logo





پرتوی بر استراتژی امنیتی آمریکا

چهار شنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۳۰ آپريل ۲۰۱۴

دنیز ایشچی

دو سه سال دیگر دوره ریاست جمهوری باراک اوباما به پایان می رسد. اگر حزب دموکرات آمریکا می خواهد شانس واقعی را جهت پیروزی در انتخابات بعدی داشته باشد، باید در زمینه های امنیتی و یا بقول خودشان حفظ منافع ملی آمریکا در اقصا نقاط جهان، نائلیتهای جدی و قابل توجهی بدست آورده باشد. برای این امر فرصت زیادی باقی نمانده است. اگر به زمان بیل کلینتون بر گردیم، یاد جنگ داخلی یوگسلاویا و کشتارهای ناشی از آن می افتیم.

نه تنها مناسبات اسرائیل با رئیس جمهور اوباما طی چند سال اخیر بصورت یخ زده ای در آمده است، بلکه لابی یهودی های آمریکا هم انتظار نمی رود به این راحتی از حزب دموکرات حمایت قابل توجهی بکنند. اگر در انتخابات آینده هیلری کلینتن از طرف حزب دموکرات کاندیدای ریاست جمهوری شود، تنها راه افزایش شانس انتخاباتی ایشان حاصل شدن نائلیت های برجسته ای در زمینه های امنیتی جهانی در زمان باقی مانده ریاست جمهوری اوباما می باشد.

گرچه آمریکا به جنگ در عراق و افغانستان پایان داده است، ولی دستاوردهای آن در این دو منطقه هنوز شکننده بوده و بازگشت پذیر می باشند. این در شرایطی است که دولت اوباما از نظر پیروزیهای امنیتی در مورد حد و حدود نفوذ ایران در تنش های منطقه ای چندان پیش رفت نکرده است. هنوز دولت ایران در مسائل داخلی عراق، افغانستان و لبنان نفوذ خیلی زیادی دارد و در مسائل کشورهای عرب منطقه ای دخالت های تشنج آفرینی قابل توجهی داشته است. در طرف دیگر سکه کشورهائی مثل عربستان سعودی نه تنها در حمایت از سلفی ها و وهابی های ارتجائی جانی از هیچ کمکی فروگذاری نمی کنند، بلکه از ثروت پایان ناپذیر خویش در زمینه ساختن مساجد و ترویج حاکمیت شریعت اسلامی استفاده می کنند. همه اینها عوامل ضعف ها و شکست های دولت اوباما می باشند که بصورت بی رحمانه ای توسط حزب جمهوریخواه در تمامی پروسه انتخابات بعدی مورد استفاده قرار خواهند گرفت.

خارج از اینکه در زمینه های چنگ انداختن، کنترل و حتی گسترش بازارهای منابع معدنی و طبیعی، نیروی کار، مصرف و سرمایه گذاری غرب و در راس آن امریکا گام های جدی بر می دارد، بلکه وارد شدن بازیگران جدیدی مثل چین و روسیه زیاد آنها را خوشحال نمی کند. این در شرایطی می باشد که در هر دوره ای از جنگ های منطقه ای در اقصا نقاط جهان از نظرگاه اقتصادی و سپس تثبیت کنترل بلند مدت امنیتی سیاسی به نفع آمریکا و غرب بوده است. طی چهار دهه اخیر جنگ های هشت ساله ایران و عراق، جنگ های اول و دوم عراق و بالاخره جنگ افغانستان از نظر اقتصادی و ژئوپولیتیک نائلیتهای فراوانی برای آمریکا و غرب بدست آورده است. پس از پایان این پروسه، کدام استراتژی امینتی جهانی چنین کنترلی را اعمال خواهد کرد. کشورهای غرب در یکسال اخیر یک راستای نوین امنیتی را می پیمایند.

سال گذشته آمریکا نیروهای نظامی خویش را در شمال استرالیا افزایش داد. این در شرایطی می باشد که پایگاه های شنوائی و اطلاعات ماهواره ای آمریکا در مرکز استرالیا از زمان جنگ دوم جهانی به بعد فعال بوده است. اخیرا با وجود کسری بودجه شدید، دولت استرالیا اقدام به خرید 12.5 بیلیون دلار آخرین هواپیماهای رزمنده های مدرن کرده است. در شرق آسیا آمریکا علاوه بر استرالیا، در فیلیپین، در کره جنوبی و ژاپن پایگاه های ثابت نظامی دارد. در اقیانوس آرام علاوه بر هاوائی که یکی از ایالت های آمریکا می باشد، جزایر گوام در اقیانوس آرام پایگاه مرکزی نظامی آنها می باشد که از طریق آن توازن امنیتی در مقابل چین و دیگر رقیبان در منطقه برقرار گشته و پشتوانه حمایتی آمریکا به دوستان خویش در منطقه فراهم می گردد. در اقیانوس هند جزایر دیاگوگارسیا چنین نقشی را ایفا می کنند واین مراکز در آنجا قرار دارند تا بقول خود آمریکا از منافع آمریکا و دوستان آمریکا را در منطقه حمایت بکند. کسی نمی داند چه تعدادی ناوگان جنگی و زیردریائی های شناور آنها در اقصا نقاط اقیانوس ها به دنبال برنامه های امنیتی خویش می باشند.

منطقه جنوب شرقی آسیا و بخصوص دریای چین منطقه ای می باشد که در عین حال که منابع طبیعی انرژی نفت و گاز و غیره فراوانی دارد، بلکه منطقه ای می باشد که کشورهای منطقه بر سر این منابع اختلافات جغرافیائی و سیاسی تاریخی ویژه ای دارند. ژاپن و چین بر سر چندین جزیره اختلاف دارند. اختلاف بر سر حاکمیت تاریخی چین بر تایوان یکی دیگر از اختلاف های منطقه ای می باشد. ژاپن بر سر یکسری جزایر با روسیه هم اختلاف ویژه ای دارا می باشد. اختلافات مرزی دریائی بین فیلیپین و چین هم از آن جمله اختلافات می باشد. اختلافات جزئی ویتنام و هند با چین هم در داخل این اختلافات قبلی زیاد قابل مطرح نمی باشد. در درون این مسائل نقش آمریکا در حمایت یکطرفه و جدی از موضع دوستان خود و بقول خودشان حمایت ازمنافع خویش می باشد. اکنون در شرایط فعلی حل این اختلافات از طریق مذاکرات و دیپلماسی و یا پروژه های مشترک استفاده مشترک اقتصادی از مناطق مورد اختلاف به پیش برده شود.

در زمینه کنترل بر بازارهای جدید مصرف،منابع طبیعی، سرمایه گذاری، و نیروی کار، هنوز کارهای ناتمامی در کشورهای اروپای شرقی و جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوری سابق باقی مانده است که در دستور کار آمریکا و غرب قرار دارند که اوکراین یکی از آنها می باشد. البته یکی از هدف های بلند مدتی که برای فاز های بعدی کنترل غرب و آمریکا بر منابع طبیعی انرژی و معدنی قرار گرفته است، کشورهای آسیای میانه از قبیل تبت، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و قیرقیزیستان و غیره می باشند. سرمایه داری کلان جهانی پس از از سر گذراندن بحران مالی جهانی سال دو هزار و نه تا دو هزار و دوازده عملا به این نتیجه رسیده است که احتیاج به گسترش بازارهای تحت کنترل خویش می باشد. فعلا در آفریقا آمریکا و غرب به موازات چین و تا حدودی روسیه کنترل خویش را بر ذخایر معدنی، بازارهای سرمایه گذاری و امور امنیتی گسترش می دهند. این حرکت های موازی موجب هیچ تلاقی و سرشاخ شدنی جدی نشده است. اما بعید نیست که بعد از تقسیم و کنترل های اولیه، تمام شدن تقسیمات بازاری اولیه در افریقا، تناقض و سرشاخ شدن در آفریقا هم مثل خاورمیانه و جاهای دیگر شدت و حدت بیشتری بگیرد.

سفر اخیر باراک اوباما به اسیای جنوب شرقی توام بود با دیدار او از ژاپن، کره جنوبی، مالزی و فیلیپین. سه تا از این چهار کشورها دارای پایگاه های نظامی ثابت و دائمی آمریکا می باشند. در شرایطی که در این دیدار آمریکا قادر نشد قرارداد تجارتی آزاد را با ژاپن امضا بکند، ولی بصورت همزمان باراک اوباما بشدت در مورد جزایر مورد مناقشه بین چین و ژاپن، از ژاپن حمایت کرده و اعلام کرد که پشت سر ژاپن ایستاده است. اگر چه ممکن است در این زمینه اوباما فقط به حمایت لفظی سیاسی دیپلماتیک، تسلیحاتی و امنیتی از این کشورها قناعت بکند، اگر چند سال دیگر رئیس جمهوری جمهوریخواه دیگری مثل جرج بوش سرکار بیاید، سیاست آنها در زمینه اختلاف بین چین و ژاپن بر سر چند جزیره، اختلاف مرزهای دریائی بین فیلیپین و چین و مساله تایوان و غیره، دیگر لزوما در حد یک سیاست حمایت دیپلماتیک نخواهد بود، بلکه ممکن است بصورت حمایت نظامی مستقیم تبدیل گردد.

مدل تغییر حکومتی کودتا گونه مشابه گرجستان و غیره بصورت استراتژی و تجربه موفق طرح های به خیان کشیدن چند ده هزار نفر ناسیونالیست یا لمپن افراطی نافرمان و فرصت طلبان یا فریب خوردگان که در زمان شاه هم بصورت شعبان بی مخ پیاده شد، الان بصورت های مشابه در جاهای مختلف جهان از جمله اوکراین و گرجستان دنیا پیاده و اجرا می شود. بموازات آن و در کنار آن سرنگون کردن دیکتاتورهای دست نشانده غرب عمدتا در خاورمیانه و شمال آفریقا ، نه به قیمت جایگزین کردن آنها با حکومت های دموکراتیک، مدرن و بر اساس ارزش های حقوق بشری، و توسط مردم در خدمت مردم، بلکه گاها حمایت در جایگزین کردن حکومت های دینی و غیر سکولار اسلامی و پاپت های غربی بخشی از استراتژی غرب در این قسمت جهان اجرا می گردد.

دولت اوباما پس از خاتمه عملیات نظامی در عراق و افغانستان، توان و نظر این را ندارد که در جنوب شرقی آسیا جنگ نوینی را راه بیاندازد. آمریکا از نظر امنیتی میخواهد مواضع خویش را در این مناطق تقویت کند و به دوستان خود اطمینان بدهد که صد در صد پشت سر آنها ایستاده است و در عین حال به غیر دوستان خویش اولتیماتوم بدهد که از خواسته های فیلیپین، ژاپن، تایوان و کره جنوبی در مقابل چین حمایت خواهد کرد. دولت اوباما باید نیروی خویش را در زمینه سیاست خارجی بیشتر متمرکز بکند تا در زمینه مساله اختلاف فلسطین و اسرائیل وبحران های منطقه ای کم تشنج پیشرفت هایی کرده باشند. از یک طرف سیاست های خارجی امنیتی جمهوری اسلامی ایران در زمینه هر گونه گشایشی در زمینه حل اختلافات اسرائیل و فلسطین، تخریبی و تشنج آفرین بوده و هست.

برعکس دموکراتها ی آمریکا، اگر در انتخابات بعدی جمهوریخواهان روی کار بیایند، وضعیت امنیتی و ژئوپولیتیک در آسیای جنوب شرقی میتواند به مراتب بیشتر بحرانی تر گردد. آنچه که ظاهر است، در زمینه های جدی امنیتی اروپایی و خاورمیانه، آمریکا در اوکراین و سوریه درگیر می باشد و درگیری های مشابه آن میتواند بصورت فرسایشی ادامه داشته باشد. از طرف دیگر جمهوریخواهان آمریکا به احتمال زیاد منطقه نوین و جدیدی را که آسیای جنوب شرقی می باشد برای تشنج آفرینی نزاع های منطقه ای خویش انتخاب کرده و به اجرای پروژه های امنیتی در این مناطق بپردازند.

گرچه غرب بصورت کلی ترجیح می دهد تا خاورمیانه در باطلاقی گیر کرده باشد تا آنها بتوانند به تالان کردن آن کشورها بپیدازند، در عین حال جمهوریخواهان آمریکا بدشان نمی آید که در این زمینه بصورت ماجراجویانه تری وارد میدان شده و طرح های از پیش طراحی شده خویش را به مرحله اجرا در بیاورند. آیا چپ های دموکرات و یا سکولار دموکرات های ایران از ویژگیها و فرصت های محدود زمان حاکمیت دموکرات ها در آمریکا استفاده لازم را به عمل می آورند؟ آیا همین نیروها برای شرایط احتمال قوی روی کار آمدن جمهوریخواهان در آمریکا و پیامدهای امنیتی اقتصادی سیاسی آن در منطقه و بخصوص ایران پیش بینی های لازم را بعمل آورده و سیاستهای آلترناتیو خویش را بطور مناسب تعریف و تنظیم می کنند؟

دنیز ایشچی 29/04/2014

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد