logo





برای روشنی

جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۷ فوريه ۲۰۱۴

ویدا فرهودی

Vida-Farhoudi05-s.jpg
جماعت مشعلی در دست می رفتند
شب از هر سو سیاهی را
به جان زندگی می ریخت
کسانی خفتگی را
درون بستر همواره ی تسلیم
و در گهواره ی تقدیس و تکرار خموشی
می پرستیدند
و جغدان از نبو غ شوم خود مغرور
قصیده می سرودند از برای غلظت شب های دیجور

چماعت مشعلی در دست می رفتند
ودل هاشان تپیدن را
برای روشنی می خواست
برای خواندن آواز سرخ زنده بودن
و شعر آبی پرواز ها را سرودن
و گاه از روزنی پیغامشان تا خفتگان می رفت
و می لرزید بر تختش
یقین کهنه ی تسلیم
و اوراق زمان را دست شب جویان
و بوف و کرکسی در کسوت انسان
به سمت خفتگی می راند
به قعر مردگی می خواند

ودستان را به جرم مشعلی روشن
وچشمان را به تاوان شعاع نور را دیدن
و لب ها را به صرف واژه ای گفتن...

ولی شب همچنان تا هست
کسانی مشعلی در دست...


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد