آقاي دكتر محسن رناني دانشيار اقتصاد دانشگاه اصفهان در 20 اسفند 1392 در نشست ماهيانهي بنياد باران در «حضور آقاي خاتمي و جمعي از فعالان اجتماعي اصلاحطلب» سخناني با عنوان «بحرانهاي اقتصاد ايران و ماموريت اصلاحطلبان» ايراد كردهاند كه در محافل سياسي ايران انعكاس نسبتن گستردهاي داشته است.
بيانات آقاي رناني از سه بخش تشكيل يافته است. در بخش اول ايشان تعاريفي از برخي مفاهيمي كه در سخنراني خود بكار بردهاند ارايه ميدهند. در بخش دوم، بخش اصلييِ سخنراني، با استفاده از اين مقولات تعريف شده و مفاهيم و مقولات اقتصادي به تحليل وضعيتي كه اقتصاد ايران در آن قرار دارد ميپردازند و در بخش سوم به نتايجي از تحليل خود در بخش دوم در بارهي وضعيت اقتصادي ميرسند و بر اساس آن نتايج راهكاري را براي مقابله با بحران اقتصادي- سياسي- اجتماعي كه جامعهي ايران اكنون با آن روبروست در برابر اصلاح طلبان و «شخصيتهاي نمادين» جامعه قرار ميدهند.
دو مفهوم اساسي در تحليل ايشان يكي «تكينگي= singularity» و ديگري «رويدادگي» است كه ايشان آن را «براي ترجمه واژه نگليسي كاتاسروفي catastrophe» انتخاب كردهاند كه قدري تعجبآور است. ولي به هر رو ايشان در تعريف خود از «رويدادگي» روشن ميكنند كه منظورشان از اين مفهوم چيست. منظور ايشان از مفهوم «رويدادگي» پيدايش وضعيتي در يك سيستم طبيعي يا اجتماعي است كه مسير آيندهي حركت آن قابل پيشبيني نيست. تكينگي نيز مفهومي است كه از رياضي گرفته شده و منظور از آن اين است كه امري (فونكسيوني) در نقطهاي تعيين شدني نيست. مانند فونكسيون 1/x كه در x=0 مقدار آن را نميتوان تعيين كرد. ايشان براي روشن شدن نحوهي استفادهشان از مفهوم تكينگي در مورد اقتصاد از پدپدهي «سياهچاله=blackhole» در ستارهشناسي استفاده ميكنند و فضاي جاذبه در پيرامون سياهچاله را «افقرويدادگي» نام مينهند كه جسمي كه در اين فضا وارد شود امكان بازگشت از آن را ندارد و سرانجام به درون سياهچاله كشانده ميشود.
باري. آقاي رناني در تحليل خود از وضع اقتصاد ايران تصويري بسيار تيرهوتار ترسيم ميكنند. در رابطه با اقتصاد ايران ايشان ميگويند:
«... اقتصاد ايران در سالهاي اخير علايم پيشبينيناپذيرشدن را از خود بروز داده است... كنترلپذيري اقتصاد ايران بسيار كاهش يافته است و اين اقتصاد را خيلي ساده با سياستهاي پولي و مالي نميتوان هدايت كرد... فساد در نظام اداري ايران، سيستمي شده است يعني به طور سيستماتيك فساد توليد ميشود.. سيستم طوري است كه به طور اتوماتيك فساد توليد ميكند. يعني كنترلپذيري سيستم كاهش يافته است. به همين ترتيب انعطافپذيري سيستم هم كم شده است... اينها همه نشان ميدهد كه ما به سمت وضعيت تكينهشونده و غير قابل بازگشت در اقتصاد در حال حركتيم. در واقع اقتصاد ما اكنون در افق رويداد يعني در يك سرازيري قرار دارد كه هر چه جلوتر ميرود بازگشت ناپذيرتر مي شود... اقتصاد ايران امروز گرفتار ركود تورمي است. ما اكنون با عميقترين دوران ركود تورمي در تاريخمان روبرو هستيم. چهل سال است در ايران تورم دو رقمي داريم... دولت آقاي روحاني به نوعي در حوزه اقتصاد آچمز است. از يك طرف نقدينگي [بالاي 500 هزار ميليارد تومان] قابل جمع كردن نيست. از طرف ديگر دولت با كسري بودجه عظيم روبهروست... اجراي فاز دوم هدفمندي در اين شرايط بسيار خطرناك و نامعقول است... فضاي كسبوكار در ايران، امروز با وضعيت «عدم اطمينان» روبهروست نه وضعيت «ريسك» يا وضعيت «اطمينان»... علم اقتصاد براي وضعيت حالت اطمينان يا ريسك طراحي شده است... علم اقتصاد براي امروز اقتصاد ايران خيلي راهكاري ندارد و دستانش بسته است...» و...
اما، آنچه تعجب برانگيز است اين است كه آقاي رناني در شرحي كه از اقتصاد ايران و دستگاه فاسد اداري ميدهند دربارهي عاملان و فاعلانِ بوجود آوردن اين وضعيت ساكتند. عاملان و فاعلان شرايط و وضعيتي كه امروزه در ايران حاكم است مجهولاند. گوئي اين وضع اقتصادي، فساد دستگاه اداري، فساد اجتماعي، فرهنگي، اخلاقي، رواج دزدي، دروغ، خودسري، بي قانوني و...، آن فسادهائي نيز كه آقاي رناني دربارهي آنها چيزي نميگويد و بيش از همه حكومتگران دچار آن هستند، از آسمان به زمين افتاده و خودبهخود و يك شبه بوجود آمده است! نتيجهي سياستها و رفتارهائي نيست كه بخشي از آن، و بدترينهايش، در اين سيوپنج سال سلطهي ناميمون نظام اسلامي انجام گرفته است. اقتصاد در نظامي كه بنيانگذار آن ميگويد اقتصاد مال خر است چگونه ميتوانست سرنوشتي بهتر از آن چه اكنون در آن گرفتار آن است داشته باشد؟ سنگ اين بنا از همان ابتدا كج نهاده شد.
يكي از شاخصهاي ذاتيِ نظام هاي استبدادي اين است كه مستبد افراد فرهيخته، با دانش، متخصص، كاردان و مستقل را از خود ميراند. چون اينان حاضر نيستند زير دست وتحت فرمان قدرتمندان جديد كه اغلب بيسواد و در حوزهاي كه ادارهاش به آنان واگذار شده است بياطلاع هستند كار كنند و از آنان دستور بگيرند. در نتيجه دستگاه حكومتي افرادي را با استعداد متوسط ولي دغل و بلهقربانگو به دور خود جمع ميكند و ادارهي امور را به آنان ميسپارد. ولي كار اصلي اين افراد نه ادارهي امور، چون توانائييِ آن را ندارند، بلكه پركردن جيبشان است. اگر آقاي رناني به دنبال دليل و علت سيستماتيك شدن فساد در دستگاه دولتي ميگردد، اين است دليل آن.
همه به خاطر دارند كه دستورالعمل خميني در انتخاب اشخاص براي تصدي مهمترين مقامهاي اجرائي، قضائي و قانونگذاري اين بود كه ايدئولوژي، ايمان و اعتقاد به «اسلام عزيز» البته به روايت خميني و ولايت فقيه را بر دانش، تجربه و كارداني ترجيح دهند. در نتيجه بسياري از دانشمندان، استادان، كارشناسان، مهندسان و مديران از كار بيكار شدند و بسياري از آنان چون آلترناتيوي در كشور براي كار نداشتند به خارج مهاجرت كردند و استعداد و توانائي خود را ناگزير در خدمت خارجيان قرار دادند.
خميني و جانشينش خامنهاي نيز هيچ يك شرايط قرار گرفتن در رأس كشور را نداشت. خميني در حوزهي اقتصاد، فلسفهي سياسي مدرن، تاريخ جهان، به ويژه تاريخ اروپا و آمريكا، تاريخ پيدايش سرمايه داري در اروپا، انقلاب صنعتي، انقلاب اطلاعاتي ووو بيسواد كامل بود. وضع خامنهاي از او هم بدترست. او در اين امور به طور كامل بيسواد است. حداقل خميني در فلسفهي باستان، علوم قديمه و تاريخ و فقه اسلامي اطلاعاتي داشت و مدرس حوزهها در قم و نجف بود. خامنهاي اين صلاحيت را هم ندارد. او تنها يك شيخ عمامه به سر بود كه در شرايط عادي حداكثر شايد توانائي آن را داشت كه روزهخواني كند و با ذكر واقعهي كربلا اشكي بگيرد و پولي.
و اما بعد. ميان تحليل آقاي رناني از وضعيت اقتصاد ايران و چشمانداز آيندهي آن و آن چه در بخش سوم از سخنرانيشان در باب راه خروج از بحران اقتصادي- اجتماعييِ گريبانگير نظام اسلامي ميگويند آشكارا تضادي نهفته است.
آن جا كه ايشان به عنوان اقتصاد دان به تحليل اقتصادي ميپردازند و عواملي را مشخص ميكنند كه شاخصهاي بحران طولاني است سخناني معقول و منطقي ابراز ميدارند و چه نيك ميبود اگر ايشان به همان تحليل اقتصادي اكتفا ميكردند. ولي آن جا كه راهي براي خروج از بحران ارايه ميدهند حرفهايشان جنبهي ايدئولوژيكي و پريشانگوئي پيدا ميكند و نشانههائي دارد از توهم نسبت به ماهيت و جايگاه تاريخي اين نظام و كارآئياش در حل بحران و خروج از آن.
مقولهي مركزي در بخش سوم از سخنراني ايشان مقولهي «سرمايهي نمادين» است. منظور از سرمايهي نمادين شخصيتهاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي هستند كه در ميان مردم از جايگاه خاصي برخوردارند. مورد اعتماد مردم هستند. مردم در مواردي از آنان حرف شنوي دارند و ممكن است از آنان پيروي كنند.
آقاي رناني در ادامهي سخنانخود در بخش سوم رو به آقاي خاتمي كرده ميگويند:
«اينجا خطابم به آقاي خاتمي است كه حضور دارند. عرضم اين است كه اگر سوريه، سوريه شد، به اين علت بود كه يا جامعه سرمايه نمادين نداشت يا سرمايههاي نماين، آمادگي تعامل با حكومت را نداشتند. و در يك چشم به هم زدن يك جامعه خشمگين به هم ريخت. بنابراين اكنون، سرمايههاي نمادين اصلاحطلبي و اصولگرائي، همه بايد وسط بيايند و كمك كنند و آبرو بگذارند تا عبور كنيم. اصلاحطلبي حكايت آن مادراني است كه پيش علي (ع) مراجعه كردند و هر دو گفتند اين بچه مال من است. او گفت از من است و اين هم گفت از من است. دعوا بالا گرفت، حضرت فرمودند بچه را نصف كنند و به هر مادر نصف بدهند. مادر حقيقي گفت نه من نميخواهم بچهام را اين بچه مال من نيست. و حالا اصلاحطلب حقيقي بايد بگويد من بچهام را نميخواهم. من آبرو و قدرت نميخواهم. من ميخواهم كشور از اين بحران عبور كند...»
نخست آن كه آقاي رناني بيخود و به اشتباه اين داستان را به حضرت علي نسبت ميدهند. اين داستان مربوط است به سليمان پسر و جانشين داود پادشاه يهود. ولي خوب مسلمانان و به ويژه شيعيان همه چيز را مصادره كرده و به محمد و امامانشان نسبت دادهاند، اين مورد هم نمونهاي است از همان عادت به مصادره. ديگر اين كه آقاي رناني كه تحصيل دانشگاهي دارد حتمن بايد بداند كه مسايل اجتماعي بسيار بسيار پيچيدهتر از آن است كه آن را با چنين تشبيهات و مثالهائي بتوان توضيح داد و مشكلاتاش را حل كرد.
وانگهي، اين به قول شما سرمايههاي نمادين جامعه مگر همان اشخاصي نيستند كه بحران موجود را از بحران اقتصادي گرفته تا فساد دستگاه اداري، غارت ثروت ملي، بدهيهاي پرداخت نشده به بانكها، گم شدن ميلياردها دلار، صرف چند صد ميليارد دلار براي پروژهي واهي و ناضروري هستهاي، رواج دزدي، خودسري، زور و خشونت... را بر ايران حاكم كردهاند؟
هاشمي و خاتمي، دو تن از سرمايههاي نمادين شما، 16 سال، يعني تقريبن نيمي از عمر اين نظام، رئيس جمهور اين مملكت بودند. اينان شرايطي را بوجود آوردند كه نتيجهاش احمدينژاد شد. آقاي خاتمي، اين سرمايه نمادين نزد شما، مگر همان رئيس جمهوري نيست كه در پايان هشت سال رياست جمهورياش گفت من تنها نقش تداركچي اين نظام را داشتم. خوب اين «سرمايه نمادين» وقتي ديد هر روز 8 بار عليهاش كودتا ميكنند و به تداركچي تبديلاش كردهاند چرا به عنوان اعتراض به اين وضع از رياست جمهوري استعفا نداد و علت آن را به مردم گزارش نكرد و نام و آدرس آمران و عاملان آن كودتاها را به مردم نداد؟ چرا آن ميليونها نفري را كه به ايشان راي داده و به ايشان اميد بسته بودند براي مقابله و مبارزه با كودتاچيان، كارشكنان، قاتلان، دزدان ثروتهاي ملي، شكنجهگران ووو به ميدان مبارزه فرانخواند، آنان را متشكل نكرد و سازمان نداد؟ ميدانيد چرا؟ چون مطمئن بود كه به خيابان آوردن آن تودههاي ميليوني به سرعت تبديل به جرياني ميشد غير قابل كنترل كه هستي نظام را نشانه ميگرفت و اين آن چيزي بود كه سرمايه نمادين شما نميخواست. اين موضوع هم اكنون در بارهي آقاي روحاني نيز صدق ميكند. ايشان اگر بخواهد واقعن در برابر نيروهائي كه تخريبگر مينامد بياستد نياز به نيرو دارد. تنها نيروئي كه ميتواند به آن تكيه كند آن ميليونها نفري هستند كه به او راي دادند. چرا آنها را به تظاهرات و راهپيمائي در پشتيباني از سياستهايش در مبارزه با به گفتهي ايشان «افراطيها» فرانميخواند؟ حتا آنان را به انجام چنين كاري تهديد هم نميكند. از نظر ايشان آن ميليونها راي دهنده به ايشان فقط حضورشان در پاي صندوق لازم بود تا به رياست جمهوري ايشان كه تصميماش در جاي ديگر گرفته شده بود، مشروعيت بخشد. و با پايان رايگيري البته و صد البته ديگر به حضورشان در صحنهي سياسي نيازي نيست. چون ميتواند فقط مشكلآفرين باشد. چرا؟ چون ايشان سي سال است كه در خدمت اين نظام قرار دارد. او و امثال او يعني سرمايههاي نمادين شما آقاي رناني ميدانند كه فقط در نظامي قلابي چون نظام اسلامي است كه ميتوانند رئيس جمهور و وزير و وكيل و رئيس شوند. چون در اين نظام است كه سنگها را بسته و سگها را رها كردهاند.
مگر همين آقاي هاشمي، سرمايه نمادين ديگر شما، نبود كه از جمله جنايتها و خيانتهايش نصب خامنهاي اين لعبت تاريخ را به مقام ولايت فقيه با يك نامهي جعلي و يك قيام قيود اجباري تدارك ديد و بر مردم تحميل كرد؟ مگر در دوران هشت سال رياست جمهوري ايشان مردم از حقوق شهروندي، آزادي بيان و... برخوردار بودند؟ اين سرمايههاي نمادين كي و كجا عليه كشتارها، زندانها، اعدامها و ظلم ستمها عليه مردم، دزديها، غارت ثروت ملي و هزاران فساد و جنايت ديگر موضع گرفتند و به مبارزه با آمران و عاملان آن جنايات برخاستند؟ اين آقاي رفسنجاني، سرمايه نمادين شما، در دادگاه برلن با رفيق و همدستش خامنهاي به عنوان آمران قتل رهبران كرد و رفيق ما دهكردي شناخته و محكوم شدند. اين حضرات شايد نزد شما و فريب خوردگان ديگر كه بر خود نام جعلي اصلاحطلب نهادهاند، سرمايههاي نمادين باشند. نزد مردم و فرهيختگان جامعه آنان عاملان و فاعلان فساد و ايجاد كنندهي وضع موجودند. در كجاي دنيا ديدهايد يا شنيدهايد و در كدام كتاب تاريخ خواندهايد كه دزدي را به دست دزدان، جنايت را به دست جانيان، فساد را به دست فاسدان و خيانت به مردم را به دست خائنان علاج كنند؟ خميني پس از به قدرت رسيدن حكم اعدام بسياري از سران نظام پيشين را بدون محاكمه صادر كرد. استدلالش اين بود كه اينان مفسدان فيالارضاند. نياز به محاكمه ندارند فقط بايد احراز هويت شوند. كارنامهي اعمال آنان را با كارنامهي اعمال خود خميني و اعمال كساني كه در زمان او و پس از او بر مملكت و مردم حكومت كردهاند مقايسه كنيد خواهيد دريافت كه اينان در مقايه با آنان صد برابر بيشتر مفسدان فيالارضاند.
شما به عنوان اقتصاد دان بايد بدانيد و ميدانيد و خود ميگوئيد كه بحران كنوني اقتصاد معلول عوامل اقتصادي نيست و به همين دليل علم اقتصاد راهكاري براي آن ندارد. اگر بحران معلول عوامل اقصادي نيست پس معلول چه عامل يا عواملي است؟ تنها ميتواند محصول عامل غير اقتصادي يعني معلول عامل سياسي يعني معلول رفتار حكومتگران يعني سرمايههاي نمادين شما باشد.
ميلياردها دلار گم و گور ميشود و حكومتگران پس از آشكار شدن آن چارهاي ندارند جز پذيرش اين واقعيت. ولي موضوع در همين حد ميماند. چرا موضوع را دنبال نميكنند تا معلوم شود بر سر آن دلارها چه آمده است؟ شما، آقاي رناني، بايد از من بهتر بدانيد چرا؟ چون پيگير شدن آن مستقيم راه به بيت رهبري و مجتبي خامنهاي ميبرد. و وقتي مسجل شد بيت آقا همگي از آقا گرفته تا كوچكترين عضو دزد و فاسدند آن وقت حفظ نظام خيلي مشكلتر ميشود.
همه ميدانند كه تعداد كمي صدها ميليارد تومان از بانكها قرض كردهاند و آن را پس نميدهند. چرا سرمايههاي نمادين شما و در رأس آنان آقايان هاشمي و رفسنجاني به جد خواهان افشاي نام اين افراد نميشوند؟ ميدانيد چرا؟ چون پاي آقازادهها و پدرانشان به ميان خواهد آمد.
آن تكينگي كه شما مطرح ميكنيد فقط در مورد اقتصاد كاربرد ندارد. در مورد فساد و گنديدگي يك ارگان يا يك نظام سياسي در كليت آن نيز صادق است. حكومتگران و نظام اسلامي شما اكنون در سياهچالهي فساد، گنديدگي و از هم پاشيدگي افتادهاند. ديگر توان و امكان گريز و برون آمدن از آن را ندارند. چه شما بخواهيد و چه نخواهيد تحليل اقتصادي خود شما دلالت بر آن دارد كه اين نظام در سراشيبي سقوط افتاده است و تناقضات و تضادهاي دروني و ذاتي آن به زودي لحظهي مرگ آن را فراهم خواهد آورد. تنها راه نجات و رهائي برانداختن آن است. و هر چه زودتر بهتر!
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد