logo





جنبش کارگری و حقوق شهروندی در ایران

زمینه ها و زمانه ها- رادیو بین المللی فرانسه

دوشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۸۸ - ۲۰ آپريل ۲۰۰۹

ناصر اعتمادی

travaieursisna160200.jpg
کمتر روزی است که در مورد وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی ایران و فرو رفتن شمار بیشتری از شهروندان این کشور در کام فقر خبری نخوانیم یا نشنویم. می خوانیم و می شنویم که صدها و هزاران تن از کارگران و کارکنان این یا آن واحد تولیدی این یا آن وزارتخانه و دستگاه دولتی در اعتراض به اخراج همکارانشان یا عدم پرداخت ماه ها حقوق معوقه شان، دست به تجمع و اعتصاب زده اند. می بینیم و می خوانیم که فلان مزدبگیر از فرط فقر و ناامیدی در مقابل مجلس اسلامی خود را به آتش کشیده است. می دانیم که شماری از مسئولان سندیکای مستقل کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران به گناه تشکیل نهاد صنفی حافظ منافع آنان همچنان در زندان و بی سرانجامی به سر می برند. می شنویم که دهها تن از اعضای همین سندیکا توسط دادگاه های وزارت کار یا انقلاب جمهوری اسلامی از کار برکنار و از ابتدایی ترین حقوق فردی و اجتماعی شان – حق کار کردن – محروم شده اند. بیش و کم همین وضع در مورد کارگران نیشکر هفت تپه خوزستان صادق است که ماه هاست در اعتراض به اخراج و عدم پرداخت حقوق های معوقه شان در تلاش و اعتصاب هستند.
هر چند مطالعات مستقل خط فقر را برای هر خانوار ایرانی در مناطق شهری ٨٥٠ هزار تومان برآورد می کند – چرا که وزارت رفاه جمهوری اسلامی سال ها است تعیین خط فقر را بیهوده می داند و از اعلام آن نیز سربازمی زند - اما حقوق حداقل کارگران برای امسال ٢٧٥ هزار تومان تعیین شده است. با این حال، قریب ٥٠٪ نیروی کار ایران بدون هیچ تأمین و حقوق اجتماعی در بازار غیررسمی کار مشغول به کار هستند و حدود ٨٠٪ همین جمعیت آماری را فقرایی تشکیل می دهند که حتا قادر به تأمین ٢٠٠٠ کیلو کالری در روز برای خود نیستند.
این فقر و بی حقی عمومی بیش از پیش حس و نیاز انسجام، نظم و تشکل را در بخش های پیشرو طبقۀ کارگر ایران تقویت کرده و هم، در واکنش، تلاش حکومت را در ممانعت از تحقق این نیاز تشدید نموده است. آخرین نمونه این تقابل دستگیری قریب ٩٠ تن از کارگران فعال انجمن همبستگی کارگران ایران در شهر سنندج است که می خواستند علاوه بر تدارک جشن اول ماه مه، روز کارگر، در مورد تشکل یابی کارگران با یکدیگر تبادل نظر کنند.
در حالی که کارگران ایجاد سندیکاهای مستقل را عامل تعیین کننده ای در دفاع از حقوق صنفی خود می دانند، اما ایجاد چنین نهادهایی فی نفسه – و خاصه در ایران – محتاج حقوق و آزادی های اساسی است که بی اغراق خواست فراگیر اکثریت بزرگ شهروندان را تشکیل می دهد که از آنها تحت عنوان عمومی حقوق بشر یا حقوق شهروندی یاد می شود.
با این حساب اولین مشکل یا پرسشی که پیش می آید این است که آیا کارگران ایران می توانند به حقوق صنفی خود دست یابند، بی آنکه تلاش برای تحقق حقوق شهروندی یا دموکراسی را از نظر دور بدارند.
این بغرنج یا " نسبت جنبش کارگری و حقوق شهروندی در ایران" موضوع زمینه ها و زمانه های این هفته است در گفتگو با آقایان علیرضا ثقفی، روزنامه نگار و نویسنده، و جعفر عظیم زاده، رئیس هیئت مدیرۀ اتحادیۀ آزاد کارگران ایران.
آقایان ضمن تشکر از شرکت شما در این میزگرد، اجازه بدهید گفتگو را با این پرسش آغاز کنیم : موانع حقوقی یا واقعی تشکل یابی کارگران ایران کدام ها هستند؟


میزگرد: جنبش کارگری و حقوق شهروندی در ایران

- علیرضا ثقفی : سیاست های نادرستی که در سی سال گذشته بر اقتصاد ایران حاکم بوده، آنچنان وضعیت را مشکل کرده که مسئولین قادر به ارائۀ هیچ راه حل واقعی ای برای حل این مشکلات نیستند و هر "راه حلی" را هم که ارائه می دهند با مشکلات عدیده ای روبرو می شوند. در همین یکی دو سه سال اخیر، بسیاری از مؤسسات اقتصادی تعطیل شده اند، بسیاری از کارگران را اخراج کردند و بسیاری از مؤسسات بزرگ هم نتوانستند کار خود را ادامه بدهند. در صنعت نفت و گاز نیز بسیاری از طرح ها به دلیل تحریم ها و عدم توانایی استخراج مناسب به حال تعطیل درآمده است. در صنایع حمل و نقل نیز وضع همینطور است و در صنایع میانه نیز وضعیت بدتر از اینهاست. وخامت اوضاع اقتصادی به گونه ایست که یکی از مسئولین وزارت کار یک ماه پیش گفته بود که قطار بیکاری در ایران ترمز بُرانده است. طبق آمار رسمی کمیسیون های اقتصادی مجلس اسلامی ایران شمار بیکاران در این کشور امروز بیش از دوازده میلیون نفر است. بر اساس آمار غیر رسمی، تعداد بیکاران باز بیش از این رقم است. این ارقام در هر حال اختلاف زیادی با ادعای وزارت کار دارد که شمار بیکاران کشور را دو میلیون و هفتصد هزار نفر اعلام می کند. همین اواخر خواستند حداقل دستمزد را بر اساس نرخ تورم تعیین کنند؛ نخست گفتند که نرخ تورم ۲۵٫٦٪ است و حداقل دستمزد را ۲۷۵ هزار تومان تعیین کردند. سپس این نرخ را پس گرفتند و گفتند نرخ تورم ۲٠٪ است و حداقل دستمزد را ۲٦۳ هزار تومان اعلام کردند و در آخر همان ارقام اول را تأئید نمودند. می خواهم بگویم که هیچ آمار مشخصی در این زمینه در دست نداشتند، در حالی که ما می دانیم که نرخ تورم در حال حاضر بالای ۵٠٪ است. در واقع، مسألۀ کارگران در ایران بسیار فراتر از مسألۀ دستمزد و حداقل دستمزد است. در ایران اشتغالی وجود ندارد. این مسألۀ اصلی کارگران ایران است که آنان را وادار می کند که حتا از همین حداقل حقوق هم بهره مند نشوند. به دلیل بیکاری فراگیر، بسیاری از کارگران قراردادهای سفید امضا می کنند و به کارفرمایان سفته و سند می دهند که هرگز هیچ شکایتی از آنان نکنند. بسیاری از کارگران برای فرار از گرسنگی و وضعیت فلاکت بار خود حاضر می شوند در ازای نصف حقوق کار کنند در حالی که می دانیم که این حداقل دستمزد ۲۷۵ هزار تومان معادل یک چهارم خط فقر در ایران است. مسألۀ اصلی کار در ایران شکست کلیۀ برنامه های اقتصادی است که مسئولان در سال های گذشته خواسته اند به اجرا بگذارند. عامل اصلی این شکست فساد دستگاه دولتی است که برای نمونه خصوصی سازی را به اختصاصی سازی بدل کرده و کارگران ایران خاطرات بسیار بدی از آنها دارند. صاحبان خصوصی صنایع به جای ادامۀ چرخۀ تولید و اشتغال، اول ماشین آلات واحدهای دولتی و سپس زمین های آنها را با قیمت های بالا فروختند و پول آن را صرف تجارت کردند. "خصوصی سازی" های ایران نه تنها ایجاد اشتغال نکردند، بلکه آن را تماماً از بین بردند و در ادامه مؤسسات تولیدی و اقتصادی را به باد فنا دادند. هر وقت که آقایان خواسته اند یک طرح اقتصادی را به اجرا بگذارند، آن طرح مالاً زمینۀ دیگری برای فساد بیشتر و غارت بیشتر شده است.

- ار اف ای : اگر مسئولین نتوانستند در این سی سال به موفقیت اقتصادی دست یابند، کارگران ایران برای رسیدن به حقوق خود چه تدبیر می اندیشند و اساساً این نیاز در بین کارگران ایران حس می شود که رسیدن به حقوق صنفی خود را به تحقق حقوق شهروندی و دموکراسی گره بزنند؟

- جعفر عظیم زاده : پیش از پاسخ به این سئوال، مایلم نکاتی را در ارتباط با سخنان آقای ثقفی بگویم. الان در ایران این بحث ها داغ است که گویا فساد دستگاه اداری و مدیران نالایق باعث نابسامانی اوضاع اقتصادی ایران شده اند. من به عنوان یک کارگر فکر می کنم که سرمایه داری ایران – به ویژه از سال ۵۷ – تمام سودآوری خود را روی نیروی کار ارزان سوار کرد و به همین خاطر هرگز در صدد این برنیامد تا صنایع ایران را به اصطلاح به روز و نوسازی بکند. امروز هم سرمایه داری ایران مبتنی است بر استثمار نیروی کار ارزان و با تکنولوژی بسیار عقب مانده. یکی از دلایل وضعیت فلاکت بار کنونی کارگران و اوضاع نابسامان اقتصادی همین ویژگی بوده است. یکی از علت های بیکاری در ایران همین دستمزدهای بسیار پائین است. وقتی که کارگر نتواند با این حقوق ۲۷٠ هزار تومانی زندگی اش را اداره کند، چاره ای ندارد جز اینکه شغل دوم اختیار کند و به اضافه کاری تن بدهد. به همین خاطر است که امکان اشتغال از شمار بسیاری سلب می شود. امروز در صنایع بزرگ خودروسازی در مجتمع های بزرگی همچون عسلویه، کارگران روزانه بین ده، دوازده ساعت کار می کنند. در واقع، هشت ساعت کار رسمی در روز وجود خارجی ندارد. در نظر بگیرید که اگر در "ایران خودرو" با سی هزار نفر کارگر، مزد بگیران ناچار به اضافه کاری نباشند، خود بخود جای برای ده هزار نیروی کار جدید باز می شود. ما با کارفرمایانی سروکار داریم که چند ماه حقوق کارگران را نمی پردازند و با پول آن یا تجارت می کنند یا کارخانۀ جدید می خرند. نوع استثمار کارگر در ایران نتیجۀ سیستم برده واری است که بر بی حقی مطلق کارگران مبتنی است. در همین مجتمع عسلویه طوری رفتار کرده اند که برغم حضور پنج شش ساله کارگران در این طرح از آغاز تا امروز سنوات و سابقۀ کار کارگران به نام آنان ثبت نشود. در واقع، علاوه بر اینکه کارگران را به طور پیمانی استخدام کرده اند، طوری قراردادها را تنظیم کرده اند که هیچ سابقۀ کاری به کارگر تعلق نگیرد. می خواهم بگویم که فلاکت کارگران در ایران برمی گردد به مبتنی بودن سود بر نیروی کار بسیار ارزان. در واکنش به این وضع کارگران تلاش های بسیاری به خرج دادند. سندیکاهای شرکت واحد و نیشکر هفت تپه تشکیل شد. الان اعضای اتحادیۀ آزاد کارگران ایران دارند در واحدهای تولیدی فعالیت می کنند. با این حال، فضای سرکوب حاکم به کارگر امکان ایجاد تشکل نمی دهد. صرف نظر از عامل سرکوب، شرایط قانونی و زنده ای که کارگر در آن زندگی می کند، عملاً حق تشکل را از او سلب کرده است. ٨٠٪ کارگران ایران الان با قراردادهای موقت کار می کنند. کارگری که با قرارداد موقت و "سفید امضا" در حال کار کردن است، اگر بخواهد دست به اعتراض بزند، علاوه بر عامل سرکوب دولت، با خطر اخراج از سوی کارفرما روبرو می شود. بنابراین، وقتی کارگری نتواند از ابتدایی ترین حقوق خود در کارخانه دفاع کند، نمی توان از او انتظار داشت که مطالبات خود را به سطح بالاتری از مطالبات دیگر جنبش های اجتماعی گره بزند. چنین کاری وظیفۀ او را دشوارتر می سازد. البته، این رویکرد در نزد شماری از فعالان کارگری وجود دارد. من فکر می کنم وضعیت به زودی و ای بسا همین امسال تغییر بکند. الان میلیون ها کارگر وجود دارد که حقوق های معوقۀ خود را دریافت نکرده اند. این وضعیت کارگران را بیش از گذشته به تحرک واخواهد داشت تا نقطۀ پایانی بر وضعیت موجود بگذارند.

- ار اف ای : آقای علیرضا ثقفی شما چند دقیقه پیش فرمودید که شمار بیکاران ایران دوازده میلیون نفر است. بفرمائید اصلاً در ایران امروز کارگر کیست یا به چه کسی اطلاق می شود؟ و آیا شما با نظر آقای عظیم زاده موافقید که تعمیم خواسته های کارگران به رعایت حقوق شهروندی کار آنان را در ایجاد سندیکاهای مستقل دشوارتر می سازد؟

- علیرضا ثقفی : مبنای نظام موجود سود است و اگر این سود تأمین و برآورده نشود نظام موجود نمی تواند باقی بماند. سود هم همواره از نیروی کار تأمین می شود. وقتی که ما از نیروی کار صحبت می کنیم، منظورمان نیروی کار در شرایط امروز است. در شرایط امروز نیروی کار شامل، اپراتورهای کامپیوتر، معلمان، دانشگاهیان، کارمندان، پزشکان و مهندسان... است. یعنی : کسانی که در تولید و بازتولید نیروی کار دخالت دارند. در ایران شرایط کار و کارگر وحشتناک تر است. به این معنا که سودگرایی نظام حاکم تؤام شده است با یک نظام توتالیتر و تک گرا. تفاوت درآمدها میان دهک های بالایی و دهک های پائینی بسیار بیش از کشورهای دیگر است. در حالی که این تفاوت در کشورهای همسایه بین ده تا دوازده برابر است، در ایران این نسبت هفده برابر برآورد می شود. مجموعه این شرایط کارگران یدی و فکری ایران را در وضعیتی وحشتناک قرار داده است. بسیاری از معلمان معترض ما از محل کار خود تبعید شده اند. بسیاری از آنان دستگیر شده اند یا تحت پیگرد قضایی قرار گرفته اند. طبیعی است که راه حل دفاع از منافع نیروی کار چیزی جز تشکل نیست و شواهد حکایت می کنند که کارگران یدی و فکری ما تلاش های خود را در این سمت سامان می دهند. مسلماً در سال آینده تشکل ها گسترش بیشتری خواهند یافت و این تنها راهی است که برای کارگران ایران باقی مانده است.

- ار اف ای : اما، اگر قوانین ناظر بر تشکیل این نهاد و سندیکاها وجود نداشته باشد، اگر یک حوزۀ عمومی تبادل آرا، مطبوعات آزاد وجود نداشته باشد، اگر حقوق بشر به معنای واقعی کلمه رعایت نشود، آیا کارگران می توانند به طریق اولی تشکیل انجمن و سندیکا بدهند؟

-علیرضا ثقفی : بله، بله، می توانند تشکیل سندیکا بدهند. کارگران با مبارزات خودشان این حق را به دست آورده اند و باز هم به دست می آورند. قطعاً آزادی را هیچگاه در یک سینی طلایی به هیچ ملتی تقدیم نکرده اند. سال هاست که این مردم مبارزه کرده اند و باز هم مبارزه می کنند و همانطور که توانسته اند با تحمل تبعید و آزار چندین تشکل سندیکایی به وجود آورند با همین وضعیت باز هم به وجود خواهند آورد. مسلماً وجود مطبوعات آزاد کار را آسانتر می کند. ولی، خوب حالا مطبوعات آزاد وجود ندارد. اما این دلیل نمی شود که کسی مأیوس بشود و به نظر من کسی هم مأیوس نشده است.

- ار اف ای : آقای عظیم زاده، آیا بر اساس تجارب موجود می توان از بن بست کنونی خارج شد؟ آیا راه حل سندیکاست یا جبهه ای مرکب از نیروهایی که خواستار حقوق اساسی هستند؟

- جعفر عظیم زاده :
امروز با توجه به مبارزات کارگری، جنبش های زنان و دانشجویان می توان امیدوار بود که وضعیت کنونی پایدار نماند. اما، اینکه از قبل تصمیم بگیریم که این جنبش ها در یک روز معین به هم بپیوندند، شدنی نیست. در روند پیشروی این جنبش هاست که پیوند آنان با یکدیگر میسر می شود و من فکر می کنم که این جنبش ها قطعاً در ایران به هم گره خواهند خورد و به عنوان یک نیروی اجتماعی بزرگتر تاثیر خود را بر قوانین و کلیۀ اوضاع و احوال خواهند گذاشت که از دلشان سندیکاها و شوراهای کارگری بیرون خواهند آمد.

- ار اف ای : آقای ثقفی بفرمائید که خواسته های اساسی کارگران ایران امروز کدامند و تحقق آنها نیازمند کدام تغییرات جانبی به ویژه در ساختار قدرت است؟

- علیرضا ثقفی :
خواسته های کارگران ایران جدا از خواسته های مردم ایران نیست، هر چند برای کارگری که یک چهارم خط فقر دستمزد می گیرد، زندگی اقتصادی، مسألۀ مهمی باشد. اما، آزادی های اجتماعی، آزادی های انسانی، رعایت حقوق بشر و همچنین عدالت محوری در جامعه، به هیچ عنوان نمی تواند جزء خواسته های کارگران نباشد. مطالباتی نظیر آزادی بیان، آزادی نشر و اندیشه، حق تشکیل حزب و سازمان سیاسی هیچ کم اهمیت تر از مطالبات اقتصادی نیست. کارگر، علاوه بر کارگر بودن، انسان هم هست. کارگر خواستار این است که فرزندش از آزادی اولیه زندگی کردن برخوردار باشد. کارگر خواستار این است که دخترش هم بتواند از حقوق برابر با پسران در جامعه برخوردار باشد. او می خواهد که خودش نیز به عنوان یک انسان شرافتمندانه زندگی کند و از فرهنگ آزاد و از فضای سیاسی آزاد بهره مند بشود. این ها به هیچ وجه از هم جدا نیستند. در نتیجه، همانند دیگر آحاد مردم ایران، کارگران خواستار ایرانی آزاد، آباد و عدالت محور هستند که در آن حقوق انسانی افراد مورد احترام قرار بگیرد. فکر می کنم که علاوه بر زنان و دانشجویان، هنرمندان، نویسندگان، روزنامه نگاران و نقاشان با کارگران برای ایجاد یک جامعۀ انسان محور منافع مشترکی دارند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد