وقتی آخرین ضربه فرود آمد
و استخوانم زبانه کشید
دریافتم : چه دیو بودم که نمیدانستم
شب ، همان روز است
و لباس شخصی ها، همان فرشتگان خدا؛
و گور، یعنی نور !
و قرصی که گرد روانم میچرخد،
قرص ماهی ست
که لایههای نازک ذهنم را میپوید
تا چون ماهی آرامی
به برکه ی حکمت، هدایتم کند .
چه دیو بودم که نمیدانستم !
وقتی آخرین ضربه فرود آمد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد