حمله ي وحشيانه و رذيلانه ي زندانبانان، اوباش و چاقوكشان نظام اسلامي به زندانيان سياسيي بيگناه بند 350 اوين و لت و پار كردن آنان در اوان دوران رئيس جمهوري دولت «اميد و تدبير» يادآور قتل هاي زنجيره اي در دوران رئيس جمهوري «اصلاحات»، محمد خاتمي است. با اين تفاوت مهم كه اگر خاتمي، كه بنابر اقرارش خود را به جاي مقام رئيس جمهوري به مقام تداركچيي رهبر تنزل داده بود، پس از روشدنِ افتضاح جنايت قتل هاي زنجيرهاي و شناسائيي آمران، عاملان و مجريان آن جناياتِ خوفناك، حداقل به ظاهر هم شده، سروصدائي راه انداخت و هياهوئي كرد و وعده ي دادگاهي كردن آنان و مجازاتشان را به مردم داد. اين يكي تصميم گرفته است سررش را زير برف كند و دستكم تاكنون اصلن به روي خود نياورد كه جنايتي اين چنين در يكي از زندان هاي تحت حاكميت ايشان رخ داده است. شايد هم منتظرند كه آثار و علائم جرم برطرف شود و آنگاه درفشاني كنند.
آخر اين چه مملكت و چه نظامي است كه كساني كه بيگناه فقط به اين خاطر كه مخالف اين حاكمان هستند و بر اين نظرند كه حكومتِ اين اوباشان و جاهلانِ فاسد، دزد و آدمكش را به نفع اين مُلك و ملت نميدانند و در بيدادگاه اين اوباشان محاكمه شده و به زندان آنان افتاده اند و به جز مايه گذاشتن از بدن و جانشان هيچ وسيله اي براي دفاع از خود ندارند، مورد يورش وحشيانه ي ماموران زندان، لباس شخصي ها و... قرار گيرند و رئيس قوه ي اجرائي يعني رئيس آمران، عاملان و مجريان اين جنايت، در برابر پرسش ها، دادخواهي ها و نگراني هاي خانواده ها و بستگان اين قربانيان و پرسش ها و نگراني هاي جامعه مهر سكوت بر لب زند و اين طور وانمود كند كه گوئي اين اتفاق در قلمرو حكومتي او رخ نداده بلكه در سرزميني دور دست اتفاق افتاده است!!؟؟
تازه اين آقا، رئيس جمهوري دولت «اميد و تدبير»، طبق ورق پارهاي كه قانون اساسي نظام اسلامي ناميده مي شود، مسئوليت نظارت بر اجراي مواد آن ورق پاره را يعني حفظ حقوق فردي و انسانيي اتباع جامعه را هم به عهده دارد.
چه لالائي هائي كه آخوندها و مبلغان عدل اسلامي سال ها و سال ها در بارهي نظامي اسلامي در گوش مردم نادان نمي خواندند. آيا به ياد داريد نمونه هائي را كه از اجراي عدالت در دوران حكومت علي و نگرانيهاي وي از حال و احوالات مسلمانان و غير مسلمانان بر منبر موعظه ميكردند. افسانه ي خار پاي آن كنيز حبشي كه خواب را از علي ربوده بود؟ حال مي بينيد كه پيروان ادعائييِ شيوهي حكومت علي چگونه از آن نمونه ها پيروي مي كنند؟
اگر آن خار كذائي به طور تصادفي به پاي آن زن رفته بود و آزارِ آن خواب را از چشمان علي ربوده بود، در عوض زندانبانان آقاي رئيس جمهوري «اميد و تدبير» به عمد و از روي برنامه و نقشه بر سر زندانيان بيگناه ريختند. آنان را به قصد كشت زدند. مضروب و مجروحشان كردند. مانع انتقال قربانيان به بيمارستان شدند. مضروبان و مجروحان را در سلولهاي انفرادي محبوس كردند و.... و در برابر اين همه جنايت آخوند روحاني، رئيس دولت «اميد و تدبير» چه ميكند؟ سكوت! سكوت مرگ! نه اعتراضي، نه حتا تظاهر به تاثري.
وقتي وزير دادگستري دولت «اميد و تدبير»، آخوند پورمحمدي (چه نام با مسمائي) ادعا ميكند كه هيچ اتفاقي در زندان اوين نيفتاده و ضرب و شتمي در كار نبوده است، در واقع موضع رسمي دولت را در قبال اين جنايت، يعني همچنين موضع روحاني را در قبال اين جنايت بيان ميدارد.
و در اين ميان عدهاي واخورده و واماندهي سياسي كه عنوان «اصلاح طلب» را جعل كرده و بر خود نهاده اند، ولي در واقع پشتيبان و مدافع نظام اسلاميي حاكم بر ايران مي باشند، نظام قرون وسطائييِ مشتي اوباش، جنايت پيشه، غارتگر، غاصب، فاسد و دزد، نيز خواستار آن هستند كه بر اين جنايت سرپوش گذاشته و هر چه زودتر به فراموشي سپرده شود. چرا؟ چون بيشتر هم زدنِ كثافت نظام اسلامي و افشا كردن اين جنايت هولناك و ضد انساني موجب رسوائي بيشتر روحاني رئيس دولت «تدبير و اميد» مي گردد. و به زعم اين جاعلان تضعيف روحاني يعني به خطر انداختن مذاكرات هسته اي.
اين نادانان و واماندگان سياسي هنوز هم نفهميدهاند كه مذاكرات هسته اي و موفقيت آن سياستي است كه تحريم ها و ورشكستگي ي اقتصادي نظام بر خامنه اي تحميل كرده و او را مجبور ساخته است شرايط آمريكا را بپذيرد. اسناد، مدارك و گزارش ها دلالت بر آن دارند كه مذاكرات هسته اي نزديك به يك سال پيش از انتخابات رياست جمهوري در خرداد 92، آغاز شد و توافق هاي اساسي ميان نمايندگان خامنها ي و اوباما پيش از انتخاب روحاني پيشاپيش انجام گرفته بود و منشاء اين سياست روحاني نيست . بقيه ي جريان ها نمايش است.
در اوضاع و احوال كنوني، نظام اسلامي را از هر سو تناقضات، تضادها و نتايج سياست ها و روش هاي مخرب و كشور به باد دهنده ي حكومتگران احاطه كرده است. حكومتگران و در راس آنان بيت خامنه اي خود را در همه ي زمينه ها و حوزه ها و به ويژه در حوزهي اقتصادي با بحران و بنبست مواجه ساخته اند. حتا عقل متعارف نمي تواند خروج از اين بحران را در همان سيستم و به دست همان عاملاني كه اين بحران را بوجود آوردهآند، يعني در نظام سياسيي موجود و به دست كساني كه خود علت و بوجود آورندهي وضعيت كنوني مي باشند، بپذيرد.
تقسيم اجزاي اين نظام به اصولگرا، اصلاح طلب، راست، چپ، ميانه، بيت رهبري، بيت رفسنجاني و...، تقسيماتي صوري است. اين بدان معنا نيست كه تفاوت يا اختلافي ميان آنان وجود ندارد. بلكه به اين معناست كه وجود تمامي آنان به طور مستقيم به وجود اين نظام وابسته است. به اين دليل هيچ يك از اين اجزا دست به عملي نخواهد زد يا از اقدامي پشتيباني نخواهد كرد كه كل نظام را به خطر اندازد. سكوت روحاني را در برابر جنايت بند 350 بايد از اين منظر ديد و فهميد.
كساني كه چشم اميد به حرفها و وعده هاي روحاني دوخته بودند و بار ديگر خود را فريب دادند كه با انتخاب روحاني تغييري كيفي در سياست و روش حكومتگران نظام اسلامي پديدار خواهد شد از درك اين واقعيت كه بارها خود را در اين سي و اندي سالِ سلطه ي اوباشان بر جامعه نشان داده است، عاجز بودند كه اين نظام از بن فاسد، خراب و ناركارآمد است. و اين كه دليل بوجود آمدن آن درست در اين بوده است كه آن توده هائي را كه قادر به درك عقلاني، ذهني و مفهومي ي ماهيت و جايگاه تاريخي ي مذهب و قشر آخوند سنتييِ متعلق به جامعه ي كهنه ي ايران در مسير حركت جامعه ي ايران از جامعه ي سنتي و پيشا سرمايه داري به سوي جامعه اي سرمايه دارانه و مدرن و ضرورت منطبق ساختن آن با الزامات جامعهي مدرن سرمايه داري نبوده اند، در عمل و به طور مستقيم بر اين امر آگاه سازد. و به نظر ميرسد كه اين كار مدتهاست كه شده است.
نظام اسلامي هرگز وظيفه ِي تحقق اين اقدامات تاريخي، يعني وظيفهي انجام پيشرفت در زمينه ها، حوزه ها و قلمروهاي اقتصادي، صنعتي، فرهنگي و اجتماعي را نداشته و نميتوانسته داشته باشد. اگر تغيير و پيشرفتي هم در اين قلمروها در اين سي و اندي سال انجام گرفته باشد به رغم نظام اسلامي و حكومتگران و بر مصداق ادب از كه آموختي از بيادبان، انجام گرفته است. عاملان و فاعلان پيشرفت واقعي، آگاهانه و از روي نقشه و برنامه بايد آگاهانه خواهان چنين پيشرفتهائي باشند و نه اين كه مانند حكومتگران در نظام اسلامي، دشمنان آن.
اكنون ضروري است كه از هر ضعف و تمام ضعف هاي نظام اسلامي و اشتباهات حكومتگران براي پايان دادن به اين دوران تاريخي و سلطه ي اوباش بر جامعه ي ايران كمال استفاده را كرد.
و چنين باد!
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد