معروف به اميرموبور از جاهل ها و لات های سرشناس و  منظور افشار در رأس اين گروه بودند و.... حزب آریا و..." ، " ....حزب پان ايرانيست درمقاطع متفاوت، سیاست ها و عملكردهای دوگانهاي در پيش گرفت. در جريان مليشدن صنعت نفت با مصدق و نهضت ملي همكاري می کرد و همراه با حمايت از سياست‌هاي مصدق چندينبار با حزب توده درگیری داشت....در جريان قيام 30 تير1331 به قدرت رسيدن مجدد مصدق با پشتيباني مردم و سقوط كابينهی احمد قوام، حزب پان ايرانيست حمايت خود را از دكترمصدق اعلام كرد و چند شب قبل از قيام، گروههايي از حزب پان ايرانيست به همراه افراد ديگري از جبههی ملي در خيابان عليه دربار و شاه شعار مي‌دادند...." ، اما "....حزب پان ايرانيست پس از قيام 30تير1331 بهطور علني جانب شاه را گرفت و اعضاي اين حزب در جريان وقايعي كه به سقوط كابينهی دكترمصدق انجاميد، نقشآفريني كردند. آنان با حمايت نيروهاي طرفدار شاه به تجمع‌هاي طرفدار مصدق حملهور مي‌شدند و ميتينگ‌هاي نهضت ملي توسط دارو دستههاي جمعيت جوانمردان(چاقوكشان و فاحشه‌هاي تهران) و حزب پان ايرانيست به خاك و خون كشيده شد.... ."
احزاب و سازمان های مذهبی به ویژه حزب ملل اسلامی و فدائیان اسلام و... نیز ویژگی های جذب جاهل ها و لات ها را داشتند. فدائیان اسلام نه فقط از جاهل و لات به عنوان اعضای مهم اش استفاده می کرد ( حاج مهدی عراقی، محسن رفیقدوست و.....) در جذب بیشتر جاهل ها و لات ها کوشا بود. حاج مهدی عراقی در کتاب خاطرات اش با عنوان "ناگفته ها"، گفته است: "... نواب صفوی به اين فکر می افتد که يک محفلی، يک سازمانی، يک گروهی، يک جمعيتی را برای مبارزه به وجود آورد. اين فکر به نظرش می آيد که از وجود افرادی استفاده بکند که تا الان مخل آسايش محلات بوده اند. مثل اوباش ها، گردن کلفت ها، لات ها، به حساب آن ها که عربده کش های محلات بوده اند...". حاج عراقی در ماجرای حمله به روزنامه ساعد را که کاريکاتور نواب صفوی را چاپ کرده بود نحوه همکاری با " اوباش" را به خوبی شرح می دهد:
"... رفيقمان گفت برويم سر پاچنار من يک مشت از اين لات و لوت ها را جمع می کنم... رفتيم زورخانه و ديديم يک مشت جاهل های کوتاه و بلند، خلاصه يا علی يا علی دارند ورزش می کنند. گفت بيائيد برويم، راه افتادند آمدند اول خيابان فردوسی... گفتيم حمله به چاپخانه... همه چاپخانه را اين بچه ها پذيرايی کردند. جعبه هايی که تويش حروف بود از طبقه دوم همه اش می آمد تو حياط. دو سه تا از اين بچه ها با چوب افتادند به جان ماشين می خواستند با چوب، ماشين را بشکنند، گفتم بابا اين که با اين شکسته نمی شود، يک دست زديم خلاصه اش اين ديس از زير ماشين آمد بيرون و حروف ها ريخت زمين... رفتيم تو قسمت حروف چينی، ديديم کليشه ها آن وسط است چاقو را بچه ها در آوردند، کليشه ها را تکه تکه کردند و حروف را هم، همه را به هم زدند."
برخی از احزاب و سازمان های ملی و میانه ، وچپ ها نیز در مقاطعی از جاهل ها و لات ها برای پیشبرد خواست های خود استفاده کردند، حزب دموکرات ِ قوام السلطنه ، حزب زحمتکشان مظفر بقائی ، که فعالینی همچون امیر موبور و احمد عشقی و حبیب سیاه و ...داشت ، و یا حزب توده ایران ( ر.ک به واقعه ی حمله به میتینگ حزب ایران در بندر انزلی ، حمله به تظاهرات حزب عدالت و .....). در این میانه درجریان های چریکی به دلیل خاستگاه شان، که بیشتر محیط های دانشگاهی و آموزشی بود، و نیز ویژگی مبارزه مخفی زمینه حضور و ظهور چنین افراد وگرایشی بسیار ضعیف بود. اما شکل و ویژگی مبارزاتی ای که این جریان ها بر گزیده بودند ، به دلیل قهرمان سازی ها و ماجراجوئی های اش با فرهنگ عیاری و جاهلی نزدیکی پیدا می کرد. پس از انقلاب که فعالیت این جریان ها برای مدتی علنی و گسترده شد حضور این نوع افراد در میان هواداران و فعالین این سازمان ها چشمگیر بود. تعدادی از این دست هواداران بسیار فعال ساکن جوادیه تهران ، سلسبیل، نظام آباد، خاک سفید، و میدان خراسان بودند. چند تن ازهمان افراد فعال که توزیع کنندگان روزنامه کار در مقابل دانشگاه و مناطق جنوب شهر بودند در حال حاضر از بپاهای دیسکوتک های بزرگ دراروپا هستند.
در میان احزاب و سازمان ها و دیگر تشکل های سیاسی اپوزیسیون خارج از کشور نیز جاهلیسم حضور داشته و عمل کرده است. قبل از انقلاب نمونه هائی در رابطه با درگیری های درون کنفدراسیونی و یا کنفدراسیونی ها با جریان های دیگر، و در تظاهرات هائی علیه رژیم شاه و... گزارش و روایت شده است . پس از انقلاب حضور جاهلیسم خود را در رفتار برخی از احزاب و سازمان های سیاسی، آشکار تر از سطوح دیگر بروز داده است. در میان جریان های سیاسی اپوزیسیونِ حکومت اسلامی برخی از سازمان های سیاسی چنین ویژگی ای را بارها به نمایش گذاشته اند. حمله با چوب وچماق و فلفل و... به افراد احزاب و سازمان های دیگر ایرانی و امکانات آنان، و ضرب و شتم این افراد ، بهم ریختن میز کتاب احزاب و سازمان های دیگر و نیز جلسات سخنرانی آنان، به ویژه فاصله سال های 60 تا 70 در زمره ی فعالیت های این سازمان ها بود. حمله ، ضرب و شتم و بهم ریختن میز کتاب برخی از جریان های سیاسی درمنزاهای دانشگاه ها در آلمان (به ویژه درمنزای شهر فرانکفورت) و یا "سیته"ی پاریس، و یا زد وخوردهای میان جناج های مختلف برخی از سازمان ها با یکدیگر و با سایر سازمان های سیاسی( به ویژه در پاریس و فرانکفورت و برلین و...) ، و یا رفتار گروه هائی از یک سازمان با مخالفان این سازمان و سایر سازمان های دیگرکه با ضرب و شتم و مجروح کردن طرف مقابل همراه بوده است، نشانه های حضور نوعی جاهلیسم در این جریان ها و برخی افراد اش بوده ، و هست . در صحنه های به یادگار مانده از این درگیری ها تفاوت چندانی با حمله های گروه شعبان جعفری و طیب حاج رضائی و " زهرا خانوم" .... به تجمع ها، افراد و امکانات احزاب و سازمان های سیاسی دیده نمی شوند . (8) .

ادامه دارد


طیب حاج رضائی:لومپنیسم، جاهلیسم وآخوندیسم(بخش پایانی)


******

منابع و کتاب و مقاله های پیشنهادی :

1- ر. ک به برخی آثار مارکس و انگلس که به لومپن و لومپن پرولتاریا پرداخته اند: مبارزه طبقاتی در فرانسه، ایدئولوژی آلمانی،مانیفست کمونیست، پیش گفتاری بر جنگ دهقانی در آلمان، هجدهم برومر لوئی بناپارت و....
http://www.marxists.org/archive/marx/works/1850/class-struggles-france/ch01.htm
http://www.marxists.org/archive/marx/works/1850/peasant-war-germany/ch0a.htm
- ک. مارکس، “هیجدهم برومر لوئی بناپارت”، ترجمۀ باقر پرهام، نشر مرکز، چاپ پنجم 1387
- “لومپن پرولتاریا”، تام باتامور، فرهنگنامۀ اندیشۀ مارکسیستی، ویراستۀ تام باتامور، وی. جی. کیرنن، رالف میلیبند، ترجمۀ اکبر معصوم بیگی، انتشارات بازتاب نگار، 1388
2- آندره گوندر فرانک
http://en.wikipedia.org/wiki/Andre_Gunder_Frank
3- امیر هوشنگ کشاورز، مروری بر لومپن ایسم و تولید در ایران، علم و جامعه ( واشنگتن دی.سی)، سال سیزدهم ، فروردین ماه 1371
4- منبع شماره 3
5- رضا مختاری اصفهانی، لمپنیسم از عوارض توسعه نیافتگی است، مردم سالاری.
http://www.mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=35850
5- در میان گروه اجتماعی جاهل ها کسانی بودند، و هستند که با ویژگی های مثبت جاهلی ( وعیاری و لوطی گری) فاصله بیشتری داشته اند که من آن ها را لات می دانم ، شاید بتوان لات ها را شاخه ای درون گروهی در جاهلیسم دانست .
6- در رابطه با ویژگی های " جاهلیسم" به مطالب زیر مراجعه کنید:
مسعود نقره کار، جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين (بخش اول و دوم و سوم)
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/02/154746.php
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/02/155157.php
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/02/155910.php
- مجتبی زاده محمدی، لومپن ها در سیاست عصر پهلوی (1342ـ 1304)، تهران: نشر مركز، 1385
- تحلیل جلایی پور از اوضاع پس از انتخابات: اقتدارگرایی اخیر و چهار پیامد سیاه آن در ایران
http://advar-news.biz/article9575.html
-متین غفاریان، منازعه لات و سوسول.
http://www.mehrnameh.ir/article/2363/
-متین غفاریان، تکرار مکرر حلقه ستم‌گر‌- ستم‌جو، تحلیل روانکاوانه تجاوزات اخير در گفت‌وگو با دکتر محمد صنعتي
http://www.mehrnameh.ir/article/2370/
7- بومی را من معادل native گرفته‌ام، یعنی متعلق به سرزمین خودمان، و پدید آمده و پرورش یافته در میهنمان. البته پدیده مشابه جاهلیسم به ویژه در کشورهای خاورمیانه و کشورهای عربی نیز وجود داشته و دارد.
8- من شاهد و درگیر برخی ازاین حمله ها و زد و خوردها درفاصله ی سال ها ی 64 تا 68 بودم. روایت برخی از درگیری‌های برلین و فرانکفورت را در رمان " قبیله ی من" آوردم، و بطور کامل تر در جلد چهارم رمان " بچه‌های اعماق" خواهم آورد.

برخی دیگر از منابع و کتاب ها و مقاله های پیشنهادی:

1- در تعریف لمپن : فرهنگ دهخدا - رضا دلاوری، فرهنگ لغات و اصطلاحات علوم سياسي و روابط بين الملل- غلام رضا علی بابائی ، بهمن آقايي، فرهنگ علوم سياسي، تهران- ايان مك لين، فرهنگ علوم سياسي آكسفورد، ترجمه دكتر حميد احمدی- امیرنیک آئین، واژه نامه سیاسی، اجتماعی .
http://www.thefreedictionary.com/lumpen
http://en.wikipedia.org/wiki/Lumpenproletariat
http://marxists.org/glossary/terms/l/u.htm#lumpenproletariat
-علی اکبر اکبری، لومپنیسم، مرکز نشر سپهر، تهران، 1352
-شاه حسینی ، از عیاری تا لمپنیسم / مصاحبه راجع به: شعبان جعفري و طيّب حاج رضائي
http://www.iichs.org/PDF_files/O_AzAyariTaLompa.pdf
-لمپنيسم ؛ از حاشيه به متن سيداسدالله نبوي
http://sarzaminmag.blogfa.com/8403.aspx
-کیوان نوفرستی، لومپن پرولتاریا: خصلت ها و کنش های اجتماعی، میلیتانت شماره 52
http://militaant.com/?p=1382
-بررسی جامعه شناسی لمپنیسم.
http://social-school.blogfa.com/post-3.aspx
-درباره لمپنیسم:
http://pouria47.persianblog.ir/tag/%D9%84%D9%85%D9%BE%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85
http://www.farhangshenasi.ir/persian/node/145
-علل نفوذ و گسترش ادبیات و فرهنگ عامه پسند در ایران
http://narengesabz.blogsky.com/1389/08/27/post-22/
لمپنیسم یا لومپنیسم/ لُمپن های اصلاح طلب
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/114/4681/38012
-چند کلمه در باره پوپولیسم و....
http://dabestanonline.com/?part=news&inc=news&id=3585
- علي اكبر رزمجو، حزب پان ايرانيست، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1378
- شهلا بختياري، حزب پان ايرانيست به روايت اسناد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي ، 1385
- مارک گازيوروسكي، كودتاي 28 مرداد 1332، مترجم غلامرضا پورنجاتي، تهران، شركت سهامي انتشار، 1368
- ناصر نجمی، خاطرات سیاسی، حوادث تاریخی ایران از شهریور 20 تا 28 مرداد سال 32، انتشارات کلینی، 1370
- ناصر نجمی، از سید ضیاء تا بازرگان، دولت های ایران از کودتای 1299 تا آذر 1358 ( جلد اول و دوم) ، نشر نویسنده ، سال 1370
- بیژن جزنی ، تاریخ سی ساله، جلد اول
- كاتم، ريچارد، ناسيوناليسم در ايران، ترجمه احمد تدبن، تهران، كوير، 1371
- مرتضی مظفری، برآمدن حزب زحمتکشان ملت ایران ( نیروی سوم).
http://www.jebhemelli.info/html/bayan-didgah/11/9811band.htm
- ناسيوناليسم، نشريه دانشجويان پان ايرانيست خارج، سال دوازدهم، شماره ششم، دي ماه 1381
- تربتي سنجابی، محمود؛ قربانيان باور و احزاب سياسي در ايران، تهران، انتشارات آسيا، 1375
- نجاتي، غلامرضا، تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران از كودتا 28 مرداد تا انقلاب تهران، موسسه خدمات فرهنگي رسا، 1373
- مسعود انصاری، من و خاندان پهلوي، تهران، نشر فاخته، 1371
- رسول مهربان، بررسي مختصر احزاب بورژوازي ليبرال در مقابله با جنبش كارگري و انقلابي ايران، تهران، پيك ايران، 1360


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد