شهرزادنیوز: از دوست نویسندهام، رضا اغنمی، مجموعه داستان "اشکهای نازی" به تازگی انتشار یافته است. می خواهم در معرفی کتابش چیزکی بنویسم، اما نمی دانم چرا ذهن به بیراهه می رود، به آقارضا بیش از داستانهایش فکر می کنم. کتاب را هم که می خواندم، در پس هر داستانی، در ذهن، جستوجوگر شخصیت او بودم، انگار پشتِ هر صفحه قایم شد بود و با لبخندهای بر گوشه لب، نگاهم می کرد. خود او هم البته برای من یک داستان است؛ مردی که نوشتن را دیرهنگام آغاز کرد و آنهم در خارج از کشور، در تبعید خویش. آن را ولی جدی گرفت، شاید هم به دنبال یک سرگرمی سالم بود، چیزی که بار هستی را تحملپذیرتر می کرد، ولی اسیر آن گردید و نوشتن برایش مفهومی دیگر در زندگی یافت.
آقارضای نازنین ما سالهاست که می نویسد، تا کنون چندین رمان و مجموعه داستان و در کنار آنها چند دفتر نقد و معرفی کتاب انتشار داده است. خوشبختانه بیش از آنکه بنویسد، می خواند، و این یکی از بزرگترین حُسنهای اوست. در هر تماس تلفنی و یا با "ایمیل"، همیشه سراغ کتابهای خوبی را که خواندهایم، می گیرد. آنچه را هم که خواندنی بیابد، به حتم چیزکی در بارهاش می نویسد، بی هیچ ادعایی، انگار می گوید: شما هم این کتاب را بخوانید، من آن را خوانده و خواندنی یافتهام. در این راه پایبند هیچ تفکر و بینشی از پیش تعیینشده نیز هم نیست. ادعای آن را نیز ندارد. آقارضا "ایسم" خودش را دارد. آنچه را که خود گفتنی می داند، به زبان و شیوه خویش بر کاغذ آورده، تحویل خواننده می دهد. همهچیز را بههم می آمیزد تا خالصانه و صمیمانه نظر خویش را بیان دارد.
آقارضا در داستان هم همین شیوه را دنبال می کند، می کوشد از آن چیزهایی بنویسد که اشغالگر ذهنش بودهاند. گاه از دنیای کودکی خود، در تبریز، می نویسد، و گاه از زمانی که "دمکراتها" در آذربایجان حکومت خویش داشتند، از عشق مردم به مبارزه و از بگیروببندها و آوارگیهای پی آن. گاه از جوانیهای خود می نویسد، از کار در شهرهای بزرگ، از دوستیها، عشق، فقر و بیداد و مبارزه. تبریز را اما در بیشتر آثارش می توان یافت، کوچههایش را یک به یک پشتُ سر می گذارد تا سایههایی از آرزوهای تحقق نایافته خود را شاید در یکی از گذرهای آن بتواند بیابد. بر زبان شخصیتها با هزار ترفند، به "ضربالمثل" هم که شده، زبان مادریشان را می نشاند، زبانی را که بیش از نیمقرن همچنان گرفتار و دربندِ "قدرت"های حاکم بوده و هست.
شاید همینها باعث شده که در پسِ آثار او نویسندهی آن را می یابم. گاه ناظری است که می بیند و گزارش می دهد، گاه چیزی و یا چیزکی از خود بر آن می افزاید، گاه شیطنت می کند، همهچیز، آنچه را که دیده، به کنار می نهد، خیال خویش را جانشین آن می کند و در واقع می کوشد خیالبافی خویش را واقعیت جلوه دهد، چیزی که داستان می شود.
رضا اغنمی در آخرین اثر خویش، "اشکهای نازی" نیز همین شیوه را دنبال می کند. مجموعهای است از 69 داستانِ کوتاه در 173 صفحه که گاه حتا حجم داستانهایی از آن به یک صفحه هم نمی رسند. به قول فرنگیها، "جرقهای در ذهن" را می مانند؛ رعدی می غرّد و برقی می زند، و تمام. انگار آمدهاند تا خودی بنمایانند و بروند. گاه خبر را می مانند و گاه گزارش هستند. در همهی آنها اما می توان همان شیطنت را بازیافت، شیطنتی که می کوشد از خبر داستان بسازد.
در این داستانها که زمان تاریخی آنها به بیش از نیمقرن نمی رسد، و مکانی از ایران تا کشورهای غربی، یعنی محل اسکانِ تاراندهشدگان از کشور را شامل می شود، از هر موضوعی می توان یافت؛ از دختری که در برابر پدرِ سرهنگ خویش می ماند و خلاف رأی او با پسری که دوست دارد، ازدواج می کند (خواستگاری)، از زنی که رنگ عوض کردن شوهر را در پی انقلاب و "حزبالهی" شدنش بر نمی تابد و او را ترک می گوید (پریسا)، از پاسداران اسلام که تجاوز جنسی و خشونت را در حکومت نوبنیاد اسلامی حق خود می دانند (قهرمان)، از بازیافتن خواهر و برادری که پدرشان سی سال پیش در درگیرهای قافلانکوه توسط نیروهای ارتش شاهنشاهی در سرکوب نیروهای فرقه دمکرات، کشته می شود (فتنه از کیست)، از شکست فرقه دمکرات و بازگشت دزدان و چپاولگران با لباس مذهب به منطقه (پیشواز)، از زندانی شدن کسانی که "خواب ضدنظام" می بینند (حراست)، از مرد جوانی که در خارج از کشور تغییر جنسیت می دهد و زن می شود (برادران غیرتی)، از بازداشت، زندان و اعدام جوانان و فرزندانی که بیپدر و مادر می شوند (اشکهای نازی)، و از کشتارهای بیپایان در رژیمی که نام جمهوری اسلامی بر خود دارد (کابوس خاوران) و دهها داستان دیگر.
آقارضا در این داستانها از "هست"ها می نویسد و به سعی فراوان و به درستی کوشیده تا از "باید"ها نگوید، زیرا نمی خواهد معلم اخلاق باشد و یا نسخه صادر کند. و این دیگر حُسن داستانهای این مجموعه است.
از رضا اغنمی، نویسنده ایرانی ساکن لندن تا کنون آثار زیر انتشار یافته است؛ چهار رمان با عنوانهای "ویرانگران"، "مرداب"، "سه یار زندانی" و "آن سوی چهرهها"، دو مجموعه داستان با نامهای "دگردیسی آقای صابر" و "سگها و آدمها" و همچنین کتابی در سه جلد در نقد و بررسی کتاب با عنوان "کتابسنج".
به این امید که آقارضای اغنمی همچنان بماند و بنویسد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد