logo





«شهری است پُر کرشمه»
و «گرگ»

يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۹ فوريه ۲۰۱۴

جهان آزاد

چشمت
دهلیز وحشت است
وبازارخنجر
درمیدان حرامیان
وسایه ات،
نه پرهیب انسان
که تجرد شمشیراست،
بی پرهیز
در رویای خونریز چنگیز.

شهری است پُر کرشمه

جهان آزاد
به مناسبت سالگرد انقلاب

تا خیمه زد به بام وطن ابر بهمنی
پُـرشد فضای خانه زنیرنگ ودشمنی

پژمرد سرخگل، قد سرو چمان خمید
گلزارماند و دغدغه های سترونی

بادی وزید و رسم زمان باژگونه شد
هر چارپا به بیهده دم زد ز توسنی

اهل خرد به مسند خربندگی نشست
سردار شد مقنّی و، سرتیپ روغنی

شد جاهلی فضیلت ودانشوری جنون
رسمِ کمال، دزدی و آلوده دامنی

شهری است پرکرشمه ودزدان زشش جهت
فریاد از عجائب این شهر دیدنی

یک سوی دختران خیابان نیمه شب
یک سوی مادران عزادار شیونی

یکسوی کودکان نحیف برهنه پای
یک سوی چرکِ مزبله، سردار صد منی

در شهر ما دریغ، دگر شهروند نیست؛
غیر از زنان خسته و مردان منحنی

بیداد، تار و پود خلایق زهم گسست
هستی به باد رفت ز تاراج و رهزنی

تنها نه در دمشق فراموش گشت عشق
بل سوخت در حوالی ری هرچه رُستنی

خشکید اشک مادر فرزاد و پرکشید
از چشمهای مادر سهراب روشنی

تاریخ را به یاد، چنین روزگار نیست
دولت کسی ندید بدین جهل و کودنی

آن سفله تا به تخت ولایت جلوس کرد
شد سکّه کارِ مردمِ نابخردِ دنی

با آن زبان هرزه سزایش نوازشی است
از سوی اوستادِ سمرقند، سوزنی

بر گِـرد خود زبیم، حصاری حصین کشید
از مغزهای سنگی و دلهای آهنی

توفان خشم خلق ولی روز کارزار
می کوبدش به زخمه ی سنگ فلاخنی

این سفله گان بی سرو پارا به جز شکست
فرجام هیچ نیست در این رزم میهنی

******

گرگ

جهان آزاد

چشمت
دهلیز وحشت است
وبازارخنجر
درمیدان حرامیان
وسایه ات،
نه پرهیب انسان
که تجرد شمشیراست،
بی پرهیز
در رویای خونریز چنگیز.

نفیرت،
چونانچون خنجری است
که دشنه دار
از نیام حنجره بر می کشد
تا دریای وحشت را
برکشتی شکستگان
بیاشوبد
و جهان را تاریکتر کند!

دربارگاهت
جهل و آز،
کمر بسته
با زوبین وطامات ایستاده اند
و به استوانه ی دروغ تکیه داده اند

زمین از تو شرمساربادا،
و مادرت!

سی ام ژانویه 14



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد